شب وقتی داداشم برگشت خونه دیدم داره با یه دختری حرف میزنه ما توخونواده مون کلا اهل دوس دختر بازی و از این حرفا نیستیم .
به خاطر همینم وقتی داداشم داشت باهاش حرف میزد من خیلی تعجب کردم حقیقتش اون دختره همش بهش میگفت دوست دارم و لاو میترکوند و از این حرفا ولی داداشم طوری بهش فهموند که نمیخواد از این راهها زن بگیره ولی اون دس بردار نبود که نبود .
تا اینکه داداشم مجبور شد حدود چند ماه سیم کارتشو عوض کنه بعد چند ماه دوباره سیم کارت قبلیشو گذاشت دوباره دختره هی اس میداد و بهش زنگ میزد و خواهرشو واسطه کرده بود که بادادشم حرف بزنه.
تا اینکه دیدم دادشمو تهدید میکنه به اینکه اگه منو نگیری آبروی خونوادگی تونو رو میبرم ( البته اینو بگم محل زندگیمون تقریبا کوچیکه اکثر مردم خونواده ما رو خونواده ی با آبرو میشناسن خونواده ی دختر هم از اون خونواده هایی هستن که هیچی براشون مهم نیس و اهل دوس پسربازین ).
بعد الان داداشم از این میترسه که پیش مردم آبرومون بره و اعتبارمون بره زیر سوال . به خاطر همین میترسه زن بگیره سن ازدواجم داره .
حتی به نظر همه از سن ازدواجشم گذشته مامانم هرکی رو براش در نظر میگیره میگه من زن ن م ی گ ی رم... تو رو به اون خدا کمکمون کنید چه راحلی برامون دارید :(
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۳۳۶۴ بازدید توسط ۲۴۴۲ نفر
- شنبه ۳۱ مرداد ۹۴ - ۲۳:۰۰