بعد از طلاق توافقی امیدی برای برگشت دوباره وجود داره ؟

سلام این لحظه که دارم این سوالو میپرسم بدترین لحظه عمرمو دارم سپری میکنم تورو خدا هر کدومتون اگه راهکاری دارین بهم بدین

من دختر20 ساله هستم نه خاله دارم نه خواهر همیشه کنارم  بعد از خدا قفقط مامانم بوده و زنداییم که دختر عموی مامانمم هستو بش میگم خاله جون واقعا همیشه با تموم وجود کنارم بوده هر کاری که داشتم  اون اولین نفر برام بوده .همیشه میدونستم با داییم مشکل دارن اما

امروز کنکور داشتم بعدش داییم اومد خونمون و گفت ازش 5 ماهه جدا شده و 

خالمم  الان یکماهه خونه باباشه نگفته بودن تا من کنکورمو بدم اونا باهم پسرعمو دخترعمو هستن و یه پسر 11 ساله دارن اونا به هیییچکس نگفتن از خانواده ها و کاملا توافقی جدا شدن و 4 ماه منتظر موندن مدرسه ها تموم بشه و فقط همخونه بودن مامانم چشمش خونه میگه خواهرمو همدممو از دست دادم من الان که دار مینویسم انگشتر شرف اشمس اونه که تو دستمه و واسه کنکور بم داده بوددارم دیوونه میشم حس میکنم پشتم خالیه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل طلاق (۸۸ مطلب مشابه)

این اون زندگی نبود که از بچگی آرزوشو داشتم

سلام ...

من 27 سالمه تو یه خانواده متوسط به پایین ولی با فامیل های آنچنانی و پولدار و بزرگ شدم از بچگی آرزو داشتم منم بزرگ شدم سری تو سرها در بیارم و همیشه از اینکه مورد توجه فامیلمون نبودیم زجر میکشیدم...

تا اینکه مادر مهربونم منو تشویق کرد تا درسامو بهتر بخونم و گفت که برای ما فقط تنها راه نجات درس خوندنو دانشگاه رفتنه...من با جدیت تمام درس خوندم و تو تمام مقاطع دبیرستان ممتاز بودم ولی درست 40 روز مونده به کنکور مادرمو از دست دادم..خیلی سخته گفتنش ولی من از اون روز به بعد دیگه طعم شادی نفهمیدم چیه...

زندگی با یه خواهر معلول و یه پدر با آلزایمر که هرروز میرفت بیرون و گم میشد و خواهر برادرای بزرگتر از خودم که همگی خودخواه بودنو.. باعث شد که من لیسانس و ارشدمو خودخواسته از محیط شهر و خونوادم فاصله بگیرم و از خاطرات تلخ اون خونه و اطرافیان پر مدعا دور باشم...تنها دلیل من مادرم بود واونم دیگه نبود...خلاصه تو  دوره ارشد یه آقایی ازمن خواستگاری کرد و من تا این موضوع رو به خواهرام اطلاع دادن تا شنیدن دکترا داره و به قول خودشون دهن پر کنه...زود تشویقم کردن که باهاش قرار خواستگاری بزارم..البته منم به خاطر رویای بچگی دوس داشتم وقتی بزرگ میشم آدم مهمی بشم...این شد که این آقا که سخت گلویش پیش من گیر کرده بود اومد و ما باهم ازدواج کردیم و...

ولی از وقتی من با این آقا ازدواج کردم یه اتفاق خوب تو زندگیم نیفتاده.. 2 ماه بعد ازدواج که پدرم فوت کرد، بعدشم من تو درسم افت پیدا کردم افسردگی گرفتم به پرخوری عصبی و ساعات خواب طولانی گرفتار شدم...دیگه یه دختر  سالم نیستم از خونوادم 1000 کیلومتر دورم..تو غربت موندم .
این آقا انقدر خودخواه که حتی حاضر نیس برام کار پیدا کنه از تو خونه موندن مریض شدم خواب شبونم مختل شده معمولا شب تا صبح بیدارم و همیشه به زندگیم  فک میکنم و همیشه بغض دارم از اون گزشته این آقا به حدی سرد هستن که من تعجب میکنم اویل من خیلی میخاستم و هات بودم ولی انقدر ازش سردی دیدم که الان دیگه منم به شدت سردم ودر خونه مث خواهر برادر زندگی میکنیم...
اینم بگم که من کسی هستم که همیشه با شرایط بد مبارزه کردم مثلا موقع ازدواج ایشون قوز داشتن و به شدت لاغر و زشت بودن( و هستن )  ولی من با اینکه میدونستم اگه بگم ناراحت میشه ولی بهش گفتم ب ه باشگاه و دکتر و الان تا حدودی درس شده..الانم برای اینکه نمیزاره برم سر کار خیلی از زندگیم ناامید شدم...
من هیییچ امیدی به این زندگی ندارم .. همیشه سعی کردم برای هر مشکلی راه حلی پیدا کنم...ولی دیگه عاجزم...میگم بزار کار کنم میگه کار نیس میگم بزار مغازه باز کنم راهشو بلدم پول در میارم میترسه...
میگم بیا وام بگیر یه خونه 60 متری حداقل بتونیم بخریم قسطاشو باهم میدیم میگه نه..به خدا شب و روزم شده اشک وناله و آه...نمیدونم این چه مصیبتی بود..تو رو جون هرکی دوس دارین به من کمک کنین...
دارم پرپر میشم بالو پرم شکسته شده این اون زندگی نبود که از بچگی آرزوشو داشتم...هیچکسو تو زندگیم ندارم...
همه به فکر زندگی خودشونن..دارم از تو خالی میشم توی این شهر غریب ...حتی یه نفر هم نیس باهاش حرف بزنم...دارم دق میکنم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)

به رابطه دوستانه خواستگار فعلی و قبلیم مشکوکم

سلام من دختر 28 ساله.

با تحصیلات دکتری هستم دو سال پیش در یک گروه دوستانه. شامل همکلاسیها و همکاران پزشک بیمارستانی با پسری به اسم ساسان آشنا شدم و مدتی با هم بودیم بعد از مدتی فهمیدیم که زوج مناسبی برای هم نخواهیم بود و خیلی دوستانه از هم جدا شدیم!!

چند ماه بعد با پسری دیگر از همان گروه به اسم حسین آشنا شدم و الان مدتیه با هم هستیم و رابطمون هم. فعلا خوبه!!  حسین. و بقیه بچه ها در جریان کل ماجرای من. و ساسان بودند!مشکلی که الان من باهاش درگیرم اینه که با اینکه می‌دونم ساسان و حسین از مدتها قبل باهم دوست هستند چرا الان با دوستیه من با حسین دوستیشون اینقدر باهم صمیمی تر شده و کلا خیلی رفیق فابریک شدن!!!

به نظر شما طبیعیه که حسین الان اینقدر با ساسان صمیمی باشه؟ من یکمی به این قضیه مشکوکم!! بنظر شما شکم منظقیه؟ و ایا این نشونه ی بدی نیست؟؟؟

-----------------

پیام تشکر سوال کننده :

میخواستم از همه ی دوستان  تشکر کنم و بهتون بگم راهنماییتون واقعا بدردم خورد و حق با دوستان بود
واقعا گاهی نیاز افراد ثالثی بدون پیش زمینه ی ذهنی قضاوت کنن تا ماجرا بهتر درک بشه  که راجع به من این اتفاق افتاد
واقعا ازتون ممنونم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

در برابر برخوردهای زیادی خوبشون چه واکنشی نشون بدم؟

سلام

همیشه شنیدیم که خانوما باید در برخورد با نامحرم حجاب رو رعایت کنن، با عشوه حرف نزنن، شوخی نکنن، سنگین و با وقار باشن و ...

آقایون چی؟

دو تا از اساتید مرد دانشگاهمون که خیلی هم باهاشون بخاطر کارای درسی در ارتباطیم، بشدت با محبت برخورد میکنن. هر دو هم زن دارند یکی سنش بالاست و یکی جوونه. شاید واقعا قصدی ندارند و چون میبینند که من دختر ساده و محجبه و با حیا و چادری (تعریف از خود نباشه) هستم، باهام راحتن . . . 

ولی من واقعا اذیت میشم. من که ازدواج نکردم و الان در خوابگاه و حتی دور از محبت های پدرانه هستم. واقعا این کارشون درسته؟ یعنی هیچ حدی تو اسلام برای مردا نیست . . .

خب من میخوام سالم زندگی کنم و با سلامت روان به درسام برسم.

نمیگم خشک و تند برخورد کنن ولی اینقدر شوخی و محبت زیادی آدم رو حساس میکنه.

کاش یکی این رو به آقایون بگه!

رابطه باید با احترام دو طرفه باشه و بدون هیچ گونه ابراز محبتی . . . من اشتباه میکنم؟

در برابر برخوردهای زیادی خوبشون چه واکنشی نشون بدم؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

چرا خانواده دختر دلیل واقعی رد کردن خواستگار رو نمیگن ؟

با سلام 

سوال من اینه که چرا وقتی از کسی خواستگاری می کنم یا جایی می ریم خواستگاری و در هر مرحله ممکنه جواب منفی بدن حالا ممکنه همون پای تلفن قبل این که بریم خواستگاری یا جلسه ی اول یا جلسات بعدی باشه و جواب منفی بدن دلیل واقعی و راستش رو نمی گند و یک جورایی یک بهانه می یارند یا مثلا می گند استخاره اوردیم بد بوده یا الان قصد ازدواج نداره یا با فامیل نمی خواد ازدواج کنه یا موارد مشابه و عیب هایی که اصلا 20 % هم احتمال نمی دی دلیل واقعی اون باشه که منطقی هم نیست و همش آدم فکر می کنه خوب دلیلش چی می تونه باشه و باعث دلزدگی از ازدواج و کاهش اعتماد به نفس می شه و از آخرم نمی فهمی چرا گفتند نه ؟

این اتفاق برای دخترا بد تره یعنی در بعضی از شهر ها مادر دختره می ره خواستگاری و دیگه سرو کلش پیدا نمی شه و بعضی جاها که آقا هم می ره اگر نپسندیدند خبری ازشون نمی شه و اگر معدودی هم زنگ بزنند دلیل واقعی نپسندیدا رو نمی گند ؟ حال در این مورد آیا باید خوانواده پسر زنگ بزنند و دلیل واقعی رو بگند حتی اگر نپسندیدا ظاهر باشه ؟ یا همون زنگ نزنند بهتره ؟

خود من به عنوان یک پسر ترجیح می دم اگر جایی ردم کردند دلیل واقعی رو بدونم نه بهانه های الکی و سوالم از دخترا اینه که کسی رو می خواهید رد کنید چطوری رد می کنید و چند درصد چیزی که می گید و بهانه ای که می یارد دلیل واقعیه و چند نمونه رو مثال بزنید 

با تشکر

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رد کردن خواستگار (۱۴۳ مطلب مشابه)

کسی هست که بدون علاقه به همسرش باهاش ازدواج کرده

دوستان آیا کسی در میان شما هست که بدون علاقه به همسرش باهاش ازدواج کرده باشه؟، الان از موقعیت ازدواج تون راضی هستید؟، چه دلیلی باعث شد که علی رغم میل باطنی تون باهاش ازدواج کنید؟

مرتبط با فقدان علاقه در ازدواج:

علاقه بعد از ازدواج بوجود نمیاد؟

آیا علاقه بعد از ازدواج می تونه به وجود بیاد؟

عاقلانه و بدون علاقه بله گفتم، الان گاهی ازش متنفر میشم

الان متوجه شدم به پسری که قول ازدواج دادم علاقه ندارم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)

استرس معدل دست از سرم برنمیداره

سلام بچه ها..
من همیشه سایت خانواده برتر دنبال میکنم اما بخاطر شرایط درسیم نمیتونم زیاد نظر بذارم و بحث وتبادل نظرکنم..
دوستانی که همیشه با تجربیاتتون سعی مینید گوشه ای از مشکلات دیگران حل کنید چون تجربه ی مفید دیگران کلید حل خیلی از مشکلاته حالا منم ازتون کمک میخوام
یه پستی قبلا دیدم راجع به اون رفیقی که گفته بود میشه با معدل 15 رتبه زیر 900 آورد یا نه و منم میدونم که میشه اما خب تلاش زیاد میخواد..
تعریف از خود نباشه دانش آموز خوبیم  و خانوادم روم حساب باز میکنن..
من امسال سوم تجربیم و خدایی امتحان نهایی ها خیلی سخت بودن یعنی من و دوستام که شاگرد اولای مدرسه بودیم و واسه معدل بالای 19 میرفتیم حالا احتمالا 17 میشیم..
حالا من بخاطر این موضوع  که معدلم کم شده خیلی روحیم از دست دادم..
هر چی که پشتیبان کانون و مشاورا  بهم میگن امتحانای امسال خیلی سخت تر شده و اکثر  بچه های زرنگ معدلشون اومده پایین بازم تو کتم نمیره همش حس میکنم از بقیه افتادم عقب و نمیتونم به خواستم برسم..
من از همین تابستون برنامه ریزی درسی منسجم دارم و واسه پزشکی تلاش میکنم اما این استرس معدل دست از سرم برنمیداره..
حالا شما میگین من چیکار کنم؟
دوستایی که خودشون یا آشنایان و دوستانشون تجربه دارن کمکم کنید لطفا
میدونم بعضی از بچه های که اینجا میان دانشجوی پزشکی هستن میخوام ازشون پرسم رتبه کنکورشون چند بوده وچه مقدارو چند ساعت درس میخوندن واسه کنکور..
متوجه شدم که خانوم دخمل بد پزشکی بین الملل میخونن میخواستم بدونم رتبشون چندشده که رفتن بین الملل خوندن؟
رو کمکتون حساب باز کردما پس تنهام نذارین رفقا..
 آرزوی سلامتی و توفیق دارم واستون
متشکر و سپاس گزارم
یا حق

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)

رحمت خدا شامل حال ما (دهه شصتی ها) شد یا حکمتش یا غضبش!

سلام
خواستم نظر دوستای دهه شصتی رو بدونم.
اینکه رحمت خدا شامل حال ما (دهه شصتی ها) شد یا حکمتش یا غضبش!!
و اینکه چه اتفاقی تو زندگیشون بیافته خیلی خوشحال میشن؟
همه میدونین این دهه دختر پسر محدودیتها و سختی های زیادی کشیدین از تولد در زمان جنگ و کمبود همه چی تا رقابت سنگین سر رفتن به دانشگاه و ..تا همین الانم تو قبولی دکترا این رقابت سخت و غصه های الکی ادامه داره.هر روز یه قانون جدید و...
پسرایی که به دلیل نداشتن پشتوانه مالی پدراشون( به دلیل کمبود ها واوضاع خراب زمان جنگ و مئتها بعد جنگ) مجبوران زندگی رو از صفر شروع کنن و باطبع واسه رسیدن به حداقل داشته ها باید سرمایه اصلی که عمرشون هست رو بدن.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

حدود یک سال پیش از همسرم جدا شدم

سلام
من یه زن 31 ساله هستم. حدود یک سال پیش از همسرم جدا شدم.
بخاطر این اتفاق خیلی دل شکسته شدم. خیلی سختی کشیدم.
البته خدا رو شکر پدر و مادرم ازم حمایت کردن. الانم تو خونه خودمون زندگی می کنم.
بعد از جدایی به پیشنهاد دوستانم یه کار گرفتم تا کمی سرم گرم کار بشه.
آدم اجتماعی هستم و اگه کسی ندونه چه دردی تو سینه دارم متوجه نمیشه و فکر می کنه چقدر من شادم. این ظاهرمه ولی تو دلم غوغاست.

همون جا که کار می کنم یه آقایی هست که از من 16 سال بزرگتر هستن. تو یه اتاق با
هم کار می کنیم. ایشون مجرد ( پسر ) هستن. اوایل سعی می کردم کسی نفهمه جدا شدم
تا برام مشکل درست نشه. اون همکارم هم نمی دونست ولی همیشه هوامو داشت. اون موقع فکر می کرد یه دختر مجرد هستم. بیکار که می شدیم از زندگی و تکنولوژی و مسائل مختلف با هم حرف می زدیم.
از نظر کاری هیچوقت به من که به نوعی سمتم پایین تر از ایشون بود سخت نمی گرفت. کلا پیش اون راحت بودم و هستم.

بالاخره موضوع طلاقم معلوم شد. حالا بماند که نگاه همه نسبت به من چقدر عوض شد.
اما اون همکارم ازم حمایت کرد و پشتیبانم شد. روزای سختی رو به کمک اون گذروندم.
هیچوقت سرزنشم نکرد. هیچوقت هم از خط قرمز ها اخلاقی رد نشد.
بعد از مدتی که گذشت یه روز به من پیشنهاد ازدواج داد.
خیلی شوکه شدم چون ازش انتظار نداشتم. با ناراحتی بهش جواب رد دادم.
فهمیدم دلش شکست ولی چیزی نگفت. فقط گفت هدفش حمایت از من بوده و قصد بدی نداشته وگرنه تعهد یه عمر رو نمیداده. ولی من بهش توجهی نکردم. اون هیچوقت حمایت و علاقه اش رو از من دریغ نکرد و بازم همراه من و مشکلاتم موند. طوری که هر وقت کاری دارم بهش میگم و فورا انجام میده.
هر تصمیمی می گیرم ازم حمایت می کنه و پشتیبانمه مگر اینکه به ضرر خودم باشه یا خطر جانی برام داشته باشه.
ولی من نمی تونم در موردش تصمیم بگیرم. آدم خوبیه ولی من موندم چیکار کنم. هنوز دوستم داره ولی بخاطر رعایت حال من هرگز پیشنهادش رو دوباره تکرار نکرده تا مبادا من ناراحت بشم. آخه اون دفعه بد جوری بهش جواب دادم.
خواهش می کنم راهنماییم کنین که چیکار کنم؟
راه درست چیه؟
ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج مجدد (۷۴ مطلب مشابه) مسائل زنان مطلقه و بیوه (۳۵ مطلب مشابه)

چرا شوهرم قد بلند و زیبا نیست

بسم الله الرحمن الرحیم
 با عرض سلام و احترام
من خانمی 25 ساله هستم که با همسرم 7 سال تفاوت سنی دارم و نزدیک 10 ماهه عقدیم. و لی این تفاوت سنی را هیچ وقت احساس نکردم چون ایشان احساسی تر از من هست.ایشان برادر دوستم بود و من بنا به شناخت و اعتمادی که به دوستم داشتم و همچنین به دلیل ایمان و اصالت خانوادگیش  جواب بله دادم.

بنا به توصیه دوستم که گفته بود در جلسه خواستگاری از میزان دقیق حقوق و نحوه خرج کردن بپرس و هم چنین به قیافه اش هم توجه کن که هیچ کجای بدنش برات چندش آور نباشه.

منم به قیافش توجه کردم که معمولی بود برام. نه جذب کننده. نه منزجر کننده. اما در همان اوایل برادرم گفت قیافش خوبه؟ منم در حالی که از این سوال شوکه شده بودم گفتم آره. بعدش هم چهار نفری از قیافه همسرم از نزدیکان که نمی دونم از حسات بود یا از واقعیت ازش ایراد گرفتن.

من از اون به موقع خیلی به قیافه همسرم حساس شدم. همسرم در آفتاب پوستش تیره می شه و قدش 170 هست و 10 سانتی از من بزرگتره.  به خودم میگم چرا شوهرم قد بلند و زیبا نیست.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)

چطوری مهریه رو اجرا میذارن؟

سلام و عرض ادب

دوستان میخوام مهریه ام رو بذارم اجرا .

وقتی رفتم دادگاه خانواده باید کجا برم ؟ آیا هزینه ام باید بکنم؟ چقدر طول میکشه تا نتیجه اعلام شه ؟ از چه طریق بهم اطلاع میدن ؟ آیا خودم باید دائما سر بزنم و جویا شم و یا خودشون اطلاع میدن .

راستی تنها هم میرم آیا درسته ؟ محیط دادگاه خانواده چطوریه ؟

ممنون میشم کمکم کنید

بیشتر بخوانید ...

میشه رسیدگی به پرونده به اجرا گذاشتن مهریه رو مدتی متوقف کرد ؟

یه خانم باکره می تونه فردای روز عقد مهریه شو اجرا بذاره ؟

مهریه ام را ببخشم یا چند سال از عمرم رو صرف گرفتنش کنم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مهریه (۱۱۶ مطلب مشابه) سوالات حقوقی (۳۹ مطلب مشابه)

دوچرخه ثابت چه عوارض و فوایدی داره ؟

سلام دوستان
الان یک ماهه دارم از دوچرخه ثابت استفاده میکنم برای اینکه هم لاغر شم و هم تحرک داشته باشم برای سلامتی بیشتر .
ولی شنیدم اونایی که دوچرخه ثابت به مدت طولانی میزنن باعث بزرگی باسن میشه ایا حقیقت داره؟ از موقعی که اینو شنیدم کمتر دوچرخه میزنم.
اونایی که از این دستگاه ورزشی استفاده میکنن تا حالا راضی بودن ؟
آیا باعث کوچکی شکم میشه؟
چه عوارض و چه فوایدی براشون داشته ؟ ممنونم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
لاغری، چاقی و تناسب اندام (۸۰ مطلب مشابه)

پسری که گرایش فمدام (زن سروری داره) باید چیکار کنه؟

سلام
پسری که گرایش فمدام (زن سروری داره) باید چیکار کنه؟ بعضی ها این گرایش رو یه نوع مازخیسم (خود آزاری) می دونن ولی من اصلا همچین نطری ندارم.
مگه تهش می خواد چی کار کنه؟ مگه می خواد به کسی آسیب بزنه یا ... ؟ مگه با این رفتار همسرش ازش ناراحت میشه؟ تازه خود پسره از این که این طور باهاش رفتار بشه فوق العاده لذت می بره.

مگه میشه همچین چیزی رو سرکوب کرد، اصلا خانمی هست که بتونه رفتار متقابل با اون پسر انجام بده و بلد باشه چیکار کنه؟
من خودم همچین تمایلی از کودکی داشتم دلیلش رو نمی دونم چیه، ولی خب تا کی خیال پردازی کنم؟ مگه نمیشه همچین چیزی تو واقعیت وجود داشته باشه و یه روز به رویاهام که یه عمر باهاش زندگی کردم برسم؟

بیشتر بخوانید :

به دنبال عادی جلوه دادن فـ پا هستم

به تازگی متوجه شدم که همسرم فیتیش پا دارد

علت علاقه مردان به پای زنان

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

سوال و جواب های کلیشه ای جلسه خواستگاری

سلام
یه مدتیه به بعضی سوالای کلیشه ایی که یا جوابای کلیشه ای که تو جلسات آشنایی می پرسیم فکر میکنم. جالبه که پاسخ هایی که اکثرا میدیم واقعا خیلی سطحیه و انگار داریم قبول میکنیم که فرمالیته هستن این سوالات خواستگاری . اما من خودم به جوابای خیلی جالب رسیدم براشون. خواسنم نظر شما رو هم بدونم. کلا جواباتون برای سوال های زیر چیه:
1- این که میگن یه هدف از ازدواج کمال فرد هست یعنی چه؟ میتونید مثال بزنید؟
2- خود شناسی مهمتره تو بحث اشنایی یا شناخت طرف مقابل؟
3- هدف از ازدواج چیه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

میهمانی یا انتقالی یه دانشجو به شهر دیگه هزینه ای داره ؟

سلام
سوالم اینه که  انتقالی یا میهمانی یه دانشجو از یه شهر به شهر دیگه هزینه ای داره ؟البته فقط دولتی رو میخام بدونم نه پیام نور و آزاد اگه آره  لطفا دقیقا بگین از کدوم دانشگاه به کدوم دانشگاه انتقالی یا میهمان شدین ( اسم شهر و ذکر کنین ) و هزینش چقدر بوده

ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)