سلام
من دختری 20 ساله هستم که زندگی ارومی نداشتم هرگز ، به شدت با مشکلات دسته پنجه نرم میکردم . البته 4 سال پیش به شدت یک پسری رو دوست داشتم که ایشون همزمان با من با دختر عموی منم دوست شدن و اونجا کلی مشکلات روحی روانی داشتم .
بعد اون از همه پسرا بیزار شدم سعی در خرد کردنشون داشتم با اینکه چهره خوبی دارم و پسرای زیادی دنبالم بودن اما هر چقدر تحقیر میکردم دلم اروم نمیشد . سال چهارم دبیرستان بود که توبه کردم و خواستم زندگیمو از نو شروع کنم و برای کنکور خونم بنابر مشکلات شخصی سال اول نتونستم نمره خوبی بیارم و سال دومم نشستن نتیجه دلخواهم نشد .
باز سال سوم نشستم اما بازم ناامید شدم دیگه تحمل نداشتم . به اصرار خاله و پدر و مادر رفتم مترجمی زبان دانشگاه ازاد . به شدت افسرده شده بودم و پرخاشگر ، عین ادمی که همه رویاهاشو از چنگش در بیارن و بندازنش توی جهنم بگن بیا زندگی کن ، رفتارهای زننده و تندی داشتم که همه بچه ها ازم دوری میکردن و میترسیدن .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)