سلام به همگی

اینجا دیدم خیلی از خانم‌ها اومدن از مشکلات ازدواج گفتن من می‌خوام بگم مشکلات فقط برای شما بانوان عزیز نیست.

من پسری هستم که امسال ۴۱ ساله شدم و مجردم. همیشه دوست داشتم خانواده گرم و صمیمی داشته باشم ولی به خاطر شرایط زندگیم فعلاً نشده، تو فکرم همیشه بوده، راستش رو بگم دوست داشتم خیلی زود ازدواج می‌کردم امّا شرایط زندگیم اجازه نداد.

بعد فوت پدرم حکم مرد خانواده رو داشتم با دو خواهر و یک برادر کوچک‌تر وجدانم قبول نکرد برم پی زندگیم و خانواده مو رها کنم. شکر خدا هرسه ازدواج کردند زندگی خوبی هم دارند خودم هم با وجود مشکلات زیادی که داشتم تحصیلاتم تا دکترا ادامه دادم دو سالی هم هست رسمی شدم شغل خوبی دارم. 

قصد ازدواج هم داشتم ولی کم دارم سرد میشم. چند مورد خواستگاری رسمی رفتم. چند مورد هم خودم پیش قدم شدم ولی چیزی که ناراحتم می کنه قصاوت های بعضی خانم‌ها و خانواده شون. چیزهای می‌شنوم، از آدم‌هایی که فکر می‌کردم فرهیخته و دانا هستند برام قابل تحمل نیست. 

مثلاً میگن چرا تا سن مجرد موندی، حتماً دنبال فلان کار و دختر بازی بودی؟!، چرا تنها زندگی می کنی؟، یا میگن پسری که خونه مجردی داره حتماً دختر میاره و می‌بره!!! 


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
فرهنگ سازی (۱۲۳ مطلب مشابه)