نمیدونم چطور شد عاشق چنین دختری شدم

سلام خسته نباشید امیدوارم بخونیدش شاید طولانیه ولی حداقلش داستان جالبیه!!!
خوب بی مقدمه وارد بحث میشم

از دختری که به هیچ عنوان نمیدونم واسه چی خوشم اومد!!!! نخواستم باهاش دوست شم ولی خوب فهمید دوستش دارم!! من فقط تحقیق کردم بدون اینکه یک کلمه با خودش حرف بزنم!!!! تو این مدت تحقیق متاسفانه اصلنا اونجور که فک میکردم نبود!!! دختری که با پسرا راحته !! ( الانم اینو مینویسم به خودم میگم کجا راحته الکی میگی ولی واقعا راحته!!) درساش کاش در حد ده بود همه نمره ها ۴ ، ۵ !!! (تقریبا هر ترم مشروط شده ولی نمیدونم چطور هنوز هس)

با اینکه نشون میده پولداره ولی وضع مالیشون اون حد نیست و ما ازونا خیلی سرتریم!!  البته بهتره بگم خیلی ولخرجه!!

با اینکه شاگرد اول کلاسمون هستم و دخترای دیگه برای سوال و جواب و جزوه میان پیشم این دختر خانم همه جزوه هارو از پسرای دیگه میگیره بعضی وقتا میگم خوب شاید غرورش نذاره ( شایدم بخودش میگه بذار بره گم شه 😁 ) با من صحبت نمیکنه ولی چرا با پسرای دیگه انقدر راحته خوب !!! . ولش کن

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
فراموش کردن عشق قبلی (۶۰ مطلب مشابه)

خواستگارم شاید برگرده

سلام دوستان

من 26 سالمه قبلا هم سوال پرسیدم اما حالا اتفاقاتی افتاد که نیاز به مشورت دارم . یادتونه گفتم 6 ماه پیش خواستگار تلفنی داشتم که ندونسته ردش کردم بعد از طریق اقوام متوجه شدم برادر خانم همسایمون بوده و اون خیلی ناراحت شده که ردش کردم خودش منو دیده و حتی تحقیق هم کرده بود .البته به فامیلمون گفته که چیزی به ما نگه  .بعدش منم  اونو دیدم  و پشیمون بودم که نه گفتم ظاهرا بد نبود اما من میخوام با عقلم تصمیم بگیم .

دوستان چند هفته پیش خواهرش دوباره بحثو باز کرد و کلی از داداشش تعریف کرد که موقعیت مالی عالی داره و غیرت داره و ... بعد گفت دخترم میگه کاش خاله *** رو برای دایی*** میگرفتیم .منو میگفت . منم هیچی نگفتم .

تا اینکه دیروز دختر همسایمون 8 سالشه اما خیلی عاقله .خونمون بود تلفن زنگ زد خواستگار بود مامانم نبود خونه گفتم بعدا تماس بگیره دختره فهمید . گفت خاله بگو نه خواهش میکنم تو باید بشی زن داییم  . داییم خیلی خوبه اما نماز نمیخونه. تازه اومد تلفن برداره به داییش بگه نگذاشتمش ... تا دم در خونه که مامانش اومد دنبالش میگفت خاله بگو نه .

دوستان میدونم که اونا در مورد من حرف میزنن که حتی دخترشون هم ماجرا رو میدونه . ما یه خانواه مذهبیم وقتی گفت نماز نمیخونه خیلی ناراحت شدم چون من رو این مسایل تاکید دارم .
از طرفی اینا کاملا اخلاق و روحیه منو میشناسن حتی مدتها پیش مامانم به خانمه گفته بود دخترم با پسری که نماز نخونه حرف هم نمیزنه چه برسه ازدواج .

دوستان بنظرتون چکارکنم ؟ ایا بذارم پیشنهاد بدن ؟ یا بهش بفهمونم که من با ادمی که نماز نمیخونه ازدواج نمیکنم البته پا میذارم روی دلم .چون فکر میکنم دیگه عقایدش شکل گرفته قابل تغییر نیست .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چرا ملت دنبال سود بانکی هستند ؟

سلام
چند وقتی است که مردم به گرفتن سود بانکی عادت کردند و حاضر نیستند پولی که دارند رو صرف کارهای دیگر کنند مثلا کسی که 200 میلیون پول داره حاضر نمیشه با این پول کاری رو شروع کنه و میگه میذارم تو بانک و سودشو میگیرم کی کار میکنه ؟

یا مثلا پول داره خونه بخره ولی میگه اگه پولمو بگذارم بانک به نفعم هست با نصفیش یه جا رو اجاره میکنم و بقیشو سود بانکی میگرم کلی هم خوش میگذره .

حتی اگر مبلغ پولی که داره کم باشه مثلا ده میلیون تومان باز هم دنبال گرفتن سود بانکی با این پول است .

یا اینکه یکی از دوستان من الان 35 سال داره جالبه کلا تونسته 50 میلیون پس انداز بکنه میگه من دیگه از کار کردن خسته شدم این 50 میلیون رو میزارم بانک و سودشو میگیرم .

این تفکر برای جامعه ما خطرناک است و مردم دیگه حاضر به سرمایه گذاری در هیچ کاری نیستند و تنبل میشند .

البته کارشناسان اقتصادی میگن که مقدار پول که مردم در بانکها گذاشتند بسیار زیاد است و اگر سود بانکی کم بشه و این پول از بانکها خارج بشه تورم افسار گسیخته ای حاصل میشه به خصوص در بخش مسکن و ارز .

حال نظر دوستان راجع به سود بانکی چیست و آیا شما هم اگر پول داشتید میرفتید سراغ سود بانکی و قید سرمایه گذاری و راه انداختن یه کار تولید رو میزدید ؟

" فرانک سوئیس "

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
اقتصاد خانواده (۱۱۵ مطلب مشابه)

چکار کنم معلولیتم کمتر به چشم بیاد؟

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان محترم
من پسری 18 ساله هستم و هر جا توی نت جستجو کردم کسی مشکل من رو نداشت. یکی از دست هام معلوله و به همین دلیل از بچگی تا الان با ترس و اضطراب میرم توی اجتماع و جاهای شلوغ و هرکی هم دستمو میبینه یا تعجب میکنه و خیره میشه به دستم یا مسخره میکنه .
منم بخاطر همین نگاه ها و برخورد بعضی از مردم دچار کمبود اعتماد به نفس و ترس از اجتماع شدم  به طوری که منزوی و خونه نشین شدم و امسالم نرفتم دانشگاه با وجود اینکه درسم خوبه و علاقه دارم .
خودمم خسته شدم از این وضعیت. دارم زمان و فرصت جوونیم رو از دست میدم با خونه نشینی و منزوی بودن. اما سردرگمم چه کاری کنم که با معلولیت دستم بتونم راحت برم توی اجتماع و جاهای شلوغ مثل دانشگاه ؟ و معلولیتم کمتر به چشم بیاد؟
خواهش میکنم اگر امکانش هست راهنمایم کنید یا بگید کجا برم برای حل شدن مشکلم.
با تشکر از شما عزیزان

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

اسلام رو خلاصه کردن توی عزا و غم ...

سلام
درد علی علیه السلام دو گونه است :
یک درد . دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌ شب‌ های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند.
...اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آن‌ را نمی‌شناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را...
که علی درد شمشیر را احساس نمی‌کند.
و ... ما ...
درد علی را احساس نمی‌کنیم
دکتر علی شریعتی

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

کم کم داره از خواهر زادم بدم میاد

سلام

دوستان بنده به مشکلی برخورد کردم که به کمکتون نیاز دارم . من خودم ماشین دارم ولی خوب سمند ،  کارم هم خوبه ازش راضی ام در امدمم خوبه .

حالا چه ربطی داره؟

بنده یه پسر خواهر دارم . ایشون خوب تو کارش از من موفق تر بوده . ایشون بیشتر اوقات خونه ماست و ما تقریبا با هم بزرگ شدیم و پدر مادرمو خیلی دوس داره و همیشه بیشتر از خونواده اون یکی اقاجونش ما رو دوست داره . اینا برای شناسوندنش بود .

ولی مشکل اصلی اینجاست که ایشون همیشه این موفق تر بودنشو به طور فجیهی به رو میاره مثلا ،
تو ماشینش بشینی  میگه منو که میبینی پدرم در اومده این ماشینو خریدم  . همش همه سختیاشو با ادعا به روی ادم میاره . جوری که اصلا دوس ندارم دیگه تو ماشینش بشینم .

یا مثلا در مورد ورزش فقط میخواد منم منم کنه و هی برای ادم دکتر بازی در بیاره که این اشتباهه و اون درسته و فلان . تو هر چی که باشه میخواد خودشو سر بدونه . یکم داره خلق منو تنگ میکنه .

100 بار بهش گفتم هر چی داری برای خودت داری به من چه ؟ ازت راهنمایی میخواد وقتی بهش راهنمایی میدی با کلی ادعا میگه من خودم بلدم چیکار کنم . خوب عزیز دل دایی چرا از من میپرسی ؟!

خلاصه همش میخواد خودشو بالاتر نشون بده منم همیشه برجکشو میزنما ولی بیشتر پر رو میشه .
یه راه کار بدین خسته ام کرده نه میشه بی احترامی کرد بهش نه میشه بهش بگم نیا اینجا (یعنی من اجازه ندارم خونه بابامه و اونم میگه کوچکترین بی احترامی یعنی بی احترامی به من)

خلاصه داره کم کم ازش بدم میاد با اینکه کینه ای نیستم در 90 درصد مواقع .
حق نگهدارتون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

بجای ارشد معماری ، لیسانس عمران بخونم؟

سلام به همه دوستان

چند تا سوال داشتم که اگه لطف کنید و راهنماییم کنید ممنون میشم خیلی سردرگم شدم این مدت.

دختر ۲۱ ساله هستم ترم شش مهندسی معماری دانشگاه غیر انتفاعی معدل کلم ۱۸/۷۵ و رشته دبیرستانم ریاضی بوده.

این روزا خیلی فکرم درگیر شده که برم بجای ارشد معماری دوباره لیسانس عمران بخونم یه دانشگاه دیگه حالا سوالام و میپرسم لطف کنید راهنماییم کنید .

۱. فوق لیسانس معماری بخونم بهتره یا برم لیسانس عمران بخونم؟ چرا؟

۲. حالا اگه رفتم فوق لیسانس معماری امتحان بدم کدوم گرایشش کارایی بیشتری داره و از نظر شغلی بهتره؟

۳. من میتونم شرط معدل ارشد بخونم یا ن؟

پیشاپیش از راهنمایی هاتون ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)

دختر مورد علاقم نمیذاره به خواستگاریش برم

سلام

من 29 سالمه . حدودی 5 6 ماهی هست قصد دارم برم خواستگاری دختر مورد علاقم . مشکل من اینجاست هر دفعه موضوع رو باهاش در میون میزارم به اصطلاح منو میپیچونه .

یا میگه الان وقتش نیست یا میگه فلان فامیلمون مرده (میفهمم الکی میگه ) یا شوخی برگزار میکنه میگه بابا ما بچه ایم هنوز یا بحثو عوض میکنه میگه بابام مسافرته و مادرم مریضه الان و ... . هر دفعه با مخ میکوبتم تو دیوار . نمیدونم چیکار کنم؟ اصلا حالتی بین حیرت و تعجب و عصبانیت موندم .

وضعشون خوبه پس مشکل جهیزیه و این حرفا نداره. منم اصلا در بند این حرفا نیستم بهش گفتم فقط خودت و لباسات رو بیار بسته . نمیدونم . بعضی وقتا فکر میکنم شاید بیماری چیزی داره پنهان میکنه ازم و نمیخواد ازدواج کنیم. بهش گفتم ناراحت شد 1 هفته ای قهر کرد
به فکرم میاد شاید میخواد بره خارج از ایران که اینم فکر نمیکنم. هزار تا فکر به سرم زده . 1  فکرایی که اصلا عجیب و غریب .

این اخرین بار بهش گفتم گفت بابا اصلا من ازدواجی نیستم چی میخوای از جونم ولم کن بسته دیگه . تا 2 روز زبونم بند اومده بود .

احساس میکنم داره ازم سوءاستفاده میکنه و میچرخونتم. اخه یعنی چی؟ شاید کسی دیگه ای رو دوست داره. خدا نکنه البته بیچاره میشم. نمیدونم .

دوستان من دیگه سنم داره میره بالا. از طرف خانواده هم تحت فشارم. حجم کارم هم بالاست. نمیدونم چیکار کنم .

به نظرتون برم ناغافل با پدرش صحبت کنم خوبه ؟ میترسم بفهمه عصبی بشه

کسی میتونه کمکی بکنه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

5 سوال " پسر 52 "

 سلام

چند تا سوال از همه دارم .

1- از زندگی خودتون چقد لذت میبرید ( عددی بین 0 تا 100 را بدهید)

2- اگر قرار باشه میزان سال های باقی مانده از عمرتون رو خودتون مشخص کنید چند سال می خواهید ؟

3- چقدر به آینده شغلی - ازدواج و ... خودتون امید دارین ؟

4- آیا فک میکنین به حقتون تو جامعه رسیدین؟

5- در صورت نه بودن سوال 4 -  علت را بگویید

با تشکر پسر 52

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

شوهر من به غذا و خوراک خیلی حساسه

سلام

من 20 سالمه دانشجوام و چند ماهه عقد کردم و بعد از عید قراره عروسی کنیم. تازگیا فهمیدم که واسه زندگی مشترک ما یه مشکلی وجود داره. شاید مسخره باشه.

من چندان آشپزی کردن بلد نیستم ولی کم کم دارم یاد میگیرم. شوهر من به غذا و خوراک خیلی حساسه و خیلی اهمیت میده بهش. حس میکنم این حساسیت بیش از حدش در مقابل هنر کمی که من تو آشپزی دارم میتونه مشکل ساز باشه.

من دارم تلاشمو واسه یادگیری میکنم ولی دلم نمیخواد اون انقدر غذا براش مهم باشه. چیکار میتونم بکنم تا کمی از سخت گیری هاش نسبت به این موضوع کم بشه؟

اینم اضافه کنم که میتونم به طور قطع بگم این اخلاق بخاطر مادرشه که یه جورایی لوسش کرده. شوهر من دو تا برادر داره که اونام همین طورن!!! چه راهی پیشنهاد میکنین؟ اخه با وجود درس و دانشگاهی که دارم قطعا نمیتونم هر روز و همیشه کدبانوگری کنم ...

در مورد آشپزی:

فلسفه آشپزی کردن در خونه چیه ؟

آیا دختران امروزی به هنر آشپزی اهمیت میدن ؟

من از آشپزی متنفرم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)

هیچ وقت دوست نداشتم لباس باز بپوشم

سلام

دختری زیر 25 سال هستم که تقریبا از نوجوانی متوجه فرقم با اطرافیانم شدم. هیچ وقت دوست نداشتم لباس باز بپوشم هیج وقت دوست نداشتم استخر برم تا اینکه سنم بالاتر رفت و فهمیدم بیماری دارم.

موهای زائدی که کل بدن رو گرفته ببخشید حتی تا وسط سینه اومده سینه های خیلی کوچیک و جوشهای بزرگی که کمر و سینه م رو پوشونده موهای سرم که روز به روز کمتر میشه دکتر هم رفتم ولی متاسفانه اصلا نمیتونم دارو مصرف کنم .

از چند سال پیش خواستگارام شروع شد ولی هر کدومو به بهانه ای رد کردم چون واقعا ازدواج کردن و پوشیدن لباس عروس با این شرایط واسم کابوسه لکه هایی که ارمغان جوش های این بیماریه همه واسم کابوس شده .

ولی الان با بالا رفتن سن و اصرار اطرافیان برای ازدواج و این که این بیماری روز به روز داره بدتر میشه واقعا نمیدونم چیکار کنم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رد کردن خواستگار (۱۴۳ مطلب مشابه)

چرا اکثر دخترا اصرار به کار کردن بیرون منزل دارن ؟

سلام
من چند ماهه که دارم مطالب این وبلاگ رو میخونم دقیق ،  چیزی که برام جای سئوله اینه که چرا اکثر دخترا اصرار به کار کردن بیرون منزل دارن ؟ و یه جورایی جزء شروط اونا در روز خواستگاریه !!
خودم چندین مورد خواستگاری رفتن رو به این جهت کنسل کردم . حتی خودم به دختر خانوم می گفتم من حاضرم قید کنم محضری که 2 برابر حقوق دریافتی که قراره به شما بدن بعداً ؛   خودم هر ماه میدمت و شما فقط خونه باش . قبول نکردن .
من خودم شغل آزاد دارم و خدا رو شکر فعلاً مشکل مالی ندارم بنابراین لزومی نمیبینم همسرم  خارج از منزل کار کنه و به تبع ؛ مسائل حاشیه ای که خودتون بهتر میدونید . ولی نمیدونم چرا دخترا جدیداً انقدر تمایل دارن به این کار   !!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

ثواب خدمت کردن مرد به همسرش در کلام پیامبر(ص)

بسم الله الرحمن الرحیم

امیر مومنان امام علی علیه‌السلام فرمود:

روزی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم، بر ما در منزل وارد شد. فاطمه نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می‌کردم.
آن حضرت اظهار داشتند: شنو از من که جز آنچه را که پروردگارم امر کرده نمی‌گویم! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند، مگر این‌ که پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد، ثواب یک سال عبادتی است که روزهایش را روزه گرفته و شب‌هایش را شب‌زنده‌داری کرده باشد و خداوند به او ثوابی می‌بخشد که به صابرین و داوود نبی و یعقوب و عیسی بخشیده باشد. 
ای علی! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون تکبر خدمت کند، پـروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می‌کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که برمی‌دارد ثواب حج و عمره می‌دهد و به ازای هر رگی در بدنش، یک شهر در بهشت برایش منظور می‌نماید.
ای علی! یک ساعت خدمت‌کردن به همسر در کارهای خانه، بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده و هزار غزوه و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع‌جنازه و هزار گرسنه‌ای که سیرشان کند و هزار برهنه را پوشاندن و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و فرقان است و بهتر از خریدن و آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر، از دنیا بیرون نمی‌رود، مگر آن‌که جایگاه خود را در بهشت ببیند. 
ای علی! کسی که در خدمت به همسرش، تکبر نکند بدون حساب وارد بهشت می‌شود. ای علی! خدمت به همسر، کفاره گناهان کبیره است و خاموش‌کننده آتش خشم پروردگار و مهریه حورالعین و این خدمت، موجب زیادی خوبی‌ها و درجات است.
ای علی! به همسر خدمت نمی‌کند مگر شخص صدیق و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد.
" ناشناس "

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

بعضی اوقات شک می کنم که امکان تغییر وجود داره

به نام خدا

سلام
تا حالا تونستید گناهی رو کاملا ترک کنید؟
تا حالا تونستید عادت بدی رو کاملا کنار بذارید ؟
تونستید تغییر بزرگ و مهمی تو زندگیتون ایجاد کنید؟
بعضی اوقات شک می کنم که امکان داره ، که میشه تغییر کرد .
اگه شما تونستی موفق بشی خواهش میکنم به بقیه هم راهی که رفتی رو بگو ، تا باور کنیم میشه تغییر کرد  میتونیم عادت های بد و گناه رو ترک کنیم .
شاید بشه گفت این به نوعی زکات موفقیتت و توصیه و امر به نیکی و نهی از بدی هاست. از همه کسانی که لطف میکنند و وقت می ذارن خیلی ممنونم

مرتبط:

چطور در مدت زمان کم، یه تغییر در خودمون ایجاد کنیم ؟

می خوام دیدگاه بدم رو نسبت به ازدواج تغییر بدم

دوست من تغییر کن و نترس

میشه لهجه رو در مدت کم تغییر داد ؟

این تغییر رفتار یکباره معنیش چیه؟

اخیر اتفاقاتی برای من افتاد که دیدگاهم رو به زندگی خیلی تغییر داد

آقایون در چه شرایطی تغییر میکنن ؟

از وقتی به دختری علاقمند شدم رفتارم تغییر کرده

به شوهرم قول دادم تغییر کنم وگرنه ترکم کنه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

ما مردا عادت داریم کارهامون رو خودمون انجام بدیم

سلام
چند وقت پیش دیدم یک خانمی در وبلاگ که آشنا هم هستن برای همه گفته بودن که با همسرشون در ماشین بودن و به دنبال آدرس می‌گشتن اما همسرشون حاضر نبود، آدرس سوال کنند.

لازم دیدم که یک نکته درباره‌ی آقایان بگم و اون اینه که اصلا و ابدا از این جور کارها برای همسرتون انجام ندید.

ما مردا عادت داریم کارها رو خودمون انجام بدیم و از اینکه زیرسئوال بریم به شدت بدمون میاد. مثلا میوه خریدیم و ازمون ایراد گرفته میشه که چرا اینجوریه؟ (مادر من اوایل به من هم گیر می‌داد ولی شکر خدا یاد گرفتم میوه خریدن رو اما هنوز اسم سبزی‌ها رو بلد نیستم.)

و یکی از مهمترین کارهایی که خانم‌ها می‌کنند و آقایان شاید اول زندگی چیزی نگویند، تغییر لباس هست. خانم تازه ازدواج کرده و شروع به درخواست تغییر لباس همسرش می‌کنه. که این خوبه و فلانی بده. اینو اصلا نپوش، بهت نمیاد.

نمی‌خوام بگم کار خانم‌ها بده اما اول زندگی آقا چیزی نمی‌گم اما محبت به صورت اتوماتیک تغییر میده. مرد دوست داره خودش کار خودشو انجام بده نه اینکه هی بهش بگن این نه و  اون آره.
بجاش بیاد از یک کاری شروع کنید که درش خوبه . ازش در اون کار، تعریف کنید و بعد چند وقت بگید که تو که فلان چیزت خوبه، (خیلی کوتاه و گذرا ) اگر اینو هم برطرف کنی شما عالی میشه.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)