خانواده برتر

مرسی که جنسیتتون رو مشخص کردین :|

ایشون آدم کنترل گر و تمامیت طلب هست این موضوع بعد ازدواج حل نمیشه الان مثلا داره بهت فرصت میده و انتظار داره بعد ازدواج تغییر کنی اگه نمیتونه با همینی که هستی کنار بیاد و عقد هستید بهتره ازدواج نکنید چون این مسئله بسیار مهمه و زندگی رو غیرقابل تحمل میکنه

به خاطر این موضوع بین من و همسرم کم کم باعث شده که عشق و علاقه بینمون کم بشه؛ خواهش میکنم حواستون به خانومتون باشه؛ باید بهش اطمینان بدین که اونو بیشتر از دوستاتون دوست دارید؛ تا میتونید بهش محبت کنید ؛ گاهی به خاطر اون نرید با دوستاتون گاهی فقط ٬که اونم احساس کنه که براش ارزش قائل هستید؛ ابراز علاقتونو زیاد کنید ؛ همیشه ابراز کنید نه فقط وقتی میخواید با دوستاتون برید واسه رضایتش اینکارو کنید که باور نمیکنه؛ 

جنسیتت چیه؟

اولا به قول کار بر محترم آبی جنسیتت رو مشخص کن.

حق هم دارن!

زن بدون اجازه شوهر نمیتواند و از خانه بیرون برود حالا چه برسد با کسانی هم که ایشان صلاح نمیداند بیرون بروی. 

اول خیلی تشکر میکنم ازت که جنسیتو رو نکردی دوم اینکه خواهش میکنم که مشخص هم نکنید خانوم هستید یا اقا چون واقعا فرق نمی کنه بذارید بدون دغدغه جنسی دوستان نظراتشون رو بگن.

سلام

من از نوشتتون احساس کردم زن هستید. به نظرم مادرتون با یه لحن خوب میتونه باهاش صحبت کنه. و بهش اطمینان بده که ما دوستان دخترمونو میشناسیم و نگران نباش. و مثلا بهش بگه :«اگه تو این زمینه مشکلی بود به ما بگو و باهم حلش میکنیم.» 

فک کنم خانمین

سلام

متوجه نشدم خانوم هستید یا آقا، ولی در هر صورت نکته اول اینه که بدونید اولویت تام و تمام زندگی شما همسرتونه و اصل رو بر این بذارید که راضی باشه یا راضیش کنید و در غیر این صورت منصرف بشید. توی هر موردی. البته اگه موضوع براتون خیلی حیاتی بود و نظرات ایشون هم به لحاظ منطقی کافی نمیومد براتون، به جای دعوا بحثتون رو ببرید پیش یه سوم شخص عاقل و معتمد به نام مشاور که بی طرف حرف جفتتون رو بشنوه و بینتون قضاوت کنه. معمولا طرفین اگه عاقل باشن به حرف مشاور بهتر گوش میدن چون میدونن ذی نفع نیست و مصلحت رو عنوان میکنه.

در این مورد خاص، بشینید باهاش دوستانه صحبت کنید و ببینید کلا با دوستی مشکل داره یا با دوستان شما و با هر کدوم مشکل داره اون رو عنوان کنه و در آرامش در موردش صحبت کنید.

بهش بگید انسان یه موجود اجتماعیه و به انواع ارتباطات نیاز داره. هر آدمی همسر، پدر، مادر، فرزند، خواهر و برادر و ... و دوست نیاز داره. البته همه اینا اهمیتشون یکی نیست ولی نبود هر کدومشون برای یک انسان خلا ایجاد میکنه چون هیچ کدوم به طور کامل نمیتونن نقش دیگه رو ایفا کنن. نه پدر و مادر برای آدم همسر میشن و نیازای انسان به همسر رو رفع میکنن و نه بالعکس و نه هیچ کدوم دیگه.

آدم به دوست نیاز داره که گاهی حس کنه خارج از خانواده هم تو اجتماع حضور داره. با ادمای دیگه در ارتباطه و چیزای جدید رو ببینه و بشنوه و حس نیاز به تنوعش ارضا بشه. خیلی حرفا هست که مخصوص همسره و نمیشه به خواهر و برادر یا پدر و مادر گفت و خیلی حرفا هست که مخصوص خانواده پدریه و نباید به همسر گفت و همینطور گفتگوهایی وجود داره که خاص دو تا دوسته. دو نفر که فرای نسبت های فامیلی افکار و احساسات نزدیک به هم دارن و هم جنسن و هم رو درک میکنن. البته میدونم که باید دقت کرد دوت آدم مطمئن باشه و خیلی چیزا رو نباید بهش گفت ولی اینکه ادم ماهی یکی دو بار چند تا دوستش رو ببینه هیچ ضرری نداره اگه اونا و محیطشون محیط سالمی باشه.

بپرس دقیقا از چی نگرانه و بهشض اطمینان بده همیشه اولویت اونه اما همه آدما به زمانهایی خارج از خانواده هم نیاز دارن و این معنیش این نیست که خانواده براشون کم اهمیته...

به شوخی بگو من یه بخش از تایم روزم رو که میتونم با تو باشم نیاز دارم برم wc! این معنیش اینه که من به دستشویی بیشتر از زندگی اهمیت میدم؟! :)
همه ما نیازهایی داریم که باید به شکل درست رفع بشه اما معنیش این نیست که سایر موضوعات کم اهمیتن. هر کدوم در جای خود با ارزشن.

موفق باشی

خانم هستید یا اقا

به نظرم نویسنده پست خانم هستن
چون برای مرد مشکلی نداره که با دوستاش بره بیرون و خانم کمتر حساسیت نشون میده
و از این جمله اش مطمئنم که خانم هستم ( طرفی هم دلم نمیخواد دوستای قدیمی و صمیمیم رو که مورد اعتماد خانوادم بودن و هستن رو کنار بذارم )

حالا نظر من اینه که چند بار دوستانتون رو بیارید شوهرتون ببینه منظورم رفت امد کنه تا شوهرتون هم بهش اعتماد کنه مسلما قبول میکنه

و یه چیز دیگه بگم که معمولا دخترا که ازدواج میکنند دیگه کمتر شوهراشون اجازه میدن با دوستای مجرد بیرون برن چون دیگه این دختر ازاد نیست و متاهل و متعهد شده
و مسلما هر جایی بخاد بره بایستی با نظارت همسرش باشه در غیر اینصورت اعتماد شوهرش ازش جلب میشه و خدا نکرده به مشکل بر میخورن

حالا باز بشین با شوهرت حرف بزن تا ببینه دوستای شما ادمهای قابل اعتماد هستن اگه قبول کردن که چه بهتر اگه قبول نکردن بنظرم ارتباطتتو با دوستات کمتر کن
ببین مطمئن باش دوستات هم متاهل بشن کمتر سراغ دوستای دوران مجردیشونو میگیرند

من صمیمترین دوستام که الان متاهل شدند خبر ندارند من مرده ام یا زنده :))

دوران متاهلی برای یه دختر تقریبا خدا حافظی با دوستای دوران مجردیشه

آقای محترم درسته زن باید از شوهرش اجازه بگیره ولی مرد هم نباید هر **** دلش می خوار بکنه مرد هم باید از زن اجازه بگیره اگر زنش اجازه داد اون موقع با دوستاش بره بیرون اینطوری احتردم دو طرف حفظ میشه در ضمن درسته زن ها بعد ازدواج باید بیشتر و قت رو به همسرشون بدن ولی تو نمیشه یک زن رو تو خونه زندانی کرد مرد هم باید بیشتر وقتش رو با همسرش باشه رفیق بازی هم برای مرد بده هم برای زن اجازه گرفتن هم برای مرد واجبه و هم برای زن در واقع این یک نوع احترام متقابل هست

حق دارن.

اگه همسر من در آینده بخواد اینجوری باشه حتی یک لحظه هم نمیتونم تحملش کنم .
من فکر میکنم آدم بعد از متاهلی حداقل دوهفته ای یه بار باید با دوستاش باشه و خوش بگذرونه
باید باهاش حرف بزنین نه که به خاطر علاقه بزارین اون برای وقت گذرندن و نوع سرگرمیی و دلخوشیتون تصمیم بگیره

نویسنده مشخصا خانومه انقدر جنسیت نپرسین.

این حکم شرعی اطاعت مرد از زن را از کجا اوردید و انرا واجب کردید؟ بازهم کشفیات جدید فمینیستی؟

حالم بد میشه از این همه فرقی که واقعا به نامردی و نا حق بین زن و مرد ها میذارید. 

سوال کننده:

برخلاف نظرات اگه دوستان ناجور فاسدی نداشته باشند  هرچند،ماه یکبار اشکالی نداره  بنظرم  شماهم با دوستانتون برید  بیرون   من حقیقتش   اگه ببینم  همسرم  واقعا  انقدر دوستاش  به من ترجیح میده  ولو برای  چند،ماه یک بار  بهش اصرار نمیکنم تشریف ببره 

نمی دونم  من همیشه میگم به،ظرفیت طرفتون  باید نگاه کنید

سلام.برای شوهر منم دوستاش از من براش مهمترن...من هنوز تو دوران عقدم.یکی از دووستاشو اگ روزی یکبار یا دو روز یکبار نبینه پیام میده کجایی و قرار میذاره همو ببینن بهونه ش هم اینه ک کمکم کرده خیلی بهش مدیونم ولی اگ منو یه هفته نبینه اصلا خیالش نیست.
الان سه روزه ابله مرغون گرفتم تو خونه م دم گرفته فقط شبا یه زنگ میزنه ک رفع تکلیف کنه ک اونم بیشترشو چرت و پرت میگه نیومده بهم یه سر بزنه ک مبادا خودشم بگیره .با مامانم رفتم دکتر.فقط میگ برو دکتر نمیگه بیام ببرمت دکتر.این رفتاراش نشونه ای از عشق برام نداره
تو این دو سال هرروز بهش پیام عاشقنه میدادم حتی زورش میاد این اخریا ج بده.بهش محبت کردم...
ولی دیگ بریدم بهم میگ وقتی خوب شدی میام ناراحت نباش.اونم احتمالابرای نیاز جنسیشه.
از امشب گوشیمو خاموش میکنم جوابشو نمیدم حوصل شو ندارم

دوست خوب؟؟؟؟؟؟؟؟دوست خوب مال قصه هاست!!!!همه ی مشت گرگن ب وقتش میفهمی!!دوست آدم اول خداست بعدشم پدرومادروهمسرآدمن!!ب حرف شوهرت گوش کن.حتمادیده ی چیزی ازشون،نمیگم ارتباطتتوقطع کن ولی بهتره کمش کنی.

مشکل همسر شما رفت و امد با دوستاتون نیست، از این میترسه که تحت تاثیر حرف های اونا قرار بگیری، مثلا یک مشکلی براتون پیش بیاد شما با دوستات مطرح میکنی، اونا هم راه کار بهت میدن شاید بعضی وقتا راهکارشون از سر بی تجربگی و یا تجربه خودشون باشه و این نگران کنندس برای شوهرتون. اگه یکیشون طلاق بگیره به عنوان مثال شوهرتون میترسه از اینکه تا تقی به طوقی خورد شما هم مثل دوستتون برید درخواست طلاق بدید، خانم ها خیلی تاثیر پذیرند از دوستاشون و منطقیه که نگران باشه که دوستاتوت به جای شما در زندگی مشترک تصمیم بگیرند. به نظر من ببین دوستی برات مهم تره یا شوهرت؟ من خودم دوست صمیمی داشتم که وقتی برای کنکور درس میخوندیم از دقیقه به دقیقه درس خوندن هم خبر داشتیم و همیشه با هم بیرون میرفتیم، وقتی زن گرفت دیگه حتی یک زنگ هم بهم نزد و خونه شون هم که رفت یک شهر دیگه حتی خداحافظی هم نکرد با اینکه من چندبار بهش زنگ زدم ببینم کجاست و چیکار میکنه، این هم از دوست صمیمی و چندین ساله، به زندگیت بچسب، دوست تو الان شوهرته، یک دوست هرچقدر هم صمیمی باشی دوست نداره از اون بالاتر باشی و ممکنه از سر حسادت تو رو نسبت به شوهرت دلسرد کنه.

من فکر کردم اقا هستین

ضمنا رفیق های بد یا جلف نداشته باشید چون ناخواسته از انها تاثیر می گیرین و همسرتان همین بدی و جلفها را در اخلاق ضما ببینه بدتره...

دوستان عزیز

به نطر من شوهر نباید به همسرش اجازه بده تنهایی بره با دوستای مجردی تفریح . مگر اینکه خیلی اوپن مایند باشه ( منظور خیلی بی رگ باشه ) مگر در موارد استثنایی که از دوستای همسرش مطمئن باشه و مکان تفریح هم قابل اعتماد .

ضمنا مرد هم نباید مجردی بره بیرون مگر در موارد خیلی استثنائی

به خودم

عیب یابی کنید در مورد روابط خودتون و همسرتون رو اون نقطه متمرکز بشین!
چرا گوشیتون خاموش کنید؟؟؟!!!زود جا نزنید و تسلیم نشید!
کمتر محبت کنید و نشون بدید در آینده که ازدواج وردید اونم نیازمند محبت خواهد شد!
موفق باشید!

شوهر دوست منم اولش با دوستیمون مخالف بود بعد که دید من چه اثر مثبتی دارم رضایت داد مثلا خانما احتیاج دارن یه درد و دلایی رو به دوستاشون کنن دوستشون سریع احساساتی نمیشه مثل خواهر یا مادر زن که بخواد عکس العمل نشون بده و کینه به دل بگیره هر وقت دعواشون میشد من تلفنی ارومش میکردم اول که عصبانی بود یا گریه میکرد حقو بهش میدادم بعد که اروم میشد میگفتم خوب اینجا یه کوچولو حق با شوهرته تو هم الکی عصبانی شدی و اخرشم شوخی میکردیم و طرف کل عصبانیتش یادش میرفت و شب خوب و خوش از شوهرش استقبال هم میکرد. خانما اگه ساعت ها هم با هم درد دل کنن خسته نمیشن ولی مردا اصلا ظرفیت شنیدن حرفای خانما رو ندارن دنیاشون یا هم صد و هشتاد درجه فرق داره. هر وقت توقع مالی زیاد از شوهرش داشت بهش میگفتم تو که میدونی شوهرت اگه دستش باز باشه تمام زندگیشو برات میده جونشم میده پس الان حتما دست و بالش بستست و از خر شیطون می اوردمش پایین. مردا هم مرض ندارن وقتی ببینن دوست خانومشون ادم خوب و خانواده داری بخوان از زندگی خانمشون حذفش کنن البته دختر مشکل دار هم تو این دوره زمونه زیاده کم نیستن دخترایی که میان تو زندگی دوستاشون و  شوهر دوستشونو غر میزنن و زن طرفو از راه به در میکنن خرج رو دست شوهر طرف میذارن حالا شوهرت اولش واسه اینکه منم منم کنه مخالفت میکنه ولی بعد که بهش ثابت بشه دوستات ادمای خوبی ان حتما موافقت میکنه.

سلام دوباره

به سوال کننده
شوهرت رفتارش درست نیست
یک جورایی داره سخت گیری بیش از حد میکنه
بالاخره وقتی ماهی یکبار هست دوستاتم سالم هستند دیگه این سخت گیری خودخواهی هست
ولی چون رفتار دوران عقد هست معمولا آقایون میخواهند اینجور مواقع اقتدارشون نشون بدن که من میگم این لوس بازی هست

ولی خب چاره ای نداری برخی مواقع زن و شوهر باید یک سری اخلاق های هم را تحمل کنند شما وقتی خواستی بری پیش دوستات سعی کن حتما ازش اجازه بگیری و رضایتش جلب کنی تا یک وقت احساس نکنه اقتدارش خدشه دار شده

وقتی میری پیش دوستات نیا گزارش لحظه به لحظه بده چون تو میخوای تعریفی کرده باشی اما اون فکر می کنه تو داری خودت مقایسه می کنی و این سوتفاهم پیش میاره

البته جالبتر اینه  که آنقدر به همسرت وابسته باشی که خودت اصلا قبول نکنی(حتی اگر همسرت اختیار بده دست خودت) با دوستانت مجردی بری تفریح و بیرون...مگر سالی یکبار اونم یکی دوساعت!!!!.بقیه اش با همسر نازت باشی...مدام به جای تفریح با دوستان بشینی فقط با همسرت حرف بزنی و از لحاظ روحی و عاطفی شارژ بشی!!!!

سلام وقت بخیر. من به عنوان یک مردی که تا حالا با دوستام مجردی جایی نرفتم و همیشه قبل از ساعت ده شب خانه بودم نمیتونم قبول کنم همسرم با دوستاش بره بیرون و یا چهار صبح بره با دوستاش کوه این که عرض میکنم نظر شخصی و قصد متقاعد کردن کسی را ندارم و با احترام به عقاید دیگران. دو نفر که ازدواج کردن دیگه منی وجود نداره همچی تبدیل به ما میشه. با تشکر

سلام .

به نظر من دوستاتو بذار کنار

واقعا نظر بیشتر خانما حال منو بهم زد!!!  شرم دارم از همجنس هام 

همیشه از جایی که فکرش نمیکنی ضربه میخوری خواهر من دوستاش اورد خونش .  یکی شون با شوهرش ریخت رو هم زندگیش داغون شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام
وقتی که ما ازدواج میکنیم،نقش هامون تغییر میکنه و شما باید این مسئله را بپزیرید... تاثیر پذیری از دوستان مجرد اجتناب ناپذیره و در بیشتر مواقع این تاثیر منفی خواهد بود...بعد از ازدواج باید روابطمون را با دوستان مجردمون محدود کنیم(تاکید میکنم که منظورم این نیست که ارتباط کاملا قطع بشه)به قول آقای آرمان:باید دوستاتون درک کنن ک نمیشه هر رابطه ای رو با یک فرد متاهل داشت و قضیه فرق کرده.حداقل دیگه دور دورهمی و شام بیرون رفتن با رفقا مجردی رو خط بکشید مثلا ملاقات ها در حد نهایت یک ساعت باشه.شما باید به خانومتون حق بدین چون فردی که مجرد هست هیچ تعهدی نداره و میتونه هرکاری بکنه و شوهرش رو هم گرفتار خودش بکنه در نتیجه این درخواست همسر شما طبیعی هست.رابطه ها رو با دوست های متاهل بیشتر بکنید! که روابط خانوادگی درش دخیل باشه

من بعد از ازدواج مون همسرم رابطشو با دوستای‌مجردش خیلی کم کرد... الان دوستای دانشگاهیش که با هم، هم اتاقی بودند با اونا خیلی رفیقه و اونا هم متأهل اند و ما مجموعا شیش تا زوج میشیم و هر دو ماه یکبار میریم بیرون یا خونه همدیگه...ما خانوما هم با هم رفیق جینگ شدیم!!

نمیخوام همه را با یک چوب بزنم و بگم همه مثل همن اما کسی که زندگی خواهر من داغون کرد متاهل بود . بچه هم داشت اما به شوهرش خیانت کرد میومد خونه خواهرم از زیر زبانش اسرار زندگیش را  در میکشید بیرون مثلا همسرش چی دوست داره و از اینجور چیزا والا به خدا فیلم هندی نیست دارم تعریف میکنم و نمیخواستم کامت بزارم ولی گفتم شاید به درد بخوره به خدا عین واقعیته. خدای نکرده بد برداشت نکنید دوستانتون قابل احترامن اما به دردسرش نمی ارزه والا بلا نمی ارزه

هنوز عاشق نشدی بفهمی 

اگر شوهرت نامرد باشه عزیزم اصلا دلت نمیخواد با کسی حرف بزنی 

اولا من مرد هستم و داستانی که تعریف کردم برای خواهرم اتفاق افتاده بود دوم اینکه برای جای تعجب داره اینجوری همجنستون را میفروشین سوم شوهر خواهر من هم بیماره و قبل از ازدواج با چند نفر بوده  دست خودش هم نیست و با چند روان شناس در حل مشاوره است اما سوال من اینه چرا یک خانم متاهل که دم از احساس میزنه به دوستش و همجنس خودش خیانت میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!؟!!!!!!!!!!!!

من خیلی به خانمها احترام میزارم و ضد زن نیستم فکر بد نکنید . مردها را هم مثال نزیند چون مردهای خیانت کار داستانشون معلومه اما خانمها که میگن مهربان هستن و احساسی هستن چرا؟ این  سوالم بزارید به حساب  ناراحتیم . البته اون قضیه را نگفتم که به اینجا برسیم میخواستم کمک کنم اما چرا خانمها هوای هم ندارن؟؟؟