سلام به همه

من 26 سالمه، دانشجوی سال آخر ارشدم، دو ساله واسه کنکور دکتری میخونم، امسالم جوابا اومده، مجاز شدم، من اصلا واسه ازدواج آمادگی نداشتم، کلا میخواستم ادامه تحصیل بدم.

چند وقت پیش به اصرار خانواده رفتیم خواستگاری، تو جلسه خواستگاری سوالاتی ازم پرسیدن، بعد دختر خانمشون اومد، منم خجالت میکشیدم نگاهشون کنم، اما بالاخره یه نیم نگاه بهش کردم، ظاهر خوبی داشتن، لباس پوشیدنشون هم به دلم نشست، کلا معیارهای مورد علاقه منو داشتن، حالا با یه نیم نگاه پسندیدمشون، البته اینو بگم که خانوادشون رو میشناختم .

تو جلسه خواستگاری مادرشون، مخالف به نظر میرسید، اما پدرشون موافق به نظر میرسیدن. البته قبل از خواستگاری پدرشون رو دیده بودم با هم حرف زده بودیم . خلاصه  فردای خواستگاری تماس گرفتیم پرسیدیم، گفتن، نه .

بعد از یه مدت با میانجی گری فهمیدیم که پدرشون موافقه، اما مادرشون مخالف سر سخت هستش، بعد از یه مدت، یکی از فامیلاشون به بابام گفتن، همشون موافقن، بهشون وقت بدین .

تو این مدت منم واسه دکتری میخوندم و بهشون هم فکر میکردم، کلا نظرم مثبت بود واسه ازدواج، اما دلم قرص نبود بهمون جواب مثبت بدن، واسه همون فشار زیادی روم بود، تا اینکه قرار گذاشتیم بریم خونشون، با دختر خانمشون صحبت بکنم، همدیگه رو بیشتر بشناسیم .

منم کم کم داشتم بهشون علاقه مند میشدم، رفتم خونشون، این دفعه مادرشون مخالف به نظر نمیرسیدن، با دختر خانوم صحبت کردیم، اصلا نمیتونم نحوه ی نگاه کردنشون، خندیدنشون رو فراموش کنم.

کلا سوالاتی میپرسیدن، که انگار مایل هستن باهم زندگی کنیم، تا اینکه این جلسه هم تموم شد،  فرداش تماس گرفتیم، بهمون جواب رد دادن، مونده بودم چکار کنم، اصلا فکر نمیکردم، بهم جواب رد بدن، من کلا بهم ریختم .

اصلا از سوالای دختر خانوم معلوم نبود که مخالف هستن، کلا سوالای مثبت میپرسیدن، تو این فکرم اگه جوابشون منفی بود چرا بهم نفهموندن .  الانم چند وقت از اون ماجرا گذشته، بازم نمیتونم فراموششون کنم، کلا بهشونن وابسته شدم، خدایا چکار کنم ؟

موندم چکار کنم، الان نه میتونم ادامه تحصیل بدم، کلا برنامه زندگی بهم خورده، (شبا دیر میخوابم، ظهر بیدار میشم) .  تو شبکه های مجازی اسمشون رو سرچ میکنم تا یه نشونه ای پیدا کنم، موفق نشدم، هر روز این کار رو انجام میدم،..

موندم چکار کنم، باید یه کاری کنم، نمیتونم به این روال ادامه بدم، لطفا راهنمایی کنید . به نظرتون میتونم فراموششون کنم .

خدا فرجی کن، تا یه بار دیگه بتونم برم خواستگاریشون، چون، خیلی چیزها هستن، که میخوام بهشون بگم . یه سوال داشتم، مگه حس علاقه یک طرفه میشه، مگه نمیگن دل به دل راه داره، پس حتما دختر خانموم هم بهم علاقه دارن .

- راجع به حس یک طرفه نظرتون رو بگید .

- به نظرم دختر خانوم مخالف نبودن، مخالف اصلی خانوادشون بوده، اصلا مسئله یه طوری پیش رفته که دیگه نمیتونم، پا پیش بذارم برم خواستگاری، به نظرتون چکار کنم ؟

لطفا راهنمایی کنید، اگه سوالی هم داشتید، بپرسید، حتما پاسخ خواهم داد


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل خواستگاری (برای پسران) (۷۰ مطلب مشابه)