من همان خسته ی بی حوصله ام دختر، بدقلقی که رگ خوابش شعر است...، حالا که دنیایم قانون و ماده و تبصره هایش شده، شعر را خط بزنم؟، عاطفه را دفن کنم؟، مهر را له کنم؟، پیوند میزنم شعر و مهر و عاطفه را با جزا، سنگ بنای این صفحه را قانون شعر و احساس میدهم. و سطر به سطرش را ماده شعر، و آساسش را با تبصره مهر بنا میگذارم.
جزا اگر تلخ باشد، عاطفه ای بنا میکنم که جنسش از قانون تلخ جزا نباشد؛ شیرینی باشد و بس ...
کاربران محترم خوشحال خواهم شد اگر شما نیز افتخار دهید متنی ادبی بگذارید و یا ما را بیتی شعر میهمان کنید ...
ارادتمند شما (مروان الشقب)
← صفحات شخصی کاربران (۲۳۴ مطلب مشابه)
- ۸۴۵۹ بازدید توسط ۵۳۸۸ نفر
- جمعه ۲۲ مهر ۰۱ - ۰۷:۵۸