چه مواردی در کاهش مدت سربازی موثرند ؟

سلام خسته نباشید
شوهر من الان دانشجویی دو ترم دیگه تموم میکنه و اینکه بسیج فعالی داره و هم کارت سبز بسیج داره یعنی دو ماه آموزشی رو بهش کارت سبز دادن .
ما 4 ماه دیگه عروسیمونه الان میخوام بدونم چون بسیج فعال هست میگن هر سال یک ماه کم میشه . شوهر من از سال 88 بسیج فعاله،  یعنی میشه 6 ماه با کارت سبزش میشه 8 ماه و اینکه چون متاهله 3 ماه کم میکنن .
انگار باید 1 سال و 1 ماه بره سربازی اینجور که من شنیدم درسته یا نه؟ و اینکه چون متاهل هست ما مشهد زندگی میکنیم مشهد میفته دو ماه آموزشی نداره بخاطر کارت سبزش

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

بازی با احساسات دختر یعنی چی؟

سلام

سنم ۲۴ سالمه و دانشجو هستم‌ ظاهری معمولی چهره خوب از نظر همه خانواده متدین و دختری بودم همیشه پاک و نجیب که تعریف کردنی نیست وظیفه خودم میدونم .

سوالی داشتم از همه دوستان علی الخصوص دختران . میخواستم بپرسم اول اینکه بازی با احساس را چه میدونید ؟ پسری که قول ازدواج میده بعد پشیمون میشه به نظرتون بازی با احساس کرده ؟

از نظر من بازی کرده و نمیبخشم ، سوال دیگرم اینکه ، نظرتون در مورد پسرانی که با احساسات یک دختر بازی میکنن چیست ؟ خصوصا دختر پاک و نجیب ، من به نوبه خود هرگز نمیبخشم ، پسرانی که واسه خواستکاری میرن و یه مدتی صحبت میکنن که به نتیجه برسن یا اینکه از اول بگن شاید به ازدواج منجر نشه .

یا اینکه اگه دختری رو وابسته میکنن پشت پا نزنن به همه چیز و وابستش کنن بعد برن خدا ازشون نگذره ، بخدا دنیا خیلی کوچیکه جواب هر کاری در این دنیا جدا از آخرت باید بدین دل شکودن تقاص داره،

ممنون از پاسخگویی دوستان 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

از زورگویی در مسائل احساسی بدم میاد

با سلام

دختری هستم 19 ساله،  2 ماه میشه که عقد کردم با اقایی که 7 سالی از من بزرگترن و از فامیلای دور هم هستن من از نظر اخلاقی یا اعتقادی یا هر چیز دیگه ای با ایشون اختلاف یا دعوایی ندارم تو روابط اجتماعی هم به شدت ادم اروم و متینی هستن .

مشکل اینجاس که تو مسائل عاطفی یا جنسی که کم کم داره بحثش باز میشه بینمون به شدت زورگو هستند مثلا جرات نمیکنم وقتی میگه بوسم کن نه بگم یا حتی به شوخی بگم حوصلتو ندارم چون خیلی خوشگل یا میندازتت زمین روت خیمه میزنه یا با صندلی اشتبات میگیره .

جالبش اینه که تو هر مورد غیر از اینا همیشه طرفدار منه ولی تا بحث محبت و نیاز جنسی میشه به شدت دیکتاتوره یعنی یا هر کاری من میگمو میکنی یا با زور مجبورت میکنم انجامش بدی .

هنوز هیچی نشده تا مهربون میشه ازش می ترسم به خاطر همین سعی میکنم باهاش تنها نشم به بهونه های مختلف از دستش در میرم خودشم فهمیده همش مسخرم میکنه .

چی کار کنم این اقا هیچ ویژگی بدی نداره که من بخوام به اون متوسل شم و عقد و بهم بزنم . کاملا هم مشخصه دوسم داره دلم نمیاد . فامیلم هست همه طرفداریشو میکنن ، ولی خب من از این زورگویی تو مسائل احساسی بدم میاد . 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)

سوال در مورد منابع ارشد روان شناسی و نحوه ی مطالعه اون

سلام و وقت بخیر
من دانشجوی ترم یک روانشناسی دانشگاه پیام نور هستم .  تصمیم دارم برای آزمون ارشد روانشناسیم از الان برنامه ریزی کنم تا رتبه ی خوبی بیارم .

توی دوران کارشناسیم میخوام معدلم بالا باشه چون تاثیر معدل هست برای آزمون ارشد ، اما من از منابع ارشد روان شناسی و نحوه ی مطالعه برای اون خبر ندارم و هم نمیدونم چجوری باید خوند تا هم معدل کار شناسیم بالا باشه و هم ارشد رتبم خوب شه، کلا با این چیزا آشنایی ندارم.

ممنونم از دوستایی که راهنمایی میکنن . خوش و خرم در پناه خدا .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه) کنکور ارشد (۱۷ مطلب مشابه)

چگونه میتونم یک دختر خانم خوب رو پیدا کنم ؟

با سلام خدمت تمام دوستان
پسری هستم ۲۵ ساله  در زندگی هم از نظر ظاهری و هم از نظر خانوادگی و مالی هیچ مشکلی ندارم، خانواده بنده از قدیمی های شهرمون هستند و خیلی اعتبار بالایی دارند، شغل بنده ساختمان سازی هستش که یکی از شغلهای پر استرسه و اکثرا بنده رو میشناسن و شناخته شده هستم، تخصص برنامه نویسی کامپیوتر و همچنین زبان انگلیسی کامل رو دارم ، دانشجوی انصرافی هستم، چون دیدم در دانشگاه هیچی یاد نمیدن و قراره وقتم تلف بشه انصراف دادم و رفتم سربازی که الان حدودا دو سه سالی میشه که تموم شده سربازیم.

به هیچ عنوان اهل دوست دختر و ... نبودم و نیستم و همین داره اذیتم میکنه . بنده متاسفانه گروهها و جاهایی رو که میشده با دختر خانم ها آشنا شد رو از دست دادم ( مثل دانشگاه ) اونایی هم که آشنا شدم از انگشتان یک دست هم کمتر بوده و اگر دیدم که با هم تناسب نداریم اصلا رابطه رو احساسی و طولانی نکردم و یا اطرافیانم همه پسر هستند و اگر هم جایی میرم که دخترها هستند متاسفانه به درد بنده نمیخورن چون دخترهای سالمی نیستند از نظر اخلاقی .

اصلا نمیشه روشون به عنوان یک آشنایی جدی حتی فکر کرد. بنده به هیچ عنوان مذهبی نیستم ولی به قول یکی از دوستانم اگر مذهبی بودم مومن خیلی خوبی میشدم ولی چه کنیم که برعکس اصلا مذهبی نیستم. به شدت گرم هستم و نه فقط از نظر جنسی بلکه از نظر عاطفی هم خلاء یک بانو در زندگیم احساس میشه و از نظر جنسی من به شدت تحت فشار هستم و حتی رگه هایی از افسردگی در خودم میبینم.در حالی که هم شعر میگم و هم متن ادبی مینویسم.

سوال من اینه که بنده چگونه میتونم یک دختر خانم خوب رو پیدا کنم در شرایطی که اصلا دورم یک همچین فردی نیست ؟ از سایتهای همسریابی هم به شدت بیزارم، به خانوادم هم گفتم ولی متاسفانه جدی گرفته نشده. در سایت هم گشتم چیزی برای بنده نبود که جواب سوالم رو بده.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

در هیچ موضوعی تو اولین دفعه موفق نمیشم

سلام

من ، در هیچ موضوعی تو اولین دفعه موفق نمیشم برای مثال من تو اولین رشته دانشگاهیم موفق نشدم و تغییر رشته دادم و تو دومین رشته تحصیلی تو دانشگاه خیییلی موفق شدم ، در ازدواج تو اولین ازدواجم موفق نبودم جدا شدم و تو دومین ازدواجم خییلی موفقم .

الان در مورد بچه دار شدنم خیلی میترسم ، واهمه دارم تو اولین حاملگیم بلایی سر بچم بیاد و به همین خاطر نمیخوام حامله بشم و دلیلش و به همسرم هم نمیتونم بگم، نمیدونم باید چیکار کنم کمکم کنید .

 باورم شده همیشه اولین ها برا من ناموفق هست و اینطور هم میشه.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)

چطوری آرامش و زندگی بی دغدغه رو به مامانم برگردونم ؟

سلام
مامانم دیابت 2 داره  هر روز قرصای زیادی میخوره و انسولین نمیزنه . مریضیش طوریه که روی اعصابش هم تاثیر گذاشته  و همش نگرانه . نگران برادرام .

مسائل کوچیک و انقدر بزرگش میکنه ادم نمیدونه چی بگه ؟ یکی سنش کمه و دیابت گرفته و لاغر شده داره درمان میشه. یک هم تازه ازدواج کرده الان کار خاصی نداره. کار دولتی و قبول نداره وگرنه الان موقعیتش اینطوری نبود. کار ازاد و ترجیح میده .

قبلا توی یه شرکت بوده حقوق و موقعیتش خوب بود از اونجا اومد بیرون خودش یه شرکت زد تو دو سال فقط ضرر کردن الانم داره جمعش میکنه . زندگی خودشه ولی مشکل من مادرمه .

مامان دو هفتست مریض شده چون سابقه دیابتم داره دیر تر خوب میشه  دو هفتست از صبح تا شب پیششم  به درسامم نمیرسم پیش دکترش بردیم فشارش بالا بوده تپش قلب داشته واسش یه سری ازمایش نوشته خدا کنه چیزی نباشه .

همش نگرانه همش تو فکر و خیال برادرامه ، تا قبل ازدواج نگران ازدواجش بود حالا ازدواج کرده نگران کارشه پس فردا هم باید نگران بچه هاش باشه .

خیلی نگرانشم بخدا هر شب دارم گریه میکنم زودتر خوب بشه  اصلا حوصله نداره. سر هر چیزی  میخواد بحث کنه چیزی نمیگم نمیخوام ناراحت بشه. تا یه جایی میتونم تحمل کنم .

نمیتونم تمرکز داشته باشم ذهنم درگیره . با نظراتتون بگین چطوری ارامشو زندگی بی دغدغه رو به مامانم برگردونم
چطوری بد اخلاقیاشو تحمل کنم  این روزا صبرم کم شده  .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

عاشق پسری شدم که آلبینیسم (زالی) داره

سلام
من عاشق پسری شدم که آلبینیسم ( زالی ) داره . از نظر اخلافی همه تاییدش میکنن و واقعا پسر سالمیه . خودمم با ظاهرش مشکلی ندارم و از علاقه ش به خودم مطمئنم .
ولی خانواده مخالفن و میگن ظاهرش باعث میشه بعد ازدواج دلسرد بشی ، راستش من نمیخوام که دوستان عزیز تو این وبلاگ به من بگن که باهاش ازدواج کنم یا نه ، میخوام نظرتونو در مورد افرادی که زالی دارن بدونم .
میخوام بپرسم برای شما ظاهر این افراد خیلی غیر عادیه؟؟ و آیا با ترحم بهشون نگاه میکنید؟ آیا اگه یک دختر سالم با این افراد ازدواج کنه همه تو خیابون بهشون با دید خاصی نگاه میکنن؟

مرتبط:

از صورت خواستگارم خوشم نیومده (2)

با ظاهر خواستگارم مشکل دارم، بعدا ممکنه بهش علاقه مند بشم؟

خواستگارم بینی خودش رو عمل کرده و من نمیپسندم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

دقیقا قبل روز ملاقات خونواده هامون پسره جا زد

به نام خدا

کسی نمیتونه کمکی کنه ولی میخوام دردم و بگم .

یه روز خدا با یه نفر اشنا شدم ... اولین پسر زندگیم و اخرین پسر زندگیم. قصدمون دوستی نبود چون من اهلش نبودم و نخواهم بود به همین خاطر خونواده ها رو در جریان گذاشتیم و یه روز انتخاب کردیم برا ملاقات خونواده هامون.

منو به خودش وابسته کرد منو عاشق خودش کرد انقد مهربون حرف زد انقدر گفت دوس دارم انقدر گفت عاشقمه انقدر گفت تو فقط مال خودمی که شدم لیلا...

با حرفاش من و عاشق کرد بد جور . اولین کسی بود که عاشقش شده بودم. دقیقا قبل روز ملاقات خونواده هامون پسره جا زد گفت هم دوستت دارم هم بعضی وقتا دوس دارم بهم برسیم هم بعضی وقتا برعکسش .

اون موقع حس کردم دنیا رو سرم خراب شد. از یه طرف عشقی که بش داشتم از طرفی اعتماد این که بش داشتم و اولین فردی بود که بش اعتماد کرده بودم از طرفی خورد شدنم جلو خونوادم...

تا چند مدت عین دیوونه ها شده بودم مادرم از حالم همه چی و فهمید سعی کرد به روم نیاره دوس داشتم زمین دهن باز کنه برم داخلش.

نه خواب داشتم نه خوراک همین که میخوابیدم به شکل وحشتناکی از خواب میپریدم... چیزی کم نداشتم زندگی خوب و ارومی هم داشتم خانواده خوب و ارامش همه چی داشتم اما زندگیم و بهم ریخت .

دیگه اون روز فهمیدم زیادن دخترای که نر نیستن اما خیلی مردن و زیادن نر های که بوی از مرد بودن نبردن. اون روز فهمیدم مرد بودن به اینه که رو حرفت وایسی دل نشکنی نامردی نکنی  فهمیدم خیلی از نر ها رو حرفشون نمیمونن در حالی ک خیلی دختر ها مث مرد رو حرفشون میمونن.

دیگه نمیتونم کسی و دوس داشته باشم از هر چی  پسر ( مرد نما ) متنفر شدم به زمین و زمان بی اعتمادم جز خونوادم.... به هیشکی دیگه نمیتونم اعتماد کنم ... اعتمادم و ازم گرفت احساساتم و ازم گرفت غرورم و ازم گرفت ... خورد شدم هم در مقابل احساسم هم در مقابل خونوادم....

با این همه درد و عذاب که برام داشته از این حسرت میخورم که هنوزم دوسش دارم.   ولی از خدا میخوام یه دختر ناپاک که بوی از نجابت نبرده نصیبش بشه اون وقت بفهمه که نجابت و پاکی من قیمتی داشت که اون ارزشش و لیاقتشو نداشت.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چرا یه دفعه نظر خواستگارم تغییر کرد ؟

سلام

چند سوال از آقا پسرا  دارم ، دوست دارم اگه نظری در این مورد دارن ، راهنماییم کنند. چند هفته پیش خواستگاری داشتم که شرایطشون عالی بود و ملاک های مورد نظر من رو تا حدودی داشتند و ما هم اجازه دادیم که تشریف بیارن برای آشنایی بیشتر .

 پسر موجه و با شخصیتی به نظر میرسیدن و از لحاظ چهره هم خوب بودن و از لحاظ تیپ و ظاهر  تا حدودی با هم متناسب بودیم .

موقع صحبت کردن ، اون آقا خیلی مشتاق به نظر می رسید و از حرفاشون میشد فهمید که از بنده خوششون اومده و مدام حرفهای منو تایید میکرد و میگفت نگاهتون به زندگی خیلی خوبه و حتی بنده رو مورد تحسین قرار داد.

برام جالب بود که حتی پایان صحبتامون ، بهم گفت که کی تماس بگیریم و  نظرتون رو بدونیم  ، منم مونده بودم که چه جوابی بهشون بدم ، چون اصولا هیچ پسری تو جلسه ی اول و خواستگاری سنتی که دو طرف هیچ گونه شناختی نسبت به هم ندارن ، چنین سوالی نمیپرسه ، حتی ازم خواست که برای جلسه ی دوم سوالای بیشتری رو مطرح کنیم و همه ی حرفاش نشون میداد که از من بدش نیومده .

با وجود همه ی این صحبتهایی که شد ، دو سه روز بعد مادرشون تماس گرفتن و کلی معذرت خواهی کردن که انگار قسمت نیست و ببخشید مادر منم گفتن اصلا اشکالی نداره  ،  اتفاقی نیفتاده ، هر جور صلاح میدونید .

من از نیومدنشون احساس ناراحتی نکردم  ، چون ممکن بود چند جلسه هم با هم صحبت میکردیم و بعد میفهمیدم از لحاظ اخلاقی چیزی نیست که مد نظر منه و قضیه منتفی میشد ، ولی برام سواله که چرا یه دفعه نظرشون تغییر کرد و این وسط چه مشکلی میتونه پیش اومده باشه ؟؟؟

پسری که اولش انقد مشتاق باشه برای اینکه نظرتو بدونه ، بعد یهو حرفش عوض بشه ، یه کم برام عجیبه ؟
نمیدونم برای شما پسرا از این موارد پیش اومده یا نه ، میتونید دلیلش رو بهم بگید ؟

منتظر جواب هاتون هستم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

همه خواستگارام رو دارم رد میکنم چون امید به بازگشتش دارم

سلام خدمت دوستای گلم
من تازه وارد 24 سالگی شدم و مجردم چند سال پیش من عاشق پسری شدم که بعدها فهمیدم اونم منو دوست داره .

من واسه درس خوندن که میرفتم کتابخونه همیشه از مقابل مغازه اون رد میشدیم با دوستم اون گاهی وقتا حرفایی میزد که سر حرفو باز کن اما من اونقده دختر مغرور و سرسنگینی بودم که با اینکه بهش علاقه داشتم اما نمیتونستم حتی نگاش کنم .

تا اینکه ی روز ازم خواستگاری کرد اما بازم بی محلی کردم بهش تا اینکه یه روز که از مقابل مغازشون رد شدیم اون دیگه نبود یعنی مغازشون و اجاره داده بودن و رفته بودن حالا همش دارم دعا میکنم که برگرده یا حداقل خدا یه جوری سر راهم قرارش بده .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) برگرداندن خواستگار (۴۴ مطلب مشابه)

پسر خوشگل یعنی چی؟

سلام
من یکی از خوانندگان وبلاگ هستم که بنا به دلایلی نمی خوام نامم فاش بشه!

سوال اول :

یک سوالی ذهن منو مشغول کرده اینه که پسر خوشگل یعنی چی ؟ یعنی تو قیافش چه خصوصیاتی باید داشته باشه؟ ( منظور من خوشگلی هست نه خوشتیپی )

حالا این سوال از اونجا برام پیش اومد که الآن بعضی از هنرمندها و ورزشکارها به عنوان خوشگل شناخته میشن ولی من هیچ خوشگلی توشون نمی بینم! اسم میارم ولی امیدوارم توهین حساب نشه بذارین به حساب صراحتم و با چاشنی شوخی!

الآن مثلا علیرضا حقیقی دروازه بان تیم ملی فوتبال واقعا خوشگله؟ احسان علیخانی و علی ضیا با چه متر و معیاری خوشگل حساب می شن؟ حالا اینها به کنار تو اینستاگرام تتلو دخترها کامنت میذارن که چه قدر خوشگلی!!! اینو دیگه کجای دلم بزارم؟ اصلا جدی میگن یا سر کار گذاشتنش؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

والدین شما در آموزش مسائل دوران بلوغ ، چقدر نقش داشتند؟

سلام
چند سوال از  همه کاربرا دارم
1- آیا آموزش های دوران بلوغ ( مثل غسل بعد احتلام برا پسرا ) توسط والدینتون به شما انجام شده ؟
2- آیا با رفتن به محیط های مختلط مثل دانشگاه ، پدر مادرتون گفتن با جنس مخالف چطور برخورد کنید؟
3- آیا پدر مادرتون نیاز عاطفی و جنسی شما را درک میکنند ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

چند سوال در مورد صحبت های آقای دهنوی در مبحث هنر عشق بازی

سلام

در سخنرانی آقای دهنوی در مبحث هنر عشق بازی عنوان شده اگه خانم ها یه زمانی تمایل به رابطه جنسی نداشتن اشکال نداره و درخواست شوهرتون رو اجابت کنید و لازم نیست تحریک بشین و به ارگاسم برسین!

میخواستم بپرسم نظر شما در این حالت چیه؟ آیا موافق با آقای دهنوی هستید؟ در اینصورت باعث دلسردی و سرد شدن خانم نمیشه! از طرفی این حدیث که گفته میشه زن باید حتی اگر بر کوهان شتر هست نیاز شوهرشو بر طرف کنه مصداق این حالت هست؟!

و مورد بعدی آقای دهنوی گفتن که باید آقایون خودشونو کنترل کنن و معاشقه رو طولانی کنن و حتما خانم رو به ارگاسم برسونن ایشون گفتند حالا اگه به هر دلیلی مرد ارگاسم شد و خانمش اون‌ وسط موند برای جلوگیری از عوارض برای خانم با زانو و یا انگشتان دست کار دخول رو انجام بدین! میخاستم اول بپرسم این دو مورد به چه شکلی باید صورت بگیره  و چندبار و چطوری؟ و مورده تایید شما است ؟

اوایل ازدواج چقدر احتمال داره خانم ها به ارگاسم برسن یعنی تا چند وقت نمیرسن! به طور میانگین!

خیلی خیلی سپاسگذارم

خیلی بده که حجابم رو از چادر به مانتو تغییر بدم؟

سلام

من دختری زیر ۳۰ هستم. دانشجو هستم و بسیار بسیار دوست دارم که زیبا و خوش پوش باشم. حالا مشکلم، من چادری هستم و چادر کلا همه تیپ منو میپوشونه . از مخاطبان این وبلاگ همفکری میخوام.

من خودم واقعا به حجاب معتقدم و فکر میکنم بدون چادر هم میشه با حجاب بود. آیا بنظر شما خیلی بده که چادر رو ببوسم و بگذارم کنار و در عوض یه مانتویی با حجاب بشم؟ کلا دیدتون در این زمینه چیه؟
ممنون.

مرتبط :

پوشش چادر و شغل پرستاری

چکار کنم تمایل به پوشیدن چادر در من دائمی بشه ؟

بهم کمک کنید چادرم رو زمین نذارم

مدتی هست احساس میکنم چادر حرکاتم رو محدود کرده

شرکت در کلاس گیتار با چادر

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) مسائل خانم های چادری (۱۱۸ مطلب مشابه)