خانواده برتر

یه واقعیتی وجود داره. اونم اینه که مادر شما تو این سن دیگه تغییر نمی کنه.

---

---

سلام 

بهش بگو بد رفتاری های  مادرم رو به پای من نذار .دوس ندارم بد رفتاری های خوانوادم در رابطه من و تو تاثیر بذاره و بالعکس .

تنها راهش حفظ حرمت مادرت مخصوصا جلوی همسرته 

مادر خانوم مهربون هم نعمتی هستا!!!(:
عجب اخلاق بدی داره خدایش!
یعنی یکم به فکر رابطه شما و دخترش نیست که همچین کاری میکنه!؟
هدفش چیه از اینکار!؟
مخالف بوده از اول!؟!
رابطه مادرتون با پدرتون چطور هست!؟
از زندگی با ایشون رضایت داره!؟یا نه!؟

منم مشکل تو رو داشتم

هرچه سریعتر اگر از شوهرت کاملا مطمئنی عروسی کن اینطوری حس مالکیت مادرت نسبت بهت خنثی میشه ودیگه نیاز به قولا نیس که بزنه زیرش  سعی کن با یک مشاورم مشورت کنی.

باعرض پوزش مادرتون زن حسودیه مثل مادرخودم!!!بهترین راه اینه که احترامشون رونگه دارین واجازه دخالت هاونظردادن های بی موردهم ندین بهشون یک بارقاطعانه وکاملاجدی جلوی پدرتون یابرادری خواهری بهش بگیدکه دوست ندارم کسی توی زندگیم دخالت کنه ورابطه منوهمسرموخدشه دارکنه وبگیدکه خیلی به شوهرتون علاقه داریدوبعدش هرحرف وکاری روهم کردکه واقعانادرست بودبی محلی نشون بدیدنسبت به کاراش وحرفاش بی محلی خیلی جواب میده واقعا!!!ولی درصورتی که دیدیددست ازکاراش برنمیداره وگرنه مادراهرچقدم که کاراشون اذیت کننده باشه بازم جاشون روچشممونه

رفتار مادر شما یا از سر حسادته یا از سر علاقه بیش از حد به شما و ترس از دست دادنتون. با وجود اینکه مادر خیلی عزیزه و احترامش واجبه اما شما نباید بذاری زندگیت رو خراب کنه و برای این امر هم سه تا نکته رو حتما اجرایی کن:

1- تا جای ممکن بازه عقد رو به حداقل برسون. با مستقل شدن شما و ناامیدی مادرتون از اینکه بتونه تغییری ایجاد کنه 99% مشکل حل میشه چون مقدار روابط و تاثیرگذاری هم کم میشه. اما تا اون موقع که بهتره هرچه زودتر باشه شما باید روابط طرفین رو با مهارت مدیریت کنی که تنش و دلخوری حداقل بشه و بعد عروسی آرامش بیشتری داشته باشی. برای این کار:

2- با بدگویی و ابراز تنفر مادرت رو پیش همسرت خراب نکن چون دودش در نهایت تو چشم خودت میره. مادر شما خوب یا بد مادرتونه و شما کم یا زیاد به حمایت عاطفیش نیاز دارید و نباید اجازه بدید شوهرتون ازش متنفر بشه چون بین شما با خانوادتون فاصله میندازه. از طرفی با حمایت نابجا از رفتارای اشتباه مادرتون هم باعث میشید همسرتون حس کنه درکش نمیکنید و متوجه وخامت اوضاع نیستید یا بهش علاقه ندارید. پس راه حل چیه؟
وقتی همسرتون با کارای مادرتون اعتراض میکنه بگید که بله متوجهید که کار درستی نکرده ولی باور کن همه این کاراش از علاقه زیادی به منه. فکر میکنه داره من رو از دست میده و ترس برش داشته. باور کن خیلی دوستت داره و زیاد پیش اومده که وقتی نیستی ازت جلوی بقیه تعریف کنه اما بعضی وقتا هم یهو از اینکه داری منو میبری ناراحت میشه و یه کارای این شکلی میکنه. درکش کن و بذارش به پای علاقه ش. میدونم کاراش درست نیست اما مادره و گل بی عیب خداست. بگو من و شما هم بهتره یکم مراعاتش رو کنیم تا وقتی رفتیم خونه خودمون به وضعیت عادت کنه...

3- در طرف دیگه خیلی خیلی جدی اما همراه با احترام و ادب با مادرت صحبت کن و اول ازش بابت همه زحمت ها و دلسوزیاش تشکر کن و بگو خیلی دوستش داری. بعد بگو مامان من الان بزرگ شدم و غیر پدر و مادر به همسرم هم نیاز دارم. اگه من رو دوست داری نباید کاری کنی که دائم مجبور شم بین شما و همسرم یکی رو انتخاب کنم. بگو مامان من عاشقتم و میدونم خیلی خوبی اما شوهر منم دیگه غریبه نیست. به چشم پسرت ببینش و کاری نکن که بعدها حاضر نباشه من رو برای اینجا اومدن همراهی کنه یا جلوم رو بگیره.

بگو میدونم کارات از سر علاقه است اما بذار خودم در مورد زندگیم و رفتارم با شوهرم و خانوادش تصمیم بگیرم. بگو ما هیچ مشکی ندارم اما کارای شما برام شده دوستی خاله خرسه و داره زندگیم رو خراب میکنه. بگو بزرگ شدی و میتونی از خودت دفاع و مراقبت کنی و نیازی نیست دائم در مایت از شما با خانواده شوهرت درگیر بشه. بگو من دوست دارم دو تا خانواده به هم احترام بذارن. من خودم بلدم روابطم رو باهاشون مدیریت کنم و اجازه سو استفاده ندم. هر وقتم کمک و راهنمایی بخوام خودم میام پیشت اما تا اون موقع دیگه شما دخالت نکن.

بهش بگو اگه من رو دوست داری باید به شوهرم احترام بذاری چون هر باز بهش زنگ میزنی با آزار اون منو آزار میدی.

خلاصه این شرایط هنر مدیریت و حل مسائل با دوراندیشی و زنانگی رو نیاز داره. میدونم کار یه کم سخته اما خب هر کس یه جور مشکل داره دیگه

خوشبخت باشی

سریع عروسی کنید ، برید تو زندگی مشترک
به نامزد تون  بگید ، تلفن های مادرتون رو تا زمان اصلاح نشدن برخوردش جواب نده.
 ایشون ، ترجیحا رفت و آمدش رو خونه شما کم کنه
اگه این داستان ادامه پیدا کنه ، زندگی تون میره رو هوا
فقط و فقط ، تلفن های مادرتون رو پاسخ نده و بس

سلام گلم.

یکی از دوستان گفت مادر هر کاری هم کنه جاش روی چشم هست ...بنده اصلا اعتقاد به این حرف ندارم ...مادر یک سری ویژگی ها اخلاقی و رفتاری داره که میشه اسم مادر را روش گذاشت ...اگه اون ویژگی ها را نداشته باشه فقط فردی هست که بچه را بدنیا اورده ...چه بسا زنها زیادی هستند که اون بچه را بدنیا نیوردند اما اون ویژگی ها مادر بودن را نسبت به اون بچه داشتند و لایق اسم مادر هستند ...

بنظرم از یه بزرگتر که کمی مادرتون ازش حساب میبره کمک بگیرین مث دایی یا دایی مادرتون یا هر کس دیگه ای که ازش حرف شنوی داره

نجفی پیام قبلی من را منتشر نکردی و باز میفرستم ..

مادرتون رو کمتر در جریان کارها قرار بدید بخصوص اختلافات. تحت هیچ شرایطی مادرتون رو جلو نامزدتون و خانوادش خراب نکنید ولی می تونید پیش دستی کنید مثلا یه کاری کرده مادرتون شما قبل نامزدتون اظهار ناراحتی کنید زنگ بزنید بگید اگه بریم سر زندگیمون شاید دیگه نیام بهش سر بزنم دلم شکسته ازش میدونم بی منظوره ولی جلو تو خجالت کشیدم. بذارید برعکس بشه اون بگه خب مادره دیگه چه میشه کرد تو این جور مکالمه ها خیلی مراقب باشید حد رو نگهدارید کار به زیر سوال رفتن مادرتون نکشه زیاد کشش ندید هی فقط در همین حد که من ناراحتم غصه خوردم کاش کاری ازم برمیومد و..

زود تر ازدواج کن عزیزم  و سعی کن  بامادرت صحبت کنی و دلیل کارش و بپرسی  

اگر تازه عقد کردین یکم به مادرت فرصت بده تا به موقعیت جدید تو و خودش عادت کنه . منم مادرم اینطوری شده بود هفته اول . درست میشه 

به نظرم  اگر شرایطش رو داری سعی کن زودتر ازدواج کن برو سر خونه زندگیت این مسائل احتمالا کمتر بشه تو رفت و آمدها یه سری رعایت بکنید بعد از ازدواج یه جوری که نه سیخ بسوزه نه کباب 

منم مشکل تورو دارم عزیزم.

گل گفتی واقعا☺

با مادرتون صحبت کنید و بهش بگید تو رفتارش یکم دقت کنه یا کمتر باهم ارتباط داشته باشین یا با مادرشوهرتون صحبت کنین که حرفاشو به دل نگیره

واقعا کی ملت ما میهواد دست از این سنت خاله زنک بازی برداره 

نظرات دیگرانو نخوندم...و درباره زندگی شما هم نظر نمیدم...
اما من اگه بودم بین همچین نامزدی و مادرم نامزدم رو انتخاب میکردم و هربار که مادرم اینکارو کرد بهش میگم نامزدم برام مهم تر از شماست...شاید باهاش دعوا هم میکردم....
متاسفم برا مادرتون...داماد ب این خوبی این رفتارا رم باهاش میکنن....؟؟
یه خاطره هم براتون تعریف کنم...یکی از بستگان ما پیمانکار بودن..شب یلدا بوده و این بنده خدا هم عقد کردهبودن... ایشون به دلیل اینکه بتن براشون اومده بوده سر ساختمون نمیتونسته مکانو ترک کنه.....به شدت ادم پولدار...مقید...با تجربه..مهربون و فوق العاده این..شب حدود ساعت 9 میرسه خونه مادر زن محترمش(!!!!) مادر زن میه تو تا الان کجا بودی؟ چرا زود نیومدی؟ادم نیستی اصلا من چرا دخترمو ب تو دادم...
این اقا هم فردا صبح درخواست طلاقشو میبره میده دادگاه.... وطلاقش داد ون خانومو...به همین راحتی....حالا شوهر شما ادم خوبیه که بد رفتاری نکرده با مادرتون....

همسرت اینده تو...بچه هات...و خانواده مستقل تو رو تشکیل میده نه مامان بابات....اگه یه جا بد باشی اولین کسی که سرت غر میزنه مادرته...سرکوبت میکنه...
 

برو روزی هزار بار خداروشکر کن که اینطور شوهر خوبی داره مامان بیچاره من جلو دومادش بلند میشه کلی احترام داره بازم شوهرم بدگوییش میکنه و نمیاد خونه مادر من