سلام
نمی دونم پرسیدن این سؤال درسته یا نه؟ یا اینکه شاید واقعاً خنده دار به نظر بیاد ولی واقعاً ذهن من رو درگیر کرده و خوشحال می شم دوستان کمکم کنند.
من قبلاً فکر میکردم (یعنی اینطوری تصمیم گرفته بودم) که خوب نیست تو دوران نامزدی دختر و پسر شب پیش هم بمونن. مخصوصاً تو خونه خانواده دختر.
علتش هم این بود که احساس میکردم اینطوری هم هر دو نفر اذیت میشن و هم می شه آش نخورده و دهن سوخته.
از یه طرف هم فکر میکنم اون طوری دیگه کم کم یه سری احترامها بین خانواده دختر و داماد برداشته می شه و در واقع آدم دوست نداره این احترامها بین همسرش و خانواده خودش برداشته بشه.
می دونم که حق هر دو نفر هست که پیش هم باشن ولی چون برای یکی از فامیلهای ما این اتفاق افتاد و پدر خانمش و خانواده خانمش دیگه بیش از حد باهاش راحت شدن که بعضاً حرمتها هم برداشته می شه. من دوست ندارم این اتفاق بیافته. البته خانواده من اینطوری نیستن و مشکل بیشتر از منه. که با بعدش مشکل دارم. و علت این فکرم این بود.
ولی وقتی پست های مشابه رو می خوندم دیدم که اکثر آقایون در این مورد اذیت میشن. و وقتی با خودم فکر میکردم دیدم حتی تو تصوراتم هم نمی تونم بگنجانم که مثلاً شب من و ایشون تو یه اتاق بمونیم و بدون اینکه چیزی اتفاق بیافته. حالا فرداش هم با پررویی بریم بشینیم پیش خانواده من یا ایشون (ببخشید این کلمه رو استفاده کردم). درسته که اتفاق خاصی نیفتاده ولی خب این رو فقط ما میدونیم نه بقیه.
دیدم واقعاً توانایی انجام این کار رو ندارم. و از یه طرف هم شاید حق طرف مقابل باشه این مورد.
به خاطر همین تصمیم گرفتم بی خیال ازدواج بشم (میدونم واقعاً حرف خنده داری هست ولی من فکر کردم بهتره اون فرد هم با فردی ازدواج کنه که حداقل بتونه کنارش باشه) ولی هر چقدر فکر کردم دیدم این توانایی رو تو خودم نمیبینم که طوری رفتار کنم که انگار نه انگار. البته من خودم با اینکه دو نفر شب پیش هم باشن مشکلی ندارم ها (البته ممکنه برام سخت باشه ولی سعی میکنم باهاش کنار بیام). ولی با بعدش نمی تونم کنار بیام.
واقعیتش نمیخواستم این سؤال رو اینجا بپرسم چون شاید درست نباشه ولی از کس دیگه ای نمی تونم بپرسم چون مطمئناً بهم میخندن. ولی خب حتی اگه دو نفر زن و شوهر به هم ابراز علاقه کنند پیش من. من خجالت می کشم. البته میدونم کار اون ها اشتباه نیستها. و مشکل از منه واقعاً. اصلاً نمی دونم چرا اینطوریم. خانواده ام هم خیلی خونگرم هستن و مثلاً برادرام هر روز بهم ابراز علاقه می کنن. ولی تو این مورد نمی دونم چرا اینطوری ام.
اتفاقاً از ابراز علاقه خوشم میادها و اکثراً منطقی تصمیم میگیرم ولی هر چقدر فکر میکنم نمی دونم چرا نمی تونم باهاش کنار بیام. و اینم بگم که من در برخورد با آقایون اینطوری نیستم که مثلاً سرخ و سفید بشم و مثلاً تو محل کارم کاملاً عادی با آقایون رفتار میکنم.
ولی در مقابل فردی که دوست دارم نمی تونم عادی باشم و از یه طرف چیزهایی که توضیح دادم. (شاید درستش اینه که برعکس باشه ولی اینطوری نیست). و مطمئناً هیچکس دوست نداره چنین همسری داشته باشه. شاید اگه من خودم هم پسر بودم چنین آدمی برام اذیت کننده بود.
به خاطر همین تصمیم گرفتم سنگین و رنگین بشینم خونه و بی خیال ازدواج بشم. چون با اینکه کلی مطالعه در این مورد داشتم چیزی عوض نشده.
و اینم اضافه کنم که من فقط این مشکل رو دارم و دوست ندارم تصورات دوستان به دخترهای چادری بد بشه. چون من فقط اینطوریَم. و میدونم اشتباه ولی هر کاری میکنم درست نمی شه.
ممنونم از همه دوستان.
← مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)
- ۲۳۹۱ بازدید توسط ۱۸۸۵ نفر
- چهارشنبه ۴ مرداد ۰۲ - ۱۲:۴۴