سلام
من یه خانم هستم تقریبا دو ساله اینجا میام . تقریبا با محیط اینجا آشنا هستم . یه دخترم که سنمم بالاست و مثل خیلی ها ازدواج بارم نشده . نمیخواهم وارد این مقوله بشم .
من 30 سالمه از خانواده ای که حقوقش بخور و نمیره، خودمم سرکار نمیرم چون هر چی گشتم نشد دیگه بیخیالش شدم . از وقتی که سنم کم بود همیشه دردها و مشکلات با من و خانوادم بود .
اما باز هم زندگی کردیم سالی یه دفعه هم شاید گاهی اوقات نمیشد لباس بخریم . همیشه لباسهای کهنه ولی تمیز . زندگی با همه سختی هاش چه از لحاظ خانوادگی و چه مالی ادامه داشت.
زندگیم هیچ وقت شبیه همکلاسی ها و دخترهای اطرافم نبود . برای همین همیشه اعتماد بنفسم پایین بود . تو تمام دوران های مدرسه یه دختر تنها و بی سر و زبون بودم و ساکت ، ولی درسم خیلی بود . وقتی میخواستم برم راهنمایی نمونه دولتی قبول شدم اون زمان که هیچ امکاناتی بچه ها نداشتن و مسلمه که امثال من دیگه هیچی ندارن ولی من قبول شدم .
حالا با گذشت 15 سال که به اون سال ها نگاه میکنم دوست ندارم دوران هیچ وقت به عقب برگرده با اون همه همکلاسی های افاده ای که هر روز متنفر بودم از همشون . هیچ کس با من دوست نمیشد چون من رو کم میدونستن برای خودشون . خییلی سال های بدی بود . گذشت و من دبیرستانی شدم اوضاع دبیرستان یه ذره بهتر شد .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه)