خانواده برتر

سلام

شما باید دنبال دختری باشید که از همه نظر روحی قوی باشه. چون شرایطتون خاصه.

فکر نکنید دارم از خودم تعریف میکنم یا... ولی وقتی پستتون رو خوندم دیدم چقد به فانتزی من نزدیکه.

من خودم دوس دارم با کسیکه پلیسه یا شغلایی مث شغل شما ازدواج کنم. چون این قدرتو دارم که در نبود همسرم بتونم از پس یسری مشکلات(نه همه ی مشکلات) بربیام. بقول دوستان، آدم سرد مزاج یا بی تفاوتی هم نیستم. اتفاقا دوس دارم زندگیم اکتیو باشه و اکتیو بودن رو تو اینچیزا میبینم. نه اینکه همسرم هرروز صبح سر یه ساعتی بره سر کار و سر یه ساعتی برگرده و هرروزمون مث روز قبل باشه و این روتین بودن زندگی رو اصلا نمیپسندم. و فکر میکنم همین دور بودنهای چندروزه و یا چند ماهه عطش وجودمو برای گرم نگه داشتن زندگی و همسرم بیشتر و بیشتر میکنه.

شاید الان خیلیا بگن داره تخیلی حرف میزنه یا... ولی من اینجور زندگی هارو دوس دارم و باهاش مشکلی ندارم. پدر و مادرمم اونقد بهم اطمینان و اعتماد دارن که همه چیزو میذارن برعهده خودم. البته ناگفته نمونه که شرایط زندگیم تا اللن جوری بوده که این خصوصیات تو وجودم نشسته باشه. منکر این نیستم که این زندگی سختیای خاص خودشو داره ولی برامن سختیاشم شیرینه.

امیدوارم دختری قوی و ایده آل پیدا کنید که با شرایطتون مشکلی نداشته باشه. و لطفا برامنم دعا کنید کسی با شرایط شغلی شما سرراهم قرار بگیره:)

سلام

انشالله همه دریانوردان زندگی خوبی داشته باشند 

من مهندس سوم هستم.  دو ساله ازدواج کردم. شکر خدا من و همسرم راضی هستیم.  گاها با من دریا میاد و چند کشور خارجی رفتیم. زندگی خوبی داریم. 

دوست عزیز شغل خوبی داری.  سخته ولی حلال و آبرومند 

موفق باشی

سلام

خود این آقایون دریانورد تو این ۴/۵ ماه نیاز ج ندارن یا سرکوب میکنن یا....؟

سلام به یکی 

حرف خوبی زدی  ولی این سوال برام پیش اومد .

چرا تو دادگاه های طلاق خانواده بیشتر اینهایی هستن که تو خشکی کار میکنند و کنار خانومشون (یا به قول شما نیاز جنسیشون تامینه) ؟!!!!!!!!

خیلی کم دریانورد طلاق گرفته داریم .

به نظرم هرچی ادم سختی کشیده تر باشه قدر فرصت و امکاناتش رو بیشتر میدونه. داشتن همسر همدل و صبور هم یک فرصته.

عااالیییی شغلت لف ندیاااا تازشم دعا کن ی خواستگار مث تو برام بیاد  رواااانی کشتی ام 

خیلی به روحیات دختر بستگی داره، دختری که اکتیو و مستقل باشه و ماجراجویی رو دوست داشته باشه و خودش بتونه خونه زندگی ش رو بچرخونه لابد با این شرایط شما مشکلی نداره، البته اگه برونگرا باشه لابد تو طول سفر رو کشتی حوصله ش سر میره. همچین دختری ازتون انتظار احترام به استقلالش رو هم داره. از خانواده‌تون نخواهید وقتی شما نیستید بپا بشن واسه خانوم. 

من خودم از ازدواج این واهمه رو دارم که شوهر میخواد آقابالاسر بشه و ارتباطات و فعالیتهای مجردی م رو محدود کنه... شما شاید همسر ایده‌الی برای کسی باشید که مزایای ازدواج رو میخواد و مزایای زندگی مستقل رو هم میخواد... اگه بقیه ابعاد شخصیتتون هم به هم بخوره زندگی جالبی میشه... فقط وقتی پیش همید خیلی اذیت نکنید همو چون مدت زیادی به نبود هم عادت کرده‌اید احتمالا قانونهایی تو خونه جاریه که شمام باید بهش احترام بذاری. خیلی غیرتی‌بازی‌ها رو درنیاری چون ممکنه جواب بشنوید که «فک میکنی وقتی نیستی کی این‌کارارو میکنه» چنین زنی باوجود زنانگی‌هایی که برای همسرش داره عاشق استقلالشه و خیلی مرزهای زنانه و مردانه تو بعضی‌چیزا براش تعریف نشده. این زن وقتی موقع رانندگی تصادف کنه زنگ نمیزنه که فلانی من تصادف کردم یکی بیاد منو جمع کنه. خیلی تصمیم‌هارو باید تنهایی بگیره و ناراحت نشید اگه میاید و میبینید بدون شما برخی اتفاقها افتاده. اعتماد و احترام مهمترین عنصریه که باید بینتون باشه..لابد اونم دلایلی برای انتخابتون داره و به زندگی مجردی ترجیح داده پس لازم نیست بابت نبودتون بهش باج بدین. فقط وقتی هستین انتظار نداشته باشید تمام زمانش رو برای شما خالی کنه. احتمالا اونم چشم براهتون هست ولی شرایط اون احتمالا تو دوران آف شما مثل سابق برقراره. فقط قدر همو بدونید. اون هم از بودنتون خوشحاله هم از نبودنتون.

سلام

انشاله به زندگیتون خدا ارامش و اسایش بده.   سخته ولی میدونم که خیلی جذابه.

چنتا از دورو بریام  زندگیشون مانند شماست.  هم گریه ها شون رو دیدم هم خنده هاشون. متوجه شدم چه زن و چه مرد هردو به یک پختگش بالایی رسیدن. و فوق العاده قدرتمند در تصمیماتو وفادار به زندگی هستند.

همیشه دارم دعاشون میکنم.

کاش برای منم یه خواستگار مثل شما بیاد.

الهی امین

خیلی هم شرایط خوبیه،شغل هم خیلی شغل خوبیه،حالا در کل مردهایی که همش ور دل زنشونن چه گلی به سرشون زدن که حضورشون مهم باشه که حالا حضورشون حیاتی باشه

سلام من اگر بودم با شراط شما هیچ مشکلی نداشتم.. افتخار میکردم که همسرم بخاطر زندگیش  تلاش میکنه... خودمم در کنارش بودم بهش ارامش میدادم... چه دور چه نزدیک