سلام
ببخشید من در مورد ختنه کردن پسرا سوال داشتم. من یه پسری میشناسم که 27 سالشه ولی هنوز ختنه نکرده !! آیا همچین چیزی میشه ؟ یعنی اگه پسر ختنه نکنه چی میشه ؟ بعد از ازدواج واسه ش مشکل میشه ؟ یعنی اصلا ربطی به نزدیکی با همسر داره ؟ ختنه ی پسران به چه دلیل انجام میشه ؟ و اگه انجام نشه، چه اتفاقی میفته ؟ خواهش میکنم به سوالام جواب بدید . ممنون
مرتبط:
پسران 10 و 12 ساله ام از ختنه شدن می ترسند
شوهرم بدون نیاز به ختنه به دنیا اومده
سلام
من خواهر برادری هستم که 30 ساله است، مدتی برای کار به تهران رفت حدود 3 ماه ... الان دلباخته دختری تهرانی شده که همکارشه،خیلی اصرار کرد که به خانوادش زنگ بزنیم و قرار بذاریم بریم دیدن خانوادشون ... ما مخالف بودیم که هنوز اونا رو نمیشناسیم کجا بریم؟!!
ولی بلاخره با اصرار های زیاد او قرار آشنایی گذاشتیم نه خواستگاری!!
اطلاعاتی که از دختر داشتیم این بود که ی عکس از او دیده بودیم و اینکه لیسانس هستند و کارمند
وقتی از شهرستان به تهران رفتیم برای دیدن خانواده و خود دختر، شیرینی خریدیمو رفتیم
اونجا که رفتیم متوجه شدیم اصلا خانواده ها با هم هم کفو نیستیم، چون اصلا نقطه مشترکی برای حرف زدن نداشتیم!
خانواده ما همه تحصیل کرده هستن حتی فامیلای درجه دو و سه کمترین مدرک شاید لیسانس و فوق دیپلم باشه ولی در خانواده دختره خود دختر که لیسانس داشت از همه با سواد تر بود ... برادر و خواهرای دختر سواد بالایی نداشتن برادرش کارگر بود (همه شغلا شریف هستن قصد توهین نیست) خواهرا همه خونه دار و دامادهاشون آهنگر و ... بودن درصورتی که تو خانواده ما نصف بیشتر یا کارمند اداره دولتی هستن یا فرهنگی!!
از طرف دیگه ما از لحاظ فرهنگی و قومیتی بهم نمیخوریم و متفاوتیم!
زندگی در تهران واقعا قابل مقایسه با شهرستان نیست! اینجا به راحتی میشه خونه خرید با پول کمتری .. خرج و مخارج تهران خیلی گرون تره ... مردم اوقات کمی با هم هستن و برادر من پول زیادی نمیگیره.
با این توصیفات من و خانوادم ناراضی هستیم ولی برادرم به شدت اصرار به ازدواج دارن
ما اصلا واسه خواستگاری نرفته بودیم ولی الان به داداشم پیام میده میگه چی شد؟!!
مسئله دیگه اینکه سن خانوادشون بسیار بالاست به طوری که مثلا مادر دختر همسن مادربزرگ بنده هست ... و ما دنبال این هستیم که کار برادرم به شهرستان منتقل بشه ولی الان داداشم کوتاه نمیاد و میخواد حتما تهران بمونه و دو شیفت کار کنه فقط به خاطر اون دختر! داداشم قبل اون دختر دوس داشت بیاد شهرستان ولی الان نه، ما دوس داریم همه خانوادمون توی شهر باشیم.
حالا من بسیار این چند روز عصبی شدم مادرم پدرم همه ناراحتیم و فکرمون مشغوله، نظر شما چیه؟ کار درست چیه؟
خیلی دعامون کنید
من یک پسر 19 ساله هستم و دانشجوی برق یکی از بهترین دانشگاه های کشورم و یک سال پشت کنکور موندم حالا نمی دونم برنامه آیندمو چیکار کنم یعنی خیلی دوست دارم زود ازدواج کنم چون نیاز به محبت و عشق جنس مخالف دارم ولی از دوستی به شدت بدم میاد فقط دوست دارم ازدواج کنم ولی شرایط تحصیلی اجازه اینکارو نمیده مثلا اگه بخوام مستقیم تا دکتری ادامه بدم باید سنم 29 سال بشه بعدش دو سال سربازی تازه برم سرکار سنم میشه 32 یا 33 سال اگه بخوام تو این سن ازدواج کنم دیگه تقریبا پیر شدم و ازدواج اون شور و اشتیاقو نداره دلم می خواد نهایتش تا 25 سالگی ازدواج کنم ولی به نظرتون چیکار کنم البته پدرم از همه نظر منو ساپورت میکنه خودم میگم تا فوق بخونم بعد ازدواج کنم بعد ازدواج همراه با یک کاری ازدواجم بکنم ولی به نظرتون دختری حاضره با پسری که سربازی نرفته ازدواج کنه اگه راه حل مناسبی برای آیندم پیشنهاد بدید ممنون میشم .
سلام
من خودم پزشکی میخونم و ایشالا چند سال دیگه دکترم. خواستگارای زیادی دارم. ولی خانوادم تاکید دارن که باید با یه دکتر ازدواج کنی و خواستگارای دیگه رو رد میکنن. دلیلشون هم که تا حدی منطقی هست اینه که بعدا به خاطر شغلت به مشکل برنخورین و بتونه درکت کنه ( بالاخره بیمارستان و شیفت شب و کشیک و... ) و ... ولی من دوست ندارم.
توهین به کسی نشه اما بعضی پسرای دانشکده مون که میبینم از اون هفت خطا هستن. بنا به اقتضای رشته مون خیلی از مسایل دیگه قبح خودش رو از دست میده. نمیدونم چطور بگم اما من همسری میخوام که جنس زن و ظرافت هاش براش تازگی داشته باشه نه به قول خودشون ختم روزگار باشه. آیا مردای دیگه سخته براشون که با یه دکتر با مشکلات و دغدغه های شغلیش کنار بیان؟
سلام
خیلی خوش حالم از اینکه قبل از هر بی عقلی سابت خوب شما رو دیدم خواستم کمکم کنید
من یه دختر 19 ساله هستم که خیلی تو اینترنت میچرخم و خبر میخونم تا اینکه یه چت روم پیدا کردم توی اینجا با بچه های کنکوری بحث میکردیم و از این کارا تا اینکه بایه نفر رفتم خصوصی و راجع به حجاب و پوشش این چیزا حرف زدیم اونم ازمن خوشش اومد و از من خواستگاری کرد و حاضره بیاد شهرمون تا اینجایی که میدونم پسرخوبیه میدونم خوشگله کار داره و....... و برای دوری از گناه میخواد ازدواج کنه ولی من اصلا خوشم نمیاد که شوهرمو از این راه پیدا کنم من عاشق خدا هستم با اینکه همیشه روسیاهم ولی خداهمه زندگیمه و عاشقانه میپرستمش دوست ندارم به هیچ وجه ناراحتش کنم نمیخوامم باپسره به این شکل ادامه بدم ازش خواستم تابعدکنکورم هیچ اقدامی نکنه وگفتم که فقط به خدا توکل کنه و اگر خدا واقعا ما رو برای هم بخواد مارو به هم میرسونه اونم ایمان قشنگی داره چی کارکنم؟
سلام
قبلا با اسم "یه پشیمون" اینجا نظر گذاشته بودم
الان هم یه سوال دارم ازتون، ببخشید اگه طولانیه، لطفا کمکم کنید...
اگه یادتون باشه گفتم چندین ماهه توبه کردم و سعی می کنم روابطم با نامحرم فقط در حد ضرورت باشه.
اما یه مشکل دارم
من احمق اون قدیما یه زمانی تو سایت کلوب با یه نفر شروع به چت کردم، اونقدر هم پست بودم که قصدم آشنایی و ایجاد راهی برای رفع نیاز روحی خودم بود. و خب همین هم شد... خیلی به همدیگه وابسته شدیم، و این گذشت و گذشت و بعد از مدتی ایشون ازدواج کردن و رابطمون رو قطع کردیم و بعدش هم که ماجرای توبه ی من.
اما الان یه مشکل دارم، متاسفانه ایشون هنوز بعد از یک سال نتونستن من رو فراموش کنن، خودم رو سرزنش می کنم که ببین با دختر مردم چیکار کردی و... اما نمی دونم واسه جبران چیکار کنم.
ایشون چند وقت بعد از قطع ارتباط بهم گفتن نتونستن فراموشم کنن، من یه مقدار راهنماییشون کردم و تکنیک های فراموش کردن یه نفر رو گفتم (از دعا و قرآن گرفته تا تکنیک های روانشناسی) و دیگه خداحافظی کردم.
اما باز یکی دو ماه پیش پیام دادن و خیلی از ناراحتیشون گفتن، از این گفتن که برادر زاده همسرشون هم اسم منه و مدام یاد من میوفتن، و این که خیلی براشون مشکله. من هم اول در عین حال که تو دلم آشوب بود و خیلی دوستشون دارم(نمی دونم این دوست داشتن واقعیه یا نه باز هم از سر هوای نفسمه) خیلی خودم رو بیخیال نشون دادم و سعی کردم کاری کنم که از من متنفر شن، اما نشد. من هم طاقت نیوردم و مقداری صحبت کردم باهاشون، دوباره مقداری راه حل گفتم و این رو متذکر شدم که اگه خدا کمکتون نکنه هیچ کاری از من بر نمیاد و فقط باید از خودش بخواید کمک کنه... دوباره خداحافظی کردیم و قرار شد عمل کنن.
تا چند روز پیش که بار دیگه پیام دادن حالشون خرابه.
حالا من هم نمی دونم چیکار کنم...
تو این چند روز چند بار پیام دادن و جواب دادم، هر بار هم گفتم که بگید من چیکار می تونم براتون بکنم و این رو گفتم که به نظر من هر کاری کنم فقط اوضاع خراب تر می شه. ایشون هم می گن نمی دونم چیکار کنی.
حالا به نظر شما چیکار کنم؟
سلام دوستان
من چن ماهی است که نامزد کردم ولی نامزدم همش سرم غر میزند که من رفتارهای دخترونه و زنانه بلد نیستم و مثل پسرها میمونم البته راست هم میگویید من بیشتر با پسرها بزرگ شدم
در ضمن یه مشکلم در مورد چگونگی روابط جنسی و حد مرزش هست، چون در مورد این قضیه ام همه ش با او درگیرم
ممنون میشم اگه راهنماییم کنید.
می خوام حس مردانگی رو در شوهرم زنده کنم؟
چطور تا آخر عمر برای همسرم جذابیت جنسی داشته باشم
نکاتی برای شوهرداری - خانوم ها بخوانند
سلام.
من یه دختری رو میشناسم که 25 سالشه. این خانم خیلی دوس پسر داشته و کلی با پسرا گشته. اون همکار من هستش و میشناسمش.
بارها نصیحتش کردم تو گذشته ولی حرف گوش کن نبود. اما الان نزدیکه چهار، پنج ماهه که دیگه اصلا از این کارا نمیکنه و ترک کرده. خودش بهم گفت پشیمونه. اون رابطه جنسی با هیچ کدوم از پسرا نداشته و فقط در حد بیرون رفتن و خوش گذرونی بوده. الان یه آقایی از این خانم خوشش اومده. از گذشتش هیچی نمیدونه. الان اومده پیش من که در مورد همکارم راهنماییش کنم و بگم چجور دختریه! حتی ازم خواسته که با هاش درمورد درخواستشون صحبت بکنم. اما من نمیدونم چکار کنم! آیا لازم بهش از گذشته بگم؟ و اینکه اون خیلی و بیش از اندازه با پسرا گشته ! من باید چکار کنم؟
با عرض سلام وخسته نباشید
من میخواستم در یه مورد نظرتونو بدونم
من یه دخترم که دوست دارم همسر آیندم تو مسایل زناشویی ماهر و با تجربه باشه. برای همین دوس دارم شوهرم تو گذشته صیغه کرده باشه ! آیا اشتباه فکر میکنم؟؟؟ خب اینجوری اون بیشتر با روحیاته خانما آشنایی داره و بهتر کار بلد هستش! یا مثلا پسری که دوست دختر داشته، بهتر با جنس مخالف آشنایی داره تا کسی که با هیچ دختری صحبت نکرده!
سلام
میخوام بدونم مضرات دوستی با جنس مخالف چیه؟ مگه چه اشکال داره ؟ اگه از قضیه ی حرام بودنش بگذریم! دیگه اشکال کجاست؟ اینجوری آدما بیشتر با جنس مخالفشون آشنا میشن. و هم اینکه از تنهایی در میان.
حتی اگه با یکیشون ازدواج نکرد، در عوض ارتباط اجتماعیشون قوی میشه.دیگه با دیدن هر جنس مخالفی استرس نمیگیره یا اینکه نتونه درست حرف بزنه! این خجالت عذاب آور و زیادی هم کمتر میشه. اینجوری نیست؟ البته من منظورم دوستیه پاک هستش نه اینکه رابطه جنسی و کارای کثیف داشته باشه!! فقط در حد صحبت و بیرون رفتن.
سلام.
خانما آیا حاضرید با پسری که الان 25 سالشه و از 16 سالگی شروع به خودارضایی کرده، ازدواج بکنید؟ !
پسری که حتی دلیل ازدواج کردنش، برای این هست که بتونه راحت تر از شر خودارضایی راحت بشه و از این به بعد از راه حلال رابطه برقرار کنه و به آرامش برسه! همه ی موقعیت های ازدواج رو داره! اخلاق و شخصیت هم 20 ! تنها اشکالش همین خود ارضاییه!
آیا حاضرید زنش بشید و تو ترک این کار حرام کمکش کنید؟
اگه با همچین موردی روبرو شدید، چکار میکنید ؟
سلام به دوستان من 29 سالمه شوهرم هم 29 سالشه 4 ماه من بزرگترم شوهرم پسر داییم هم هست من 3 ماهه که باردارم
من دانشجوی دکترا هستم و قراره 1 آبان یعنی 12 روز دیگه برم ایتالیا از طرف دولت با خرج دولت قراره 1 سال یا 3 سال یا شایدم برای همیشه اونجا بمونم یعنی بستگی به توانایی های خودم داره
من شدیدا میترسم که شوهرم اونجا هوایی شه مخصوصا که من باردارم و نمیتونم خیلی ارضاش کنم (با توافق هر دومون رابطه کامل نداریم ) روابطمون تقریبا عین دوران عقد هست
من شوهرم خیلی زبون باز و قالتاق و شیطون هستن
دوستام که رفتن ایتالیا میگن اونجا مغازه تن فروشی داره یعنی اراده کنی میتونی خلاف کنی
یه دوستم میگفت شوهرش صبح تا شب لب ساحل بود
من خیلی میترسم شوهرم رو اونجا از دست بدم
به نظرتون چیکار کنم تا حالا باهاش صحبت نکردم راجع به این قضیه
هر چی فکرکردم دیدم هیچ راهی وجود نداره مگر اینکه خود شوهرم سر به زیر باشه که نیست اگه هم باشه غیر ممکنه با دیدن اون زن های خوشگل کاری نکنه مخصوصا که همه چی براش آمادست با وجود مغازه های تن فروشی
شوهرم داره ثانیه شماری میکنه که بریم
سلام
می خواستم یکی از مشکلات خانوادگیم و اینجا بگم
من خودم دختری 18 ساله هستم و یک خواهر بزرگتر هم دارم که 21 سالشه مادرمون 10 سال پیش به خاطر بیماری سرطان از دنیا رفت و ما از اون موقع یتیم بزرگ شدیم ولی پدرمون جای مادرمونو پر کرده همه ی کارهای خونه و بیرونو خودش انجام میده حتی لباسامونو پدرم میندازه لباس شویی خلاصه وقتی برای استراحت نداره خودشم به مادر خدا بیامرزمون خیلی علاقه داره عکسشو بزرگ کرده زده اتاقش و بعضی شبا به خصوص شب جمعه ها تو اتاق تنهایی میشینه و به عکس مامانمون نگاه می کنه و گریه می کنه
خیلی داره فشار می کشه و چند وقته عمم به بابام گیر داده تا ازدواج کنه ولی بابام زیر بار نمیره حالا عمم اومده به من و خواهرم میگه بابامونو راضی به ازدواج کنیم در صورتی که من و خواهرم دوست نداریم کس دیگه ای جای مادرمونو پر کنه به نظرتون چیکار کنیم یعنی حرف عممونو گوش کنیم
سلام
من 28 سالمه شوهرم 32 سالشه یه پسر 8 ساله داریم پسرم ما رو در حالی که نباید ببینه دید . فرداش با شوهرم راجع به .اون چیزی که دیده بود حرف زد شوهرم کتکش زد
روز بعدش پیش من بازم حرفایی زد راجع به چیزایی که دید منم مجبور شدم بزنمش که جلوی دیگران چیزی نگه ، پسرم زیاد میومد بغل من ،منتها بعد اون اتفاق بهش گفتم دیگه بزرگ شدی نباید بغلم کنی آخه ترسدیم شاید بخاطر چیزهایی که دید بغلم میکنه .
الان پسرم خیلی گوشه گیر شده همش پای کامپیوتر هست میگه بابای فلانی نمیزنتش مامان فلانی پسرش رو بغل میکنه ، ما چطوری باید باهاش رفتار کنیم اصلا نمیدونم چیکار کنیم ، آخه اگه هیچی بهش نمی گفتیم شاید جلوی دیگران هم چیزی میگفت آبرومون میرفت .
سلام
من سارا دختری 20 ساله هستم. الان تقریبا یک سال میشه که با پسری تو دانشگاه آشنا شدم. از نظر ظاهر فوق العاده خوب. وضع مالی خوب. از نظر درسی هم یه چیزی در حد نخبه! اخلاقشون هم خوبه و سنگین رفتار میکنن! ایشون به من ابراز علاقه کردند. یه هفته از این موضوع گذشته. ایشون ازم اجازه خواستن که بیان خواستگاری.من خودم هم ازش بدم نمیاد ولی مشکلاتی هست!
1- وضع مالی ما هم خوبه ولی نه به اندازه ی اونا! یعنی اونا از ما خیلی پولدارترن.
2- من یه دختر با تیپ ساده هستم. ولی ایشون خوشتیپ. من هم تیپ میزنم ولی ایشون میخوان که من مثل دخترای امروزی باشم، یعنی ساپورت! مانتو بالا زانو! تنگ و کوتاه ! یا در آوردن مو!! از نظر ایشون این یعنی خوشتیپی و با کلاس بودن! و یعنی روشن فکری ! من با این موضوع مشکل دارم.
آیا این نشونه ی بی غیرتی نیست که همچین خواسته ای داره ؟ اون میگه من به مراسم مختلف و زیادی میرم که همه بروز هستن و مثلا فردا اگه خواست با خانمش بره باید ثیپ و حتی رفتارش مثل بقیه باشه تا مسخرش نکنن که زنت بی کلاسه ! من نمیدونم چکار کنم ! میترسم بی غیرت باشه ! آیا امکانش هست ؟ میشه راهنماییم کنید ؟
پاسخ :
سلام
در انتخاب همسر ، برای خودتون خطوط قرمز مشخص کنید . اگه سر هر کدوم از خط قرمز ها به تفاهم نرسیدید ، اون ازدواج به صلاح نیست . مگه این که یا اون خط قرمز شما رو به رسمیت بشناسه یا این که شما خط قرمزتون رو نادیده بگیرید .
خط قرمز یعنی این که اگه اون خواسته ی من فراهم نشه ، حاضرم با اون شخص ازدواج نکنم یا اگه بعد از ازدواج باشه حاضرم طلاق بگیرم .
به نظر میرسه خط قرمز شما این موارد باشه :
1 - مانتوی تنگ بالای زانو نمی پوشم
2 - موهام رو بیرون نمیذارم
3 - در مهمونی ها با حجاب ظاهر میشم حتی اگه مسخره بشم
4 - شوهرم حق نداره به دخترهای نامحرم دست بده
5 - شوهرم حق نداره در مهمانی های مختلط شرکت کنه
این موارد رو باهاش در میون بذارید . باید ببینید که جوابش چیه ؟
اگه قبول کرد که خط قرمزهای شما رو بپذیره ، میشه ازدواج رو پیگیری کرد . اگه قبول نکرد شما دو راه دارید :
1 - بگید با شما ازدواج نمی کنم چون این موارد برام مهمه
2 - خط قرمزهاتون رو نادیده بگیرید .
موفق باشید