در بحث ایمان خواستگارم ، سخت میگیرم ؟

 من یک خواستگارداشتم چند شب پیش، راستش با این که پسر آروم و با اخلاق و صاف و ساده ایه . ولی وقتی ازش راجع به حجاب پرسیدم گفت حجاب عرفی یعنی همین که جلب توجه نکنه کافیه. پیش خونوادمم ساپورت نپوشه ، راجع به مهدی موعودم گفت تردید دارم .

از بین 5 تا شهری که ازش پرسیدم برا مسافرت گفت شیراز، اصفهان،یزد،رشت و تهران . می خواستم ببینم اسم یه شهر مذهبی رو میاره یا نه. خودشم می دونست مقصودم چیه؟
به خاطر بیماریش نمی تونه روزه بگیره ولی نمازشو می خونه خودمم تو محل کار بارها دیدم حتی زودتر از من می خونه. به حق الناس معتقده. برخوردش با مردم خوبه. کلا یاد گرفته رو پای خودش وایسته. توکلش خوبه. از نظر مکان زندگی هم معتقده به خونه همسرش نزدیک تر باشه.
چیزی که هست کفاره روزه هاشو نمی ده. چی کار کنم دیگه احساس می کنم شاید من تو ایمان مرد زیاده خواهم. البته اهل بخشش هست.
می دونم برا تحصیل خیلی سختی کشیده که با سن کمش و یه خونواده متوسط الان به مدارج بالای تحصیلی از دانشگاه های خوب رسیده حتی گفته مسافرت نرفته جز برای تحصیل. بخاطر وضع ضعیف خونواده. 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

توضیحاتی در مورد قبر و وحشت آن (مباحث یاد مرگ)

مسئله ی قبر و ورود به قبر برای هر کسی ترسناک است . بعد از قبض روح و توفی شخص که شخص میت شد ، اولین عالم آخرتی قبر است . پیامبر فرمود : اگر کسی از این منزل بتواند خلاص بشود و نجات پیدا کند مراحل بعدی راحتتر است . اما اگر نتوانست از این منزل خلاص بشود معلوم نیست که مراحل بعدی راحتتر باشد .

اگر در دنیا پرونده اش به نوعی بوده که آمادگی هایی کسب کرده و در این منزل او راحت است و مشکلی برایش پیش نیامده دلیلی ندارد که در مراحل بعدی مشکل خاصی برایش پیش بیاید.

در عالم قبر این منزل به منزل باید طی بشود و زمانش در مورد افراد مختلف فرق می کند . بعضی ها هستند که در دنیا بقدری برای خودشان آمادگی کسب کرده اند و بقدری تعلقات شان را رها کرده اند که این افراد منازل را به سرعت طی می کنند. به تعبیری این منازل را در دنیا طی کرده اند .

پیامبر فرمودند : قبل از اینکه شما را ببرند خودتان بروید. ائمه و اولیاء الهی که در مراحلی را از کمال روح طی کرده اند ( عالم قبر طی کمالات روح است ) بعد از مرگ در کلاسی هستند که تا آنجا رفته بودند . این افراد کلاس های ابتدایی را گذرانده اند . پس گذراندن راهها متفاوت است . یکی اینها را در دنیا رد کرده است یا یک کسی دیرتر اینها را رد می کند .

این منزل که اولین منزل آخرت است مرحله ی سختی است . در تشییع جنازه ای امام کاظم (ع) حضور داشتند . وقتی شخص را در قبر گذاشتند امام در کنار قبر نشست و فرمود : دنیایی که آخرش با یک کفن ساده ، یک قبر کوچک و دست خالی ختم می شود شایسته است که انسان از اول به آن دل نبندد . آخرتی که اولش از اینجا شروع می شود را باید جدی گرفت .

امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه اشک می ریزد و می گوید که من گریه برای مرگ خودم ، برای تاریکی قبر و تنگی قبر گریه می کنم . ترسی که این اولیاء الهی با آن پاکی و صفا داشتند یک ترس مقدسی بود که همه باید آن ترس را داشته باشند .

این ترس از روی معرفت و ایمان است . از روی این است که آنها متوجه هستند که دارند کجا می روند . با اینکه اینها تمام اعمال شان کار صالح و خیر بود اما تکیه به اعمال نداشتند و تکیه شان به خداوند بود .

آنها خجل بودند از اینکه اعمالشان را اسم ببرند .

چگونه سر زخجالت بر آورم بر دوست/که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم .

بعضی مواقع ما با دو تا عمل کوچک از خدا طلبکار می شویم و گله می کنیم و چراهای زیادی داریم . در حالیکه بیشتر مشکل آنها هم تقصیر خودمان است. گاهی آنها مشکل اجتماعی است ولی ما آنرا به خدا نسبت می دهیم .

مرحوم مجلسی در جلد شش بحار این روایت را آورده است . حضرت علی (ع) با گریه بر پیامبر وارد شدند و فرمود که مادرم از دنیا رفت . پیامبر گفت که او مثل مادر من بود و گاهی اگر بچه هایش گرسنه می ماندند من را سیر می کرد. پیامبر گاهی او را مادر صدا می زد . پیامبر به او لباسی دارد که آنرا کفن بکنند و در تشییع پیامبر پای برهنه و آهسته آهسته تشییع می کردند . پیامبر نماز این بانو را خواند و هفتاد مرتبه تکبیر گفت . وقتی می خواستند او را در قبر بگذارند پیامبر ابتدا خودش در قبر خوابید و بعد او را در قبر گذاشتند و پیامبر تلقین را فرمودند . وقتی مردم داشتند پراکنده می شدند پیامبر فرمود : اَبنُک اَبنُک نه جعفر و نه عقیل ، علی بن ابیطالب .

علت این کارها را از پیامبر پرسیدند . پیامبر فرمودند که یک روزی من از احوال آخرت می گفتم و از قیامت می گفتم که همه عریان محشور می شوند . یک دفعه فاطمه لرزید و گفت : وای از خجلت آن روز . من لباس خودم را تن او کردم تا روز قیامت پوشیده محشور بشود . اینکه من آهسته آهسته تشییع می کردم بخاطر ازدحام فرشته ها بود که آهسته آهسته تشییع می کردند و اینکه هفتاد مرتبه در نماز تکبیر گفتم بخاطر این بود که هفتاد صف از ملائکه بسته شده بود . اینکه در قبر خوابیدم بخاطر این بود که روزی برای او از عالم قبر می گفتم ، دیدم فاطمه ترسید و گفت : وای از ضعیفی من این فشار را چطوری تحمل بکنم ؟

گفتم : مادرم من در قبر تو می خوابم و از خدا می خواهم که این قبر بر تو فشاری نیاورد و اینکه آن فریاد را زدم به این جهت بود که دو تا ملک برای سوال پیش او آمدند .

روایت داریم که به محض ورود به عالم قبر دو ملک می آیند . بعد از اینکه انسان مُرد روح جدا می شود و روح به بدن برزخی تعلق می گیرد .

در لحظات اول و بخصوص در شب اول قبر هنوز خودش را نیافته و با عالم برزخ اُنس نگرفته و هنوز درست متوجه این نظام نشده است . سالها در این بدن و در این دنیا بوده است و در تحیر است .

بخاطر همین می گویند که سه تا تلقین به مرده بکنید زیرا متحیر است . و خودش را هنوز بدنی می بیند که در قبر خاکی می برند . فشار قبر و سوال قبر برای این قبر دو متر در یک متر نیست . عالم قبر اسم دیگر برزخ است منتها شخص در اوایل هنوز متحیر است .

پیامبر فرمود که وقتی دو ملک از او سوال کردند که پروردگار و پیامبرت کیست ؟ ا گفت : خدا و محمد . وقتی سوال کردند که ولی و امام تو کیست ؟ این خانم خجالت کشید که بگوید : فرزندم . دسته گلی مثل علی در این دامن پرورانده شده است ولی خجالت می کشد که بگوید من کاری کرده ام . من به او گفتم که بگو : فرزندم علی بن ابیطالب نه جعفر نه عقیل . وقتی او این را گفت ، خدا برای او رحمتی فرستاد که او با چشم روشنی در آن عالم زندگی می کند.

اولیاء همه می ترسیدند . حضرت زهرا در وصیتش به امیرالمومنین می فرمود : بعد از اینکه من را در قبر گذاشتی نرو ، بنشین و قرآن بخوان . میت احتیاج به خواندن قرآن دارد .

در آداب دفن داریم که وقتی شخص متوفا را دفن کردند و مردم داشتند پراکنده می شدند چند نفر از نزدیکان متوفا در آنجا بمانند . این توصیه ی اکید است . مدتی بمانند و تلقین بخوانند .

امام صادق (ع) فرمود : یکی از نزدیکان میت دستش را روی خاک بگذارد و با صدای بلند تلقین بخوانند . وقتی این تلقین را گفتند ، آن دو ملک به همدیگر می گویند که برویم حجت را به او تلقین کردند .

آمده که بعد از دفن بر سر قبر بنشینند و قرآن بخصوص سوره ی یاسین ، ملک ، حمد و یازده مرتبه قل هوالله ، حمد و هفت مرتبه انا انزلنا را بخوانند ، دعا بکنند و برای میت طلب رحمت بکنند .

در روایت داریم که اگر چهل نفر کنار قبر و جنازه بیایند و طلب مغفرت برای میت بکنند خداوند می گوید که من شهادت شما را پذیرفتم و او را می بخشم .

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)

در یک شهر غریب چطور کسی رو برای ازدواج پیدا کنم ؟

سلام و نماز و روزه تون قبول
می خواستم در مورد مشکلم ازتون راه حل بخوام من یک جوون 24 ساله هستم و مهندسی خوندم و تموم کردم . قضیه سربازی هم معافیت غیر پزشکی گرفتم، در حال حاضر شغلی ندارم و نصفه و نیمه کار می کنم ولی پول زیادی به دست نمی آرم مثل خیلی از آدمها می دونم یه روزی وضعم خوب می شه و درآمد هم خواهم داشت و البته تا الان هم خدا رو شکر اینقدری هست که در زندگی مجردی دچار "مشکل زیادی" نشوم ولی با همه این توصیفات به دلایل شرایط و موقعیت کلی نمی تونم ازدواج کنم .

یکی از این شرایط که بخوام به صورت اجمالی به اون اشاره کنم اینه که شخصی رو نمی شناسم که بخوام برم به خاستگاری ایشون. حتی با خانواده هم در میون گذاشتم و اونا هم فقط گزینه های فامیلی رو پیشنهاد دادند که با ازدواج فامیلی به خاطر مشکالات بسیار زیادی که داره مخالفم و وقتی این مسئله رو به خونوادم مطرح می کنم میگن: خوب ما چی کار کنیم؟ همینی که هست. اصلا به ما ربطی نداره "باید خودت پیدا کنی بیای بگی من اینو میخوام". و من هم گزینه ای رو نمی شناسم خوب دانشگاهم تموم شده بیرون هم چه طوری برم با دختر مردم آشنا بشم. بقیه رو سعی میکنم تیتر وار بگم:
-- کار نداری نمی تونیم بریم خاستگاری (کار استخدامی منظورشونه)
-- تو شهری که اومدیم کسی رو نمی شناسیم (چند ساله نقل مکان کردیم به یه شهر دیگه)
-- فعلا جای مستقلی نداریم نمی تونیم جوابگو فامیل و طرف باشیم ( اجاره ایم)
اینارو قبول دارم نق هم نمی زنم حتی خودم می خام یه خورده ازدواج کردنم به تاخیر بیفته تا کمی تو کارها و اخلاقم رشد کنم. مسله اینجاست که مثل خیلی از پسراها در حال جنگ با هوای نفسانی خودم هستم و خود این خیلی انرژی رو میگره. بیش از دو هفته ثبات نداره و فکر و هوس و آشوبی و طوفان.
امروز بر شیطون لعنت روزمو شوربختانه با گناه شکستم قصد این کارو نداشتم ولی شد. توی زندگی امروزی ما پراکندگی خیلی زیاده و باید خیلی چیزهارو کنترل کرد یکی از مسئله ها اینترنته و همه مکافات و مفتضحاتی که توش هست و شما بهتر از من می دونین دوم کنترل نگاه کردن به نامحرم اون هم توی جامعه ای که زنان و دخترانش علاقه ی بسیار شدیدی به آرایش کردن و استفاده از لباسهای بدنما دارند و فقط کافی است یک بار چشمت به این منظره بیافتد دفعه بعد خودش دنبالش خواهد گشت! و این یک چیز ذاتی مردهاست. البته می دانم مردان با ایمان نگاه نمی کنند ولی کسی که ایمان بالایی ندارد چه باید بکند؟

سوالات:
برای پیدا کردن شخص مورد نظر برای خواستگاری و ازدواج چه کارهایی باید انجام دهم؟
برای این که دچار وسوسه های شیطان ( از همه موارد ) نشوم چه روشی در پیش بگیرم؟ (به غیر از خواندن نماز و قرآن و ...) 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

چطور بدبینی ام رو نسبت به همسرم کم کنم ؟

سلام

من بیست و چند سالمه ، مشکلم اینه که نسبت به نامزدم بدبینم ، یک ساله نامزدیم ، شاید دلیلش راستگویی زیاد ایشون باشه که در مورد خواستگار های قبلیشون یا چیز های دیگه ای که نیاز نمیبینم اینجا مطرح کنم از همون اوایل همه چی رو به من گفت .
 البته اصلا چیز های بدی نبود توی گذشتشون ولی چیز هایی مطرح شد که من حساس شدم ، به هر حال بگذریم از علت ایجاد این شک و بدبینی که البته میدونم همش الکیه و ایشون کار بدی نمی کنن ، می خواستم راهنمایی کنین که چطور میتونم این حساسیتم روی ایشون و نگرانیم ( غیرت زیادی ) و بد بینیم رو کم کنم و کم کم حل بشه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه)

چطوری از خواهر همکارم ( خانم ) که خودش هم مجرده خواستگاری کنم ؟

سلام
پسری ۲۵ ساله هستم.یک سالی میشه که با دختر خانمی که سنی بالای سی سال دارن در محل کار آشنا شدم که از همه لحاظ متین و با شخصیت هستن.ایشون یه خواهر کوچکتر دارن که چندین بار تو صحبتامون در موردش حرف افتاده.با توجه به اینکه خواهرشون از من کوچکتره و من ایشون رو اصلا ندیدم اما خواهرشون رو خوب میشناسم و طبق گفته های ایشون خواهرش شبیه خودش هست و رفتاری مثل اون داره به نظرتون باهاش در مورد خواهرش و خواستگاری از اون صحبت کنم؟ اصلا چی بگم؟ بازم میگم که خودش مجرده! در ضمن رابطمون با هم خوبه و هر کمکی تو هر زمینه ای به هم میکنیم.
ممنون میشم کمکم کنین.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

چطور از همکارم خواستگاری کنم ؟

سلام

بنده تو یه اداره دولتی شاغل هستم توی محل کار یه خانمی رو دیدم و ازش نسبتا خوشم اومده (ظاهری البته) یکم از همکاراش راجع بهش پرسیدم ازش تعریف کردن و بعد همکارشون شرایط بنده رو بهشون گفته ایشونم گفته بیان اول حرف بزنیم اینو بگم که خانواده ام تو یه شهر دیگه هستن و من میخوام اول با این خانم یکم حرف بزنم ببینم چطوری هستن و یکم از اخلاقشون و دیدگاههاشون مطلع بشم بعد به خانوادم بگم بیان جلو الان نمیدونم چطوری برم بهشون بگم چون ایشون تا حالا بنده رو ندیده
الان میخوام بدونم چطور برم بهشون بگم که میخوام باهاشون آشنا بشم که یه دفعه مسئله خراب نشه
یکم توی شروع رابطه ضعیفم. دوستان چطور خودمو معرفی کنم و چی بهشون بگم؟ بگم میخوام باهاتون آشنا بشم؟ یا از شما خوشم اومده برای ازدواج میشه بیشتر با هم حف بزنیم؟ بعد نمیگه از چی من خوشش اومده؟؟

با توجه به محل کار و جو اون جا کسی رو نمیتونم واسطه بفرستم و ممکنه تو محل کارم پخش بشه که واسم خوب نیست.

لطفا راهنماییم کنید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

مشورت با کسانی که لیسانس یا ارشد زبان انگلیسی دارن

سلام

از دوستان کسی هست که لیسانس یا ارشد زبان انگلیسی داشته باشه من کارشناسیم از یکی از رشته های هنر هست ولی بهش علاقه ندارم میخوام ارشد زبان انگلیسی شرکت کنم اگه کسی بتونه راهنماییم کنه ممنون میشم
1ـ  این که میشه کارشناسیم یه مدرک متفاوت باشه اما ارشد و دکتری زبان انگلیسی بخونم ؟
2- سخت نیست بخوام با بچه هایی که کارشناسی زبان داشتن سر یه کلاس بشینم میتونم کلاس برم خودم تا حدی به بقیه برسونم؟
3- و در مورد بازار کارش جاهایی که میشه رفت سر کار هم اگه میدونید لطفا راهنمایی کنید.

مرتبط :

با مدرک شیمی نمی خوام سر کار برم، دنبال شغل پردرآمدم

رشته زبان آینده شغلیش خوبه ؟

آینده شغلی رشته های آموزش زبان و مترجمی زبان چطوره ؟

برترین مطالب خانواده برتر :

استفاده از قانون جذب برای ازدواج

میخوام درس بخونم ولی نمیتونم

پاسخ به چند سوال رایج در مورد پرده بکارت

نشانه های علاقمندی پسر به دختر برای ازدواج

دختران، تو رو خدا ساپورت نپوشید

آقایون برای ازدواج جذب چه جور دختری میشن؟

چرا خدا کمکم نمیکنه ازدواج کنم؟

شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم

چیکار کنم شوهرم بهم وابسته بشه ؟

نیاز جنسی مرد کی تموم میشه شرش کنده بشه

چطور شوهرم رو مجذوب خودم بکنم ؟

کسی نیاز جنسی دختری که نمی تونه ازدواج کنه رو درک میکنه ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه) کسب و کار (۵۷۶ مطلب مشابه) آموزش زبان انگلیسی (۴۷ مطلب مشابه)

دارم اعتقادمو به همه چی از دست میدم

سلام
من یه دختر هجده سالم که دارم اعتقادمو به همه چی از دست میدم.
از اول ماه رمضون همه روزاشو روزه گرفتم. ( با اینکه دوستام هیچ کدوم روزه نمیگیرن ) یه خواهربزرگترم دارم که اصلا روزه نمیگیره ولی از نظر مامانم قدیسه است. مامانم خیلی بین من و اون فرق میذاره. به من میگه تو آشغالی ( فکر میکنه چون توعمرم یبار با پسر  تلفنی دوس بودم پس اشغالم ) به خواهرم میگه بیچاره نمیتونی راحت غذا بخوری ( یعنی جلوی جمع!)
خواهر من با پسری دوست بود. بهم وب کم میدادن. با لباس باز میرفت جلو دوربین وب کم.
بعد مامانم این خواهرمو که اینطوریه . نه نماز میخونه نه روزه میگیره فرشته آسمونی میدونه. جونشو واسش میده. خیلی تبعیض قائل میشه. بهشم میگم منکر نمیشه.
مامانم سحری هم درست نمیکنه. افطارم یه غذای ساده.( با اینکه فقیر نیستیم!)

دیگه دارم اعتقادمو کلا از دست میدم. دیگه نمیخوام روزه بگیرم. همه فقط ظاهرو نگاه میکنن. خیلی حس بدیه وقتی مادرت، نزدیک ترین کست قبولت نداشته باشه. خیلی دلم گرفته. به نظرتون من چیکار کنم؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

از دید خانم ها ، ظاهر تازه دامادها چطور باید باشه ؟

سلام

من تازه داماد شدم

همیشه این سوال خانمها پرسیدن اما من میخوام بدونم آقایون تو خونه و بیرون از خونه دوست دارند همسرشون چی بپوشه به خصوص تو خونه وقتی تنها هستن ؟

همین جور که اقایون آرایش مدل مو بلند دوست دارن خانم ها مدل ریش مدل مو و ... دوست دارند ؟  دوست دارم خانمهای متاهل جواب بدن

مرتبط :

به خاطر ظاهرم حس میکنم نمیتونم دختری رو برای ازدواج جذب کنم

ظاهر برای دختر ها چقدر مهمه؟

فقط با ظاهر خواستگارم مشکل دارم

تو جلسه ی خواستگاری چقدر به قیافه و ظاهر پسر اهمیت میدید؟

تعریف مرد یا پسر خوش قیافه از دید زنان و دختران چیه ؟

تا چه اندازه قیافه واسه دخترا برا ازدواج مهمه

قیافه خواستگار به دلم نچسبید ردش کردم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه)

حرف هایی که هیچوقت نتونستم به هیچکسی بزنم

سلام

من خواننده ی خاموش این بلاگ بودم . پسر 30 ساله ی تودار و آرومی هستم و هیچوقت نتونستم حرفام رو به کسی بزنم. خواستم این پست رو بنویسم شاید یکم از نظر روحی تخلیه بشم. خواهش میکنم اگر حرف های من رو باور نمیکنید، نظر ندید. چون میدونم باعث میشه دردم بیشتر بشه.

پدرم از جوانی وضع مالی خیلی خوبی داشت و ما هیچوقت از نظر مالی مشکلی نداشتیم. در 26 سالگی در دانشگاه عاشق دختر خانمی شدم. سه سال عاشقانه باهاش در ارتباط بودم. تمام رویاهام رو با اون چیده بودم. در ظاهر دختر خیلی نجیب و خانمی بود و خیلی دوستم داشت. یه جورایی برام میمرد (در ظاهرا البته). هیچوقت ازش درخواست رابطه ی فیزیکی نکردم و منتظر بودم تا درسم تموم بشه و باهاش ازدواج کنم.

چون میدونستم وضع مالی خیلی خوبی ندارن، بدون اینکه مشخص بشه و غرورش جریحه دار بشه سعی میکردم تو برخی خرج هاش کمکش کنم. دو ترم به بهانه ی اینکه به اینترنت پر سرعت دسترسی دارم، شهریه ی دانشگاهش رو پرداخت کردم و ازش نگرفتم. وقتی فهمیدم از بچگی به موسیقی علاقه داشته، به عنوان عیدی براش ساز مورد علاقه اش رو خریدم و تو یکی از آموزشگاه های خوب تهران ثبت نامش کردم و پول دو ترم شهریه اش رو از قبل دادم و ... . هیچوقت سعی نکردم حتی حرفی در مورد پول بزنم که فکر نکنه من خودم رو بالاتر از اون میدونم و بهش فخر میفروشم.

تا اینکه اواخر دیدم کم کم داره سرد میشه. هر چی بیشتر بهش محبت کردم سردتر شد تا اینکه یه هفته ناپدید شد. بعد از یک هفته که برگشت بهم گفت داره ازدواج میکنه. لحن صحبتش جوری شده بود بود که انگار من دشمنش هستم. گفت از دوران دبیرستان عاشق یکی از فامیل هاشون هست و من رو فقط واسه این چند سال و برای پولم میخواسته. گفت تو این مدت هم با اون پسره در ارتباط بوده. همه ی محبت های من یادش رفته بود. گفت حلقه ای که براش هدیه خریده بودم رو گم نکرده ، فروخته و پولش رو داده به اون پسره تا بتونه زودتر بیاد خواستگاریش. یه هفته بعد با اون پسره نامزد کرد.

 داغون شدم... یه هفته به طور کامل تو فضا بودم... هنوز هم نمیتونم به حال اون روزام فکر کنم. به قدری شوک بهم وارد شد که حتی نتونستم یه قطره هم اشک بریزم. پدرم خیلی سعی کرد علت ناراحتی من رو بفهمه و خیلی سعی کرد که من رو پیش مشاور بفرسته ولی قبول نکردم. وقتی وضعیت رو اینطوری دید بهم پیشنهاد سفر داد. رفتم پیش داییم تو فلوریدای آمریکا. 6 ماه فقط کارم ساحل رفتن بود و ورزش تو ساحل کنار دریا بود. حالم یکم بهتر شد اما به علت علاقه ی زیاد به خانواده ام برگشتم ایران. اما از اونروز هیچوقت دیگه نتونستم به دختر دیگه ای فکر بکنم و اعتماد بکنم. بعضی وقتا که احساس میکنم دختر خانمی (از فامیل و یا آشنایان و ...) به من کشش داره و یا از من خوشش میاد، ناخودآگاه پیش خودم میگم حتما به خاطر وضع مالی خانواده ام هست. جمله های عشق اولم تو اخرین لحظه ها یادم میاد...

اینا حرف هایی بود که هیچوقت نتونستم به هیچکسی بزنم...

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

تجربیات شما در مورد ورم معده یا رفلاکس

سلام مدتیه درگیر یک درد عجیب هستم حدود یکساله که ورم معده دارم همراه رفلاکس شاید طرحش اینجا درست نباشه اما شده دغدغه زندگیم
میخواستم بدونم که آیا کسی توی این سایت خودش و یا اطرافیانش تجربه ورم معده یا رفلاکس داشتند و یا دارند ؟ چطور از این بیماری خلاص شدن و باهاش می جنگند؟
نزدیک به یکساله که هر روز اسید معده رو تو دهنم احساس میکنم واقعا خیلی بده و نتونستم روزه بگییرم خیلی ناراحتم
تو این یکسال هر دارو و دکتری رو امتحان کردم اما الان نا امید شدم ..هر روز بدتر از دیروز....

مرتبط با مشکلات معده:

مشکل نفخ معده م، باعث شده که خواستگارام رو رد کنم

تجربیات شما در مورد ورم معده و روده و کولیت روده بزرگ

تجربیات شما در مورد تنفس بد بو به خاطر میکروب معده

تجربیات شما در مورد درمان درد معده ناشی از استرس

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تجربیات پزشکی (۳۲۲ مطلب مشابه)

والدینم رضایت نمیدن عمل زیبا سازی بینی انجام بدم

سلام

نماز روزه هاتون قبول درگاه حق باشه انشاالله
دوستان من دخترم. مدت هاست خیلی دوست دارم بینیمو عمل کنم. بینیم قوض داره و کمی بزرگه. نمیخوام عروسکی یا خیلی کوچیک شه فقط میخوام قوضش برداشته شه و یکم کوچیکترشه. شک ندارم اگر این اتفاق بیفته چهره م خیلی قشنگ تر از قبل میشه.
اما پدر و مادرم شدیدااا با این کار مخالفن. تا حدی که حتی حاضر نیستن حرفمو بشنون. تا میخوام بحثو شروع کنم سریع و خیلی محکم مخالفت میکنن و حتی نمیذارن من حرفمو تموم کنم. پدر و مادرم ادمای غیر منطقی نیستن ولی حرف عمل بینی که میاد کلا حاضر نیستن حرفمو بشنون چه برسه قبول کنن.
خودمم بخاطر دانشگاه پیش نیومده برم سر کار . حتی اگه برمم تا بخوام اون حقوق کمو جمع کنم چند سال باید صبر کنم. مادر پدرمم انقد مخالفن که حاضر به رضایت نیستن چه برسه که پول بدن.
بنظرتون چطور راضیشون کنم؟ اصلا راهی هست؟ خواهش میکنم نگین اعتماد بنفست کمه و عمل نمیخواد رو اعتماد به نفست کار کن. چون اصلا بحث اعتماد بنفس نیست. 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

چرا مراکز ضد شیعه در اسرائیل وجود دارن؟

سلام
یکی از بزرگترین سوالاتم رو  دوس داشتم با شما در میون بذارم واون اینه که چرا
مراکز ضد شیعه در اسرائیل وجود دارن؟
اونم 4 تا مرکز در اسرائیل به این کوچیکی!!!
بزرگترین مراکز ضد شیعه در اسرائیل وجود داره !
چرا از تمام ادیان گیر میدن به اسلام
 چرا از تمام فرقه ها و مذاهب مستقیم میان رو مذهب تشیع کار میکنن که اونو از بین ببرن ؟
 چرا شبانه روزی دارن تلاش میکنن؟
چرا به گفته ی خودشون بیشترین ترسشون از بیداری و بصیرت شیعیان دنیا هستش شیعیانی که به 12 امام معصوم اعتقاد دارن و ایمان آوردن چه خطری اونا رو تو این دوره از زمان داره تهدید میکنه؟
چرا هزینه های هنگفتی صرف غفلت شیعیان از امام دوازدهم حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه شریف میکنن ..
حتما اون فیلمی که تو گوشی ها از یک جلسه خصوصی سران اسرائیلی پخش شده رو بیشترتون دیدین و به اعتراف خود اونها در این فیلم لو رفته میگن که ما باید هر کاری میتونیم بکنیم تا شیعیان از امام زمان (منجی و موعود) غافل بشن ! و عجیب ترش اینکه برای عملی شدن اهدافشون از چند دهه پیش تا حالا مرتب دارن برنامه ریزی میکنن و حتی در اون فیلم گفتن که صنعت فوتبال رو بخاطر همین بوجود آوردیم تا جوونا از حضور و ظهور موعود و منجی غافل بشن و به هر طریق ممکنی سرگرم دنیا و امور دنیوی بشن؟!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

دقیقا وسط دو راهی گیر کردم ...

سلام

من یه دخترم *2 ساله ام
الان دقیقه وسط دو راهی گیر کردم...
بین آدمی که خود من دوستش دارم اما در مورد اینکه چقدر دوستم داره یا چقدر بهم اطمینان داره نه میتوانم مطمئن باشم نه میتونم میزانش و بدونم... از لحاظ شرایط فرهنگی و مذهبی هم یکم تفاوت داریم اما من این فرد و دوست دارم...
و بین ادمی که خودم بهش احساس خاصی ندارم اما ممیدونم و ممطمئنم هم خیلی خیلی دوستم داره هم اعتماد داره بهم...با اینکه چند سال پیش جواب نه گرفته ( البته من حتی اجازه ندادم بیاد حرف بزنه ) اما هنوز پای حرف و دوست داشتنش هست و از لحاظ فرهنگی مذهبی عقاید نزدیک تری داره بهم...
احساسم میگه اونی که دوسش دارم
عقلم میگه اونی که دوستم داره و این موضوع و خیلی مسائل دیگه رو بهم ثابت کرده...
نظر شما چیه؟
اگر فرد دومی نظرتونه , چیکار کن که اونی که دوسش دارم ، کامل فراموش کنم که ....

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

من سعی کنم رابطه رو نگه دارم یا بی خیال شم

سلام
من دختری 30 ساله هستم. موقعیت اجتماعی و شغلی خیلی خوبی دارم و از لحاظ مالی کاملا مستقلم. پنج سال پیش از همسرم جدا شدم. یک سال قبل یا پسری آشنا شدم که از هر لحاظ با هم تفاهم داشتیم و قرار ازدواج گذاشتیم.

البته از لحاظ تحصیلات و شغلی ایشون نسبت به من در سطح پایینتری قرار دارند. خانواده ایشون بر خلاف تصور ما به دلیل طلاقم مخالفت شدید کردند و ایشون هم تلاش زیادی نکردند چون معتقدند خانوادشون در هر شرایطی با هم ازدواج کنیم زندگیمونو خراب میکنند.

تو این مدت دو ماهه خیلی اذیت شدم که چرا ایشون به راحتی از من گذشتند. از یه طرف به نظر خودم کسی که در مراحل اولیه جا خالی کنه مسئولیت پذیر نیست از طرفی اخلاق ایشون رو به نسبت دوست داشتم و فکر میکنم شاید دیگه کسی پیدا نشه که بتونم اینقدر باهاش تفاهم داشته باشم.
لطفا منو راهنمایی کنید به نظرتون من سعی کنم رابطه رو نگه دارم یا بی خیال شم. هر چند سه ماهی هست که با هم ارتباطی نداریم و از هم بی خبریم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ازدواج مجدد (۷۴ مطلب مشابه)