با سلام

بنده پسری هستم ۲۰ ساله، دانشجو‌ی مقطع کارشناسی و به شدت معتقد به مسائل دینی_ مذهبی و البته نه از نوع خشک مقدس مذهبی بلکه با تفکری باز و روشن، خوب طبیعتا خانواده هم همین طور هستند. این رو هم بگم که من تک فرزندم.

راستش بنده یک دختر عمو دارم که به واسطه اینکه خانواده‌هامون رفتار و آمد زیادی با هم دارند و به دلیل ارتباط و نزدیکی خاصی که میان این دو تا خانواده هست، حدود ۵ سالی میشه که عاشقش شدم و امیدوارم بتونم روزی به اون برسم.

من از کودکی تا یک بازه سنی خاصی اغلب تو خونه عموم بودم و از همان دوران با دختر عموم بازی می‌کردیم و اساسا بیشتر وقتمون با هم می‌گذشت البته این رو هم بگم‌ها زیاد جفت و جور نبودیم و اون طوری نبود رابطه مون که حس خواهر‌_ برادری در ما شکل بگیره بلکه یه حالت کجدار و مریضی داشت. این رو هم بگم دختر عموی بنده دختر چادری، باتقوا و باحیائی هست ولی اون هم باز نه از نوع خشک و افراطی.

حالا اصل ماجرا بر می گرده به ۱۵ سالگی‌ام که کم‌کم این حس عاشقی در من شکل گرفت و من احساس کردم به نوعی وابسته‌اش شدم، خوب البته در آن دوران نوجوان بودم و خام و این نوع شتابزدگی می‌توانست برایم خطرناک باشد، چنانکه شد.


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج فامیلی (۸۹ مطلب مشابه)