با عرض سلام و احترام خدمت همه دوستان خانواده برتری

من یه پسر جوان بیست و چند ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد یه رشته سخت مهندسی یکی از دانشگاه های بسیار معروف و معتبر کشور در شهر تهران هستم که حتی رتبه کنکورم هم دو رقمی بود.

از نظر ظاهری و تیپ و قیافه و اندام معمولی و از نظر طرز لباس پوشیدن هم ساده هستم. مشکل سربازی هم ندارم.

آدم تقریباً معتقدی به دین هستم و تا جایی که بتونم رعایت می‌کنم ولی اصلاً آدم خشکه مقدسی نیستم طوری که به خاطر اخلاق خوبم دوستان بسیار زیادی از تمام طرز فکرها دارم و روابط عمومی بالایی دارم. 

خدا رو شکر در بین فامیل و اطرافیان به عنوان یه جوون خوب و سالم شناخته میشم که همه ش لطف خدا بوده. اصلاً هم تا حالا دوست دختر نداشتم و نخواهم داشت چون این روابط رو دوست ندارم و مفید نمی دونم. این جوری هم نیستم که تا یه دختر خانم زیبا ببینم، قلبم بلرزه. معیارهای زیادی همچون حجاب و حیا و خانواده و.. برام مهمه و اگه دختری معیارهام رو داشته باشه و هم کفو من باشه حتی با چهره معمولی، به عنوان کیس ازدواج طرف رو در نظر می گیرم.

متأسفانه متأسفانه از یکی از دختر خانم‌های فامیل شدیداً خوشم اومده. ایشان زیبا و با حیا و باشخصیت هستن و وضعیت مالی شون هم از ما بهتره. البته وضع مالی ما بد نیست ولی من باید تقریباً از صفر شروع کنم. خانواده شون در فامیل مثل خودمون سرشناس و معتقد و خوش اخلاق هستن. 

در واقع ایشون تمام معیارهای من رو داره و همین باعث شده شدیداً فکرم درگیرشون بشه امّا به دلیل شرایط وحشتناک بد اقتصادی و نبود شغل مناسب، فعلاً امکان ازدواج تا به دست آوردن یه شغل خوب ندارم و اگه تا یک سال آینده شغل خوب پیدا نکنم، مجبورم به امید خدا برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا به خارج از کشور برم هر چند اصلاً دوست ندارم برم.

به احتمال 99 درصد ایشون هیچ حسی نسبت به من نداره و این قطعاً یک عشق یک طرفه هست. ایشان خواستگار زیاد داره و تقریباً مطمئنم با یکی بهتر از من ازدواج خواهد کرد. خیلی دوست دارم اگه شغل داشته باشم بتونم باهاش ازدواج کنم ولی متأسفانه شرایط ش نیست و حتی اگه شغل هم داشته باشم، باز به خاطر اون تفاوت‌های ظاهری و زیبایی و مالی ایشون، جرات نمی کنم پیشنهاد بدم بهشون.

حالا مشکلم اینه وقتی من شرایط ازدواج با ایشون رو ندارم چه به لحاظ مالی و چه ظاهر و... و احتمال داره مجبور به مهاجرت بشم، چه کار کنم بتونم ایشون رو فراموش کنم؟ چه کار کنم بتونم نسبت به ایشون سرد و بی تفاوت بشم؟ 

 واقعیت اینه که دائم فکرم و قلبم درگیر ایشون شده و همه ش از خدا می خوام بتونم باهاش ازدواج کنم ولی ظاهراً شدنی نیست (مگه اینکه خدا بخواد که در این صورت حرفی نیست) و می خوام فراموشش کنم تا راحت بتونم زندگی کنم.

بسیار متشکرم از کمکی که بهم می‌کنید.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)