ارواح در برزخ چگونه زندگی می کنند ؟
در زندگی آخرت بعد از مرگ ، هر کسی میهمان اخلاق ، اعمال ، ملکات و عقاید خودش است . این جور امور به لذت هایش تبدیل می شوند اگر به لذت تبدیل بشود و به عذاب تبدیل نشود . در عین اینکه نظام آخرت نظامی فردی است و در تامین نیاز به دیگران وابستگی ندارد ، اما در عین حال می توانند با هم جمع بشوند و همدیگر را ببینند .

یکی از لذت های خوب در بهشت ، ملاقات هایی است که مومنین با هم دارند . روایتی در کتاب کافی از امام صادق (ع) داریم که ارواح که به شکل جسم هستند یعنی صورت های مثالی دارند ، در بوستانها و باغ های بهشت هستند ، همدیگر را می شناسند و با هم سوال و پرسش دارند .

وقتی یک نفر از دنیا می رود و به عالم روح می پیوندد ، برزخیان می گویند که او را رها کنید زیرا خسته است. او از وحشت بزرگی خلاص شده است و بعد از مدتی ، از احوالات قوم و خویش خودشان در دنیا از او سوال می کنند .

اگر بگوید که وقتی من در دنیا بودم او زنده بود ، بهشتیان امید دارند که او در بهشت به آنها می پیوندد . اگر بگوید که او قبل از من مُرد ، بهشتیان می گویند ، ای وای حتما او به برزخ سقوط کرده است . چون اگر بهشتی بود پیش ما می آمد .

این نشان می دهد که بهشتیان در برزخ با هم ملاقات دارند . ملاقات بهشتیان با هم صرفا یک برخورد معمولی نیست که از تنهایی در بیاند و لذتی ببرند ، نیست و خیلی بالاتر از این حرفهاست .

بهشتیان وقتی با هم ملاقات می کنند ، صفا و نورانیت شان بهم منتقل می شود چون آنها بهشتی هستند . وقتی دو نفر مومن در دنیا همدیگر را ملاقات می کنند به یکدیگر ثواب و معرفت می رسانند .

سلامی که می کنند به یکدیگر ثواب می دهند ، وقتی با هم دست می دهند ، به یکدیگر نورانیت منتقل می کنند و محبت می ورزند . در آخرت هم ملاقات بهشتیان صرف یک ملاقات معمولی نیست . در این ملاقات به یکدیگر صفا و نورانیت می دهند و رشد می کنند .

در قرآن ملاقات بهشتیان را طرح می کند که بهشتیان از هم سوال می کنند و در تفسیر می گویند که از معارف اهل بیت سوال می کنند . در آنجا ملاقات دائم در معرفت و رشد است و لحظه ای هدر ندارند که به بطلان بگذرد .

بنابراین خود این ملاقات برای آنها یک رشد است . ملاقات بهشتیان با یکدیگر قانونی دارد . این قانون همیشه برقرار است .

قانون آنها این است که فردی که درجه ی بالاتری دارد می تواند به پایین بیاید و پایینی ها را ملاقات بکند ولی کسی که درجه ی پایینی دارد نمی تواند به درجه ی بالا برود . این یک قانون کلی همیشه ی بهشت است .

کسی که درجه ی پایین بهشت را دارد ، استحقاق این را ندارد که بالا برود . او باید در دنیا استحقاق کسب می کرد . دیگر اینکه آن کسی که پایین است و به درجه ی بالاتر برود ، در آنجا احساس حقارت می کند و غصه می خورد . ولی در بهشت غصه نیست .

کفار هم با یکدیگر ملاقات دارند و همدیگر را می شناسند ولی دین آنها عذاب است . کسانی که اهل فحش و کینه و عداوت هستند ، در همین دنیا وقتی همدیگر را می بینند ، در عذاب و فشار روحی هستند .

روایتی از ابوبصیر است که از امام صادق (ع) سوال می کند که ارواح مومنین کجا می روند ؟ امام فرمود : ارواح مومنین در جایگاههای بهشتی خودشان هستند ، می خورند ، می آشامند و همدیگر را ملاقات می کنند . خوردن و آشامیدن در بهشت رشد است ، صرفا یک لذت طعام یا نوشیدنی نیست .

بهشتیان وقتی یک طعام را می خورند علاوه بر لذت خوردن که می برند ، مهم بر ایشان دست حق است که این را به آنها می دهد . اگر شما در این دنیا یک هدیه از بزرگی بگیرید که خیلی ارزش مادی ندارد ولی لذت بالایی می برید زیرا لذت بخاطر اهداء است ، بخاطر آن دستی است که آنرا به شما داده است .

در این دنیا هم هستند کسانی که لذتشان بیش از آنکه از خوردن ها و آشامیدن ها باشد از اطعام است . یعنی از آن دستی که داده و این لذت بخش است . لذا غذا خوردن برای آنها قرب ، رشد و معرفت جدیدی است .

امام سجاد (ع) در مناجات الذاکرین ( یعنی کسانی که حواسشان جمع است ) به خدا می فرماید که خدایا هر لذتی که در این دنیا بردم و ذکر تو در آن نبود استغفرالله .

یک مومن هیچ کارش غافلانه نیست حتی خوردنش هم همینطور است . چنین کسی در کارهای دنیایی اش هم به یاد خداست یعنی هیچ موقع غافل نیست . این افراد وقتی طعام را می بینند چون از دست حق است ، از خدا تشکر می کنند و دیگر اینکه اسراف نمی کنند زیرا اسراف را بی احترامی به هدیه می دانند .

آقا میرزا رحیم ارباب که در گلزار شهدای اصفهان دفن است ، وقتی داشت سبزی پاک می کرد دانه دانه برگ های ریحان را پاک می کرد و یک نفر گفت که اگر شما همه را با هم بِکنید ،کنده می شود . ایشان گفت که اگر من همه را با هم بکنم ممکن است که یکی از این برگ ها کنده نشود و اگر از من گله بکند که چرا هدیه ی خدا را ضایع کردی من چه جوابی بدهم ؟

البته ما نمی خواهیم این همه ریزبینی اولیاء خدا را داشته باشیم اما از این طور هم نباشد که دانه درشت های اسراف را هم نبینیم . پس اسراف بی احترامی به هدیه هاست . در بهشت خستگی از خوردن و آشامیدن نیست . بعضی ها فکر می کنند که ما اگر در بهشت صد سال غذای خوب بخوریم ، بالاخره تکراری و یکنواخت می شود . اگر بهشت یکی از باغ های دنیا بود که فقط سیب و گلابی و کباب می آورند ، بعد از مدتی تکراری می شد .

ولی این طور نیست . خدا در قرآن می فرماید : بهشتیان نمی خواهند که جایشان عوض بشود و جای دیگر برود . زیرا آنجا خدا میهمان دار است و رزق می دهد . دست خدا را می بینند و خدا را میزبان می دانند . در عالم آخرت رشد عملی نیست . ولی معرفت مرحله به مرحله رشد می کند .

شما وقتی به قبرستان می رویید ، می گویید : اسلام علیک یا اهل لا اله الا الله : سلام بر شما اهل توحید . اینها به آن طرف رفتند و چشمان باز شد و چیزی را فهمیدند که تا بحال نفهمیده بودند . آنها فهمیدند که همه عالم را خدا اداره می کند . لاحول و لا قوة الا بالله را درک کردند ، لذا اهل لا اله الا الله شدند و رشد کردند.

مرحوم آیت الله بهاءالدینی شاگردی داشت که از نظر تقوا قوی بود ولی از نظر درسی ضعیف بود . این شاگرد بعد از مدتی از دنیا رفت . آیت الله بهاءالدینی فرمود که او در برزخ چه رشدی کرده است . اگر آنرا در دنیا به او می گفتند نمی فهمید ولی الان در آنجا چه رشدی کرده است .

در آنجا دائم رشد علمی و معرفتی برقرار است . پس شغل اصلی آنها ملاقات ها و خوردن و آشامیدن هاست و دائما دارند رشد می کنند. تمام اینها در بهشت بزرخی است . این بهشت بلافاصله بعد از مرگ شروع می شود. علاوه بر این ملاقات ها و و خوردن و آشامیدن که بهشتیان در منازل بهشتی خودشان دارند و جهنمیان در جایگاه های جهنمی برزخ دارند .

از روایات بر می آید که یک ملاقات همگانی و یک پذیرایی ویژه چه برای بهشتیان و چه برای جهنمیان برقرار است . در روایات داریم که اهل بهشت را هر روز به وادی السلام می برند و یک پذیرایی ویژه از آنها می کنند که غیر از پذیرایی است که در منزل های بهشتی برزخی خودشان داشته اند و برای جهنمیان هم چنین مجمعی در برهوت است که در آنجا یک عذاب مضاعفی برای آنها هست .

این روایت در فروع کافی است که می فرماید : یکی از اصحاب همراه حضرت امیر از کوفه خارج شدم و به وادی السلام رسیدیم . ( البته با وادی السلام فعلی قدری فرق می کند ) حضرت امیر توقف کرد و مثل اینکه داشت با عده ای حرف می زد و این قدر امیر ایستاد که من خسته شدم و عبای خودم را روی زمین پهن کردم و گفتم که آقا شما خسته شدید بفرمایید روی آن بنشینید .

امیرالمومنین فرمود : ایستادن من لحظه ای گفتگو با ارواح مومنین بود . اگر پرده از چشم تو کنار برود می بینی که ارواح مومنین با هم گفتگو دارند . هر شخص مومنی که از دنیا برود به او می گویند که به وادی السلام ملحق شو و این قطعه ای از بهشت برین است .

در بحارالانوار مرحوم مجلسی روایتی داریم که قنبر و عده ای همراه با علی علیه السلام می رفتند و به چند فرسخی کوفه رسیدند که زمین برهوتی بود . ( وادی السلام زمان حضرت امیرالمومنین همین است . وادی السلام الان قبرستانی در نجف است ولی آن موقع شهر نجفی نبود . فقط شهر کوفه بود . یک فرسخ بعد از کوفه بیابانی وسیعی بود که چند تا قبر در آن بود که بعدا شهر نجف در آن بیابان وسیع قرار گرفت و در روایات منظور این وادی السلامی است که نجف در آن قرار گرفته است .)

وقتی حضرت به این سرزمین رسیدند نشستند . قنبر می خواست چیزی پهن کند که حضرت روی خاک ننشیند ولی حضرت قبول نکرد . حضرت فرمودند که اینجا تربت یک مومنی هست یا محل ملاقات مومنین است . یکی از اصحاب گفت : اینکه اینجا قبر یک مومنی است یا بعدا قبر مومنی می شود معلوم است ولی اینکه محل ملاقات مومنی است یعنی چه ؟

حضرت فرمودند : اگر پرده از جلوی چشم شما کنار برود می بیند که در پشت کوفه مومنین گروه ، گروه نشسته اند و با هم ملاقات می کنند . در این پشت کوفه ارواح مومنین است و در برهوت ارواح کفار است . ( برهوت بیابان وسیع ، مخوف و متعفنی در یَمن است .) منظور این نیست که ارواح در زمین خاکی وادی السلام یا برهوت هستند بلکه منظور این است که آنها در ملکوت وادی السلام یا برهوت هستند .

یعنی با چشم عادی دیده نمی شود. چون ارواح در بدن های مثالی هستند و روی خاک نمی نشینند . شخصی به امام صادق (ع) گفت که برادر من در بغداد است و می ترسم در آنجا که جای مقدسی نیست از دنیا برود. امام فرمود که نگران نباش که برادرت کجا می میرد . هیچ کسی در شرق و غرب عالم نمی میرد مگر اینکه روحش را به وادی السلام می رسانند .

طرف پرسید وادی السلام کجاست ؟ امام فرمود : پشت کوفه .گویی من آنها را می بینم که با هم نشسته اند و با هم حرف می زنند . مرحوم ملکی تبریزی استاد حضرت امام فرمودند که من در وادی السلام دیدم که حلقه های ارواح مومنین با هم نشسته اند و با هم مجلس دارند .


در سرزمین وادی السلام و برهوت پذیرایی ویژه ای از ارواح می شود . توضیح بفرمایید.

در یک زمان مشخصی ارواح مومنین را از منزل های بهشتی خودشان به وادی السلام می برند . در کتاب کافی به نقل از شیخ کلینی روایتی داریم که امام باقر می فرماید : در هنگام غروب یعنی از اول شب آنها را به وادی السلام می برند و آنجا متنعم می شوند و همدیگر را می شناسند و با هم گفتگو دارند و اول صبح از آن بهشت خارج می شوند . پس این پذیرایی ویژه در شب است .

در برهوت هم همین جور است . از قرائن روایات بدست می آید که چهره ی دنیایی وادی السلام ارتباطی با چهره ی امیرالمومنین و نجف دارد . قبر حضرت علی از زمان حضرت آدم و نوح آمده شده بود . ما در هنگام سلام دادن به حضرت امیر می گوییم : سلام بر تو و آن دو نفری که در کنار تو آرام گرفته اند .

سرزمین وادی السلام ارتباطی با قبر امیرالمومنین و نجف و ولایت دارد . پس وادی السلام وادی سلامتی و امنیت است . یعنی وادی ولایت است . هر کس وارد این وادی ولایت بشود ایمن از همه ی عذابها است . ارواح مومنین در وادی ولایت در وادی السلام وارد می شود و پذیرایی آن در محضر ولایت رسیدن است و استفاده از جرعه های ناب از حضرت علی (ع) و ائمه است البته هر کس به تناسب لیاقت و ظرفیت خودش .

هر کسی در حد خودش یک جرعه ای از جام ولایت امیرالمومنین و محبت اهل بیت را می چشد که این بالاترین لذت های بهشت است . خوردنی های بهشت پایین ترین لذات بهشت است .

در کامل الزیاره که استاد شیخ مفید آنرا نوشته است دارد که در قیامت وقتی بهشت را برای یک عده آماده می کنند ، آنها دور امام حسین (ع) می چرخند و توجهی به بهشت ندارند و بهشت گله مند می شود که چرا آنها توجهی به من ندارند . زیرا آنها صاحب بهشت را پیدا کرده اند . کسانی که اهل معرفت هستند در بهشت دنبال این لذت ها هستند .

شاگرد مرحوم الهی قمشه ای نقل می کردند که ایشان وقتی نهج البلاغه را درس می داند در قسمت هایی می گفتند که دعا کنید که به بهشت برویم و این درس را از خود امیرالمومنین بگیریم .

اینکه می گویند : شبها به قبرستان رفتن مکروه است شاید وجهش این است که شبها مومنین را به پذیرایی می برند ، مزاحم آنها نشوید . وقتی شما برای زیارت سر قبر مومنی می روید ، صاحب قبر به شما که زائر او هستید توجه دارد و توجهش به وادی السلام کم می شود یا مانع رفتن به آنجا می شود .

یکی از مادر شهدا شب ها سر قبر شهیدش می رفت . یک بار خواب دید که در قبرستان همه آمده هستند که به مسافرت بروند و از پسرش پرسید که اینها کجا می روند ؟ پسرش گفت که آنها به زیارت امیرالمومنین می روند . ( البته این یک موید است نه دلیل مطلب ) مادرش گفت که پس چرا تو نمی روی ؟ گفت : من به احترام شما نمی روم .از آن موقع دیگر مادر شهید شبها به سر قبر پسرش نمی رفت و می گفت که من نمی خواهم مانع این بشوم که پسرم به زیارت امیرالمومنین برود. پس شاید وجه اینکه رفتن به قبرستان در شب کراهت دارد این است که ما مانع پذیرایی ویژه نشویم .
خدایا ، اگر در این ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهی قرار نگرفته ایم ، در همین لحظه مورد رحمت خدا قرار بگیریم .


" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)