سلام
من خواهر برادری هستم که 30 ساله است، مدتی برای کار به تهران رفت حدود 3 ماه ... الان دلباخته دختری تهرانی شده که همکارشه،خیلی اصرار کرد که به خانوادش زنگ بزنیم و قرار بذاریم بریم دیدن خانوادشون ... ما مخالف بودیم که هنوز اونا رو نمیشناسیم کجا بریم؟!!
ولی بلاخره با اصرار های زیاد او قرار آشنایی گذاشتیم نه خواستگاری!!
اطلاعاتی که از دختر داشتیم این بود که ی عکس از او دیده بودیم و اینکه لیسانس هستند و کارمند
وقتی از شهرستان به تهران رفتیم برای دیدن خانواده و خود دختر، شیرینی خریدیمو رفتیم
اونجا که رفتیم متوجه شدیم اصلا خانواده ها با هم هم کفو نیستیم، چون اصلا نقطه مشترکی برای حرف زدن نداشتیم!
خانواده ما همه تحصیل کرده هستن حتی فامیلای درجه دو و سه کمترین مدرک شاید لیسانس و فوق دیپلم باشه ولی در خانواده دختره خود دختر که لیسانس داشت از همه با سواد تر بود ... برادر و خواهرای دختر سواد بالایی نداشتن برادرش کارگر بود (همه شغلا شریف هستن قصد توهین نیست) خواهرا همه خونه دار و دامادهاشون آهنگر و ... بودن درصورتی که تو خانواده ما نصف بیشتر یا کارمند اداره دولتی هستن یا فرهنگی!!
از طرف دیگه ما از لحاظ فرهنگی و قومیتی بهم نمیخوریم و متفاوتیم!
زندگی در تهران واقعا قابل مقایسه با شهرستان نیست! اینجا به راحتی میشه خونه خرید با پول کمتری .. خرج و مخارج تهران خیلی گرون تره ... مردم اوقات کمی با هم هستن و برادر من پول زیادی نمیگیره.
با این توصیفات من و خانوادم ناراضی هستیم ولی برادرم به شدت اصرار به ازدواج دارن
ما اصلا واسه خواستگاری نرفته بودیم ولی الان به داداشم پیام میده میگه چی شد؟!!
مسئله دیگه اینکه سن خانوادشون بسیار بالاست به طوری که مثلا مادر دختر همسن مادربزرگ بنده هست ... و ما دنبال این هستیم که کار برادرم به شهرستان منتقل بشه ولی الان داداشم کوتاه نمیاد و میخواد حتما تهران بمونه و دو شیفت کار کنه فقط به خاطر اون دختر! داداشم قبل اون دختر دوس داشت بیاد شهرستان ولی الان نه، ما دوس داریم همه خانوادمون توی شهر باشیم.
حالا من بسیار این چند روز عصبی شدم مادرم پدرم همه ناراحتیم و فکرمون مشغوله، نظر شما چیه؟ کار درست چیه؟
خیلی دعامون کنید
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۳۲۷۳ بازدید توسط ۲۵۴۳ نفر
- يكشنبه ۲۰ مهر ۹۳ - ۰۹:۱۲