سلام وقت بخیر
من وقتی نوجوان بودم تو فضای مجاری با یه آقایی آشنا شدم یه جورایی از اینکه آدم موفق و مهربونی با من بود خوشم می اومد اختلاف سنی کمی هم داشتیم ولی خب چون محل زندگی مون متفاوت بود کلاً نشد.
ولی من نمی تونستم فراموش کنم دلم میخواست تو دنیای واقعی کسی که دوست داشتم رو ببینم بحث یکی دو روز نیست بحث یکی دو ساله! کلاً کسی به دلم نشست تا اینکه این اواخر با شخصی به قصد ازدواج در رابطه ایم. ایشون هم قبلاً رابطه شکست خورده داشته منم در مورد این موضوع بهش گفتم و دوسشم دارم واقعاً ولی انگار بخشی از قلبم همیشه دلتنگ و کنجکاو به کشف کسی هست که هیچ وقت ندیدم.
من و اون آقای اولی که گفتم در طی این دو سال قطع و وصل میشد رابطه مون و به عنوان صرفاً دوستم نشد ادامه بدیم چون حس وجود داشت. و اینک درسته از نزدیک ندیده بودمش ولی آشنای دورمون بود رو می دونستم که هویتش و چیزهایی که من ازش دیدم واقعیه.
راستش من الآن یه ساله تو شهر محل زندگی ایشون دانشجو ام. می دونم قضاوت میشم امّا عشق حرف حالیش نمی شه! خیلی مقاومت کردم خیلی امّا نتونستم و بهش پیشنهاد دادم بذار فقط یه بار ببینمت تا بتونم تو ذهنم این مسئله رو درست کنم که دیگه مایی نیست.
ولی ایشون که خودش هم بعد من با شخصی آشنا شده بود و قرار ازدواج شون بهم خورده بود گفت که چی با خودم فکر کردم و هیچ دختری براش مهم نیست. می دونید عذاب وجدان از یه طرف داشتم ولی میخواستم این سردرگمی تموم شه. به طرف خودم مسلماً چیزی نگفتم و به اون آقا هم اصرار نکردم. نمی دونم شاید کسی درکم نکنه امّا واقعاً نمیفهمم یه دیدار مگه چی از ایشون کم میکرد! مگه این همه دوست و آشنا همدیگه رو نمی بینن هر روز؟ اون به کنار چرا یه رابطه مجازی باید این قدر تو بطن قلبم نفوذ کنه؟
تندی دیدم ولی شیرینیها هنوز یادم هست نه تلخیها! حتی یه رابطه درست و واقعی داشتم و از یطرف به خاطر اون هم ناراحتم. نمی دونم شاید درک نشم شاید قضاوت شم ولی لطفاً اگه نظری دارید یا تجربهای که موثر باشه ممنون میشم هم از خواهرا و هم برادرهای عزیز. ممنونم
← شکست عشقی (۲۹ مطلب مشابه)
- ۱۸۴۲ بازدید توسط ۱۱۹۲ نفر
- سه شنبه ۲۴ آبان ۰۱ - ۲۱:۵۵