سلام
تصور کنید عشقی دارید، اگر قرار باشه عشق تون رو به یک گل، صدا، حیوان، رنگ، شی و یا یک پدیده تشبیه کنید، به چیزی تشبیه می کنید؟ و چرا ...
← سرگرمی حلال (۹۸ مطلب مشابه)
- ۶۰۰۰ بازدید توسط ۴۲۷۹ نفر
- جمعه ۱۹ شهریور ۰۰ - ۲۱:۱۷
سلام
تصور کنید عشقی دارید، اگر قرار باشه عشق تون رو به یک گل، صدا، حیوان، رنگ، شی و یا یک پدیده تشبیه کنید، به چیزی تشبیه می کنید؟ و چرا ...
گل آفتاب گردون بخاطر امیداور بودنش
صدا رود آرام بخاطر آرامش که داره
حیوان اسب بخاطر نجابتش
رنگ سفید بخاطر پاک و حساس بودن
پدیده شبیه آسمان شب پر از ستاره 🌟🌟
من اگه بخوام در مورد عشق همسرم صحبت کنم، اینه که همیشه فکر میکنم خداوند و مهربانی اون در وجود همسرم متجلی شده
یکم توضیح دادنش برام سخته
به گذشته فکر میکنم، به اینکه دلم میخواست ی کارهای نیکی رو انجام بدم و نمیتونستم، به تنهایی هام، به بی تکیه گاه بودنم، بعد میبینم خدا دوست داشت از منه بنده ش حمایت کنه، تکیه گاهم باشه، خیلی خیلی زیاد باهام مهربونی کنه، هوامو داشته باشه، بهم بگه تو تنها نیستی، من میدونم تو ضعیفی و کنارتم. و این شد که همسرم رو بهم داد، و من هر لحظه ای که همسرم رو میبینم یاد مهربونی و عشق خدا می افتم و اینکه چقدر دوستم داره چقدر حواسش بهم هست
نور خورشیدی که از بین ابر ها به زمین میرسه .
عشق واقعی مال خداست و انسان عاشق چیزی می شود کخ در آن بتواند صفاتی از صفات خدا را ببیند
پس خدا خورشید است و عشق زمینی پرتوی از نور
سلام
تصور من از عشق، محبتی همراه آرامشه، از کسی که وجودش با نور خدا آمیختس وگرنه نمیتونه به تو هم آرامش و محبت حقیقی بده. هر چی جلوه صفات خدایی رو بیشتر داشته باشه بیشتر دوستش خواهی داشت .
دوست داشتنی که حال خوب به تو بدهد و وجود تو را پر از انرژی های خوب کنه برای لذت بردن خودت و کمک به دیگران
ی چیزی شبیه این توصیفی که تو ذهنمه و البته ی کمی توصیفش زیاده ولی خوب ارزو بر جوانان مثل اینکه عیبه!
یک دشت سبز وسیع بی انتها، پر از صدای گنجشکها دم روشن شدن هوای صبح،
با یک جوی آب غیر عمیق و صدای شرشرش، زیر سایه ی گسترده ی درخت توت سفید،
رو به آسمون ابی یکدست دراز بکشی و چشمت محو ابی بی انتهای اسمون باشه و گاهی غلت بخوری و مدتها به دشت وسیع سبز مخملین خیره بشی
تو هوای خنک اردیبهشت مثل این چیزی که بیدار بیدار نوشتن نور ملایم آفتاب از بین شاخه ها بخوره تو صورتت، یعنی حدودای ساعت 8 و نه صبح،
یک نسیم ملایم هم بوزه و بوی گل محمدی و نرگس و یاس به مشامت بخوره و ساعتها تو اون سکوت غوطه ور باشی و غرق در همنوازی بی نظیر نور و تصویر و صدای طبیعت،
اخرشم بعد چندساعت که گشنت شد پاشی بری روی فرشی با زمینه قرمز قدیمی و پشتی طرح ترکمن با رویه سفید گلدوزی شده قرمز و بالش لوله ای زیر مخمل با رویه سفید کوتاه
و سفره ای پر از انار روی بشقابهای سفالی آبی و هندوانه قاچ شده و چای هل و زعفرانه توی استکان های کمر باریک و نعلبکی های لبه سرخ قدیمی و گلدان سفالی آبی پر از گلهای نرگس و محمدی که عطرش همه مولکولهای بدنو زیبا کنه
اگه جای خوبی بود دعوتنامه میفرستم واسه بچه های خانواده برتر!
هین اندازه میدونه عشق برای یه مرد یعنی دنیا به چشم نیست و مهم نمیاد فقط تو قلبمی .
بهشت بهشت بهشت
عشق من جون من مثل یه گل سرخ با رنگ سرخش به من زندگی میده
مثل یه مرغ عشق صداش حالمو خوب می کنه
مثل بارون وقتی که میباره لطیف و با طراوت میشم
صداش مثل نت های پیانو تو وجودم نشسته پاک شدنتم نیست
عشقم یعنی زندگیم
عشق من نوری بود که به من زندگی من هرچند کوتاه تابید و اما خودش رفت 😔😔
تصور من از عشق یک گل رز سرخ زیبا در گلدان است که از حالت غنچه خارج شده و داره کامل باز می شه .
خیلی مواظب این گل هستم که کم آبی و نور بیش از حد و گرما اذیت ش نکنه و طراوات ش رو از دست بده .
هر موقع بهش نگاه می کنم حس تازه بودن زنده بودن می ده بهم .
یا حسی که وقتی در خنکای سایه یه درخت تناور با برگ و شاخه ها و میوه زیاد دراز بکشی و میوه ای رو که از درخت افتاده رو مزه مزه کنی و چشم هات سنگین بشه .
با خانم حق گو موافقم توصیف ش با کلمات سخت ه .
من از عاشقی خیر ندیدم عشق مرخرفترین بی خودتربن چیز پیداست .
چیزی که من عشق میدونستم عشق نبود یه افیون بود که خدارو شکر تموم شد ..
یه روز به شکل مریم مقدس می دیدمش یه روز به شکل یهودای خاین . آفتاب پرست هزار رنگ
یه روز روباه بود یه روز گرگ
یه روز خرس مهربون
عشق بدترین شکل از یه چیز ی که ما آدم های نفهم برزگیش کردم
مقدسش کردیم بخاطر خودمون
یه جا خوندم عشق. کیفیت ناموزون و متغیر و درحال نوسان است .
تفسیرش خوندم گفته بود. تو عشق باید انتظار خیلی چیزا باشی غم داره خوشی داره قهر داره آشتی داره
کلا به چیز مخلوطی
بنظرم مزخرف اومد😂
من عشقم به جونم تشبیه می کنم
مگه عزیز از جونم داریم 😂🤣
عشق برای من
چشمه ای زلال بود که در وجودم جوشید و صحرای وجودم را به باغی بدل کرد که هرروز و هر شب از طراوتش و از عطرتش احساس از نو متولد شدن میکنم.با هر بار دوستت دارم گفتن هایش اکسیر جوانی به قلبم تزریق میشود.عشقش موهبت و نعمت خداوندیست ک هر لحظه بر زندگیم و وجودم میتابد .خداوند را شکر برای افرینش عشق در وجود آدمی و بالاترینش در وجود من
حس میکنم عشقم به همسرم، نهایتا آتش زیر خاکستر باشه.. کم حرارت اما پایدار که گاهی شعله ور میشه و زیبا میدرخشه
خیلی تشبیه ها هستن اما اگه بخوام خلاصه بگم عشق واسه من هیچوقت رنگش قرمز نبوده شبیه قلب و علامت لاو نبوده
عشق واسه من همیشه شبیه به رنگ سبزِ
شبیه به یک برگ پر طراوت و سبز که قطرات بارون ازش می چکن
ولی با همه اینها یه تصور دیگه همیشه عمق ذهنم نسبت به عشق دارم ..که عشق در آخر مثل خورشید و ماه می مونه ، ماه تا بخواد خورشید رو تماشا کنه شب می شه و خورشید پشت کوه فاصله ها پنهان می شه و اون باید زیر چادر سیاه شب خوابایی مبهوت ببینه..
البته گاهی فکرنکنم به ندرت دیدین موقع روز ماه تو آسمونه..که به رخ دادن این اتفاق برای خودم و خیلی از آدم ها اعتقادی ندارم
به قول سهراب سپهری ...
صدا کن مرا..صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
مانا باشید💚🌱
مطالب پیشنهادی از بایگانی خانواده برتر برای آشنایی در مورد نحوه ی نظر دادن و تائید آن ها