دوستان من تازه با این سایت آشنا شدم اطلاعاتم بد نیست لطفا کمکم کنید.

من یه دختر 24 ساله دانشجو هستم که حدود 2 سال و خورده ای پیش با یه پسر مومن و پایبند که در حال حاضر دانشجو هستش البته الان دوره ی تخصص پزشکی رو میگذرونه عقد کردم .

منظورم اینه که آینده کاریش خوبه . نامزدم با حمایت پدر شوهرم خوشبختانه هم خونه و هم ماشین و هم پولی که بشه یه زندگی رو خوب باهاش چرخوند رو داره اما به خاطر درس من پدرم از همون اول قبل عقد باهاشون شرط کرد که تا 4 سال یعنی حدود 2 سال دیگه اجازه عروسی نداریم .

اما یه چند مدت پیش خونوادش اومدن گفتن که ما میخوایم زودتر عروسی بگیریم که با برخورد نسبتا تندی از طرف بابای من رو به رو شدن که بابام گفت ما از اول گفته بودیم نباید بزنین زیر حرفتون .

بعد یه چند وقت فهمیدم همه این آتیش ها از خودشه . راستش تو خونواده ما تو دوره نامزدی دختر و پسر اصلا اصلا تنها نمی مونن . نه من می تونم شب برم اونجا نه اون میتونه بیاد . حتی اگه ظهرا هم بیاد باید فوری ناهار بخوره برگرده و هر گونه ارتباطی تو این دوره 100% قدغنه نهایت ارتباط منو ایشون تو این 2 سال گرفتن دست همدیگه یا نهایتا بوسیدن از لپ بوده .

حالا این چند وقته  نامزدم همش  میگه من دیگه نمیتونم دیگه صبرم تموم شده یا مثلا از این حرفای غیرقابل قبول که من خودمو پاک نگه داشتم واسه تو پس تو باید بهم توجه کنی و کلا از این حرفا . 

پریشب یه دفعه عصبانی شد و گفت یا باباتو راضی میکنی زود عروسی بگیریم یا از این به بعد هر شبی که من گفتم باید بیای خونمون تازه دستشم به نشونه تهدید بلند کرد خیلی عصبانی بود صورتش سرخ سرخ شده بود .

تا حالا اون طور ندیده بودمش . راستش من بابام یه طوریه که درسو حتی به نامزدم ترجیح میده همیشه میگه آدم موقعیت تحصیلشو به خاطر هیچ کس نباید از دست بده .

یه بار بهم گفت پاش بیفته همون بهتر که طلاق بگیری .بابام نه به عروسی راضی میشه نه که من برم اونجا .

از طرفی نامزدم الان خیلی ازم ناراحته هر چقدر میگم تو که 27-8 سال صبر کردی خوب اینم روش اما همش بهونه میاره و فیلم بازی میکنه میگه دیگه نمیتوم .

تر و خدا آقایون جواب بدن . واقعا تحمل 2 سال سخته اونم به خاطر کسی که دوستش دارین ؟ ترو خدا من چیکار کنم نامزدمو خیلی دوست دارم اما رضایت بابام هم برام شرطه . رضایت بابام نباشه هیچی برام ارزش نداره . نامزدم همیشه روزی 2 بار بهم زنگ میزد اس میداد حالمو میپرسید ولی از اون شب دیگه هیچی به هیچی ترو خدا دارم دق میکنم چیکار کنم .؟؟؟ نکنه دیگه دوستم نداره ؟