↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
سلام خدمت همه دوستان خانواده برتری
من یه دختر زیر 25 ساله از یه خانواده با وضع مالی تقریبا متوسط رو به پایین هستم . تا حالا درگیر درس و دانشگاه بودم چون برادر ندارم زیاد روی پسرا شناخت ندارم، 2 تا سوال داشتم ممنون میشم شما دوستان بزرگوار راهنماییم کنید .
1. میخواستم در مورد ازدواج اطلاعاتم رو بالا ببرم اگه کتاب یا سخنرانی یا مشاور های در زمینه ازدواج و انتخاب درست مطالعه کردین و داشتین و استفاده کردین معرفی کنید لطفا
2. من دختری هستم که هیچ وقت اهل هیچ رابطه ای با پسرا نبودم . همیشه سعی کردم پاک و سالم بمونم تا اینکه ازدواج کنم و از همسرم به صورت حلال لذت ببرم .
سوالی دارم اینکه آیا تعداد پسرهای خوب در اطراف شما کمه ؟ چطور میشه فهمید آقا پسری اهل این جور روابط نیست؟
سلام
فکر میکنم شش هفت ساله بودم که اولین بار توسط یکی از اقوام نزدیک مورد تعرض قرار گرفتم اون موقع ها فقط میدونستم که کار زشتی داره انجام میشه و اگر کسی بفهمه حتمااا منو تنبیه میکنه...
اون لعنتی هم مدام از فرصت استفاده میکرد و هر جا که منو تنها گیر میاورد بهم دست درازی میکرد خیلی وقت ها که خانوادم میخواستن از خونه برن بیرون منو دست اون عوضی میسپردن و اونم....
بارها بهش گفتم سرش داد زدم که دست از سرم برداره وگرنه به همه میگم اونم با پوزخند هر بار میگفت بگو ببینم تو رو میکشن یا منو ؟ من فقط هشت سالم بود هیچی نمیفهمیدم حتی هنوز با بدن خودم اشنا نبودم ...
هر بار وجودشو ارضا میکرد و من تسلیمش میشدم.... ( من بچگیم به نسبت همسن و سالام تو پر تر بودم بعضی وقتا فکر میکنم شاید بخاطر همین میومد سمتم ) تا اینک بزرگتر شدم و فکر کنم از چهارده سالگیم دیگه بهش اجازه دست درازی نمیدادم تنها که میشدیم بزور بهم حمله میکرد و با زور و لگد جلوشو میگرفتم اما بازم اذیتم میکرد خیلی نسبت به من درشت هیکل بود.... جلوی من لباسشو در میاورد فیلم پ*رن میدید... خدا میدونه وقتایی که خانوادم منو بهش میسپاردن چقدر التماس میکردم که نکنن این کار ...
سلام به همه دوستان
من یکی از کاربرای قدیمی سایتم ولی تا حالا هیچ پستی نفرستادم و توی بحث ها هم کم شرکت کردم ٬البته تقریبا بیشتر اوقات بحث ها رو دنبال کردم٬ و واقعا یکی از وب سایت های خوب و مفیدی بوده که من با هاش اشنا شدم.
خیلی دوست داشتم که یه بار منم پست بذارم ولی خب جور نشد تا الان که واقعا لازم شد مشکلم رو که میدونم مشکل خیلی هاست مطرح کنم.
من ۲۴ سالمه و دانشجو هستم٬ تا حالا تحت عنوان دوست پسر با دختری در ارتباط نبودم٬ با این که دوست داشتم ولی خب این کار رو نکردم ٬هر چند که من به خاطر شخصیتی که دارم خیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنم. دلایلی هم که این کار رو نکردم این بود که میخواستم زود ازدواج کنم و دوست هم نداشتم که سفره دلم رو با کسی غیر همسرم باز کنم و...
یعنی اگه شرایط برام فراهم بود شاید دو یا سه سال پیش ازدواج میکردم و حتی کسی رو هم دوست داشتم ولی چون نسبت به شرایط خودم مطمئن نبودم علاقم رو باهاش در میون نذاشتم.
الانم واقعا تحت فشارم ، احساس میکنم که به یه همدم نیاز دارم ولی بازم نمیتونم خودم رو وابسته به کسی یا کسی رو وابسته به خودم بکنم٬ خدایی من خودم با این که شاید تا حدودی احساساتی هم باشم ولی خجالت میکشم که حداقل توی جمع راجب به این قضیه (( توی حالت عادی میگم چرت و پرت )) حرف بزنم. الانم دوست دارم بگید چه طور میتونم با این قضیه کنار بیام ؟
از شما به خاطر وقتی که گذاشتین و جوابایی که میدین ممنونم.
سلام
امروز به طور اتفاقی از مطب یکی از آشنایان که 9 سال پیش فوت شدن بازدید کردم. مطب ایشون توی تمام این سال ها خالی بوده. من ایشون رو زیاد نمیشناسم و تازه دارم میشناسمشون. قفسه های بزرگ کتاب پر از کتاب های علمی و مذهبی بود.
عکس ایشون هنوز هم روی دیوار بود و بسته های شکلاتی که سال 87 خریده شده بود و تاریخ تولید و انقضاش سال 87 بود هنوزم داخل کشوی میز کارشون بود. انگار زمان توی همون سال 87 اونجا متوقف شده بود.
دیدن این صحنه ها واقعا برای من تامل برانگیز بود. پزشک متخصصی با اینهمه مطالعه و اینهمه دانشی که داشته سال 87 چنان از روی زمین محو شده که انگار هیچوقت وجود نداشته. شاید باورتون نشه اما صدها جلد کتاب توی قفسه ی اتاقش بود تمام جلدهای تفسیر المیزان و کلی کتاب فلسفی و مذهبی و عقیدتی و علمی از کتاب های پزشکی گرفته تا گیاهشناسی و ... .
سلام خدمت همه ی دوستان
من ماه هاست مخاطب این سایت هستم خیلی چیزا از این سایت یاد گرفتم . این مطلب تجربه ی من برای ترک خودارضایی هست .
من از سن 16 سالگی با دیدن فیلم خاک بر سری ، معتاد و گرفتار این موضوع شدم و تا الان که سنم 24 ساله گرفتارش بودم . بعضی از روزها تا 3 بار هم این عمل رو انجام میدادم . هر کاری بگید انجام دادم ولی موفق به ترکش نشدم .
تا اینکه با این سایت آشنا شدم و موفق شدم این عمل رو کم کم ترک کنم . اولین کاری که باید بکنیم اینه که متوسل به ائمه بشیم و از اون ها بخوایم کمکمون کنن . قدم بعدی پیدا کردن یه رفیق شهید هست .
با سلام
بنده خانمی زیر سی سال هستم که اخیرا از همسرم جدا شدم . شخصیتم طوری هست که کلا خوش برخورد هستم و با افرادی که آشنا هستم یا همکارانم چه خانم و چه آقا احوالپرسی گرمی دارم چه حضوری و چه تلفنی .
ولی از موقعی که جدا شدم این نوع برخوردم باعث توهمات در جنس مخالف شده. همکاران آقا فکر میکنند که من منظوری دارم و یا دارم چراغ سبز نشان میدهم .ناگفته نماند که من صدای خیلی ملایمی دارم .واقعا نمیتوانم لحن یا نوع صدایم را تغییر بدم . حالا سوالم مخصوصا از آقایون این هست که :
به چه زنی باحیا با وقار میگید ؟
واقعا باید چگونه رفتار کنم تا برای کسی توهم عشق و علاقه مندی ایجاد نشه؟ مخصوصا بنده که روابط کاری با آقایون همکار دارم . متاسفانه نوع نگاه به زن مطلقه خیلی اشتباهه و هر رفتارشو تعبیر اشتباه میکنند .
ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام دوستان
اگه تو شرایط من بودین چیکار می کردین ؟
من 23 سالمه . یه خواستگار برام اومده 30 سالشه . کارشناسی ارشد برق داره . تو دانشگاه آزاد خونده . بعد آزمون دکتری شرکت کرده . با وجود 3 مقاله isi دو بار تو مصاحبه به خاطر اینکه تو ازاد خونده ردش کردن . خودش گفت خارج نرفتم می خوام ایران بمونم حالا از کجا معلوم رفتم خارج اومدم منو جذب هیات علمی کنن .
به این خاطر رفته دوباره کنکور تجربی داده الان که سی سالشه ترم اول پزشکیه تو دانشگاه سراسری . شغل ثابتی نداره . دوستش بنگاه فروش آهن آلات داره با اون شریک شده . خونه و ماشینم داره . وضع مالی پدرشم خوبه . می توننن تا درسش تموم بشه مخارج زندگیمونو بدن . محل دانشگاهشم تو شهر خودمونه . خودشم آدم خوبیه حالا چند جلسه با هم صحبت کردیم در این حد شناخت دارم .
حالا موندم با این شرایط که فعلا نمی تونه مستقلا کار کنه چیکار کنم . چون لااقل تا پایان درسش 7 سال طول می کشه . حالا بعدشم میگه می خوام تخصص شرکت کنم . به نظرتون می تونم زندگی خوبی با ایشون داشته باشم یا نه . حالا پیش مشاورم دارم میرم ولی نظرات شما هم می تونه بیشتر منو راهنمایی کنه .
مرتبط با شغل خواستگار :
خواستگارم همونی هست که می خواستم اما با شغلش مشکل دارم
دختران چقدر روی پرستیژ شغلی خواستگاراشون فکر میکنن؟
یه خواستگار عالی دارم ولی شغل ثابتی نداره
آیا شغل خوب خواستگار نقص قیافه و چهره رو پوشش میده؟
خواستگار خوبی دارم که شغل آزاد داره
پدرم به دلیل دوری راه و شغل با خواستگارم مخالفت کرد
ازدواج با پسری که خارج از استان شاغل هست
ممکنه در آینده به خاطر شغل شوهرم مسخره بشم ؟
میخوام شوهرم رو متقاعد کنم که شغلش عوض کنه
خانوم های معلم براشون مهمه شغل همسرشون چی باشه؟
خانوما دوست دارن شوهرشون چه شغلی داشته باشه ؟
سلام
خانم ها اکثر شما تو دوره دانشجویی با پسرهایی مواجه شدید که به شما زل میزدند یا دزدکی نگاه به شما می کردند . می خواستم بدونم درباره این پسرها چی فکر می کنید ؟ مخصوصاً این پسر هایی که جلو نمیان فقط نگاه می کنند .
می خواستم بدونم اگه بدونید طرف خجالتیه نمیاد یا شما هم کم کم به اون علاقه مند شده باشید و تا آخر دوره تحصیل پسره جلو نیاد آیا بعد دوره تحصیل اون پسر تو ذهن شما میمونه ؟ اصلاً بهش فکر می کنید ؟
راستش خیلی ها با این افسانه که پسر اگر یه دختر دوست داشته باشه میاد جلو سعی می کنند خودشون رو گول بزنند ولی من از پسر هایی بودم که دختر مورد علاقم رو دزدکی نگاه می کردم اواخر فهمیدم اونم منو دزدکی نگاه می کنه ولی شرایط نداشتم نرفتم جلو باهاش حرف بزنم ، می خواستم بدونم آیا تاثیر منفی تو زندگی اون گذاشتم ؟
سلام خسته نباشید
من دختری 28 ساله هستم. یکی از همکلاسی هایم که 29 سال سن دارد از من خواستگاری کرده. وضعیت مالی نسبتا خوبی داره و بعد از فارغ التحصیلی راحت می تونه کار پیدا کنه. اخلاق بسیار خوبی داره که این باعث شده که به پیشنهادش فکر کنم.
ایشان لاغر هستن و چهره بامزه ای دارن ولی خیلی بی بی فیس می باشند. من خودم از سنم کمتر نشون میدم ولی دیگه ایشون 20 تا 22 سال نشون میده. این موضوع تا حدی منو نگران کرده ، در حالی که بیشتر شرایط و اخلاقش رو میپسندم. بنظرتون این موضوع چقدر مهمه ؟
ممنون میشم راهنمایی کنید.
سلام
من چند تا سوال دارم، یه مقدار افکارم پراکندن پس اگه متنم منسجم نبود به بزرگیه خودتون ببخشید
راستش من قبل اینکه با این وبلاگ آشنا بشم افکارم راجع به جنس مخالف خیلى لطیف و فانتزى بود و با این وبلاگ با بعضى از واقعیت ها تو جنس مخالف آشنا شدم، این که امیال جنسى چقدر در پسرا شدیده و این از یه جهاتى خوب بود که من قبل از ازدواجم با این مسائل آشنا بشم و همسره آیندمو یه مرد هوس باز ندونم و بیشتر درکش کنم بابت این میل خدادادى، اما از طرفیم این حجم از اطلاعات منو دچار یه نوع وسواس فکرى کرده .
مثلا احساس میکنم همه تو خیابون آدماى بدین، یا مثلا از این که شوهر خالم منو با اسم کوچیک صدا میکنه حسه بدى میگیرم، جدید ترین مشکلیم که برام ایجاد شده دلیل نوشتنه این پسته، راستش در محل تحصیل من یه آقایى هستن به ظاهر معتقد، که متوجه نگاه هاى ایشون شدم چند وقته، تا حالا از این موردا پیش اومده که بعضیاشون به ابراز علاقه هم ختم شده ولى تا قبل این مورد جدید من این دیدگاهو نسبت به آقایون نداشتم.
سلام دوستان
حتما برا همه پیش اومده که مدتی مثلا چند ماه یا یک سال درگیر قضیه ای هستند مثل آزمون، مشکل خانوادگی، بیماری ، مشکل مالی و ...
وقتی واسه ادم مشکل یا گرفتاری پیش میاد یا اوقات خوشی نداره مسلما یه نوع غمگینی، ناراحتی، تغییر رفتار و مشکلات خلق و خو هم گریبانش رو میگیره.
من الان تو وضعیت نسبتا ناخوشایندی هستم و تا مدتی درگیر یه قضیه هستم .خب بخاطر همین مشکلم،رفت و آمدم به بیرون کم شده و حالت غمگینی منو گرفته که گاهی بیخود گریه میکنم و میگم اصلا چرا زندگی میکنیم و از این ناراحتی ها ( البته بگم که حس زندگی کردن رو از دست ندادم ها مثلا میگم میخندم گاهی میگردم ولی خب کمی هم حس ناراحتی دارم) حالا سوالم اینه که بعد مدتی که این مشکل من رفع شد و تموم شد، آیا این حالات من هم از بین میره؟ (همین ناراحتی و بی حوصلگی) یا اثراتش میمونه؟
همش نگرانم نکنه ناراحتی های الان من بعدا برام مشکل روحی ایجاد کنه! یا بعد تموم شدن مشکلم بازم ناراحتم باشم!
ممنون میشم اگه تجربه ای دارید بگید.
اقای نجفی صورت سوال رو بذارید: همش نگرانم ناراحتی های الانم بعد تموم شدن مشکلم،باقی بمونن.
سلام دوستان
لطفا هر چه زودتر منو راهنمایی کنید چون باید زود تصمیم بگیرم!
یه مدته با خواستگارم چند جلسه واسه آشنایی رفت و آمد خانوادگی داشتیم و قرار بود بله برون و صیغه موقت بگیریم که مشکلی پیش اومد و برای چند مدت بعد عقب افتاد. شبی که از قبل معین شده بود واسه بله برون خواستگارم بهم پیام دادن و در مورد یسری مسائل صحبت شد و لحن ایشون خیلی خودمانی و راحت شد! راحت اظهار علاقه میکردن و از کلمات محبت آمیز استفاده میکردن و حتی به درخواست فرستادن بوس هم کشیده شد!
ایشون ادعا میکردن مذهبی هستن و تا قبل از من هم با دختری ارتباط نداشتن . بنظرتون طبق تفاسیری که گفتم و راحتی زود هنگام ایشون که طبیعتا باید اوایل خجالت و این مسائل باشه ولی در مورد ایشون نبود،نشونه بدیه؟ از این طریق میشه اینو حدس زد که ایشون قبلا با دختر یا دخترای دیگه ای در ارتباط بودن که به این زودی و به این راحتی یخشون آب شد و خجالت رو کنار گذاشتن؟! آقایون میشه در این مورد نظرتونو بدونم؟ طبیعیه ؟
خانومایی که در این مورد تجربه داشتید،میشه شما هم منو راهنمایی کنید؟
سلام دوستان
پسرم ، 27 سالمه. شرایطم برای ازدواج مناسبه، ولی نمیتونم دختر مناسبم رو انتخاب کنم. خواستگاری چند جایی رفتیم، عکس های زیادی هم بهم نشون دادن ولی متاسفانه ملاک اولم همیشه چهره و قد بوده، بعد دین و اخلاق و نجابت و خانواده.
یه خواهش دارم از خواهرا و برادرای گلم، تا جایی که حق هست، تا جایی که منطق حرف میزنه، بهم کمک کنین از ملاک چهره صرف نظر کنم. نیاز دارم الان فقط از زبان شما دلایل عدم اهمیت چهره رو بشنوم بلکه یه تکونی بخورم، میخوام قانع بشم که چهره مهم نیست و بعد از یه مدتی تکراری میشه ولی برام خیلی سخته، با اینکه میدونم ملاک اولت رو چهره قرار بدی خیلی چیزا رو باختی.
لطفا دلایل عدم اهمیت یا کم اهمیت بودن چهره زن توی ازدواج رو بگین. بیشتر آقایون متاهل بگن، خیلی نیاز دارم به کمک تون.