چرا همه چیز تو اوایل نامزدی و ازدواج قشنگه

سلام

یه سوالی داشتم خدمت دوستان چه متاهل چه مجرد نظرشونو بگن مخصوصا متاهلا .

سوالم اینه که چرا همه چیز تو اوایل دوران نامزدی و ازدواج قشنگه ولی بعدش همه چی عادی میشه حتی سرد میشه واقعا چرا؟؟؟

مثلا کسایی که تازه نامزد میکنن هر جا میرن با نامزدشون میرن همه جا دست تو دستن به هم پیامای عاشقانه میدن قربون صدقه هم میرن ولی بعد یه سال حالا فوقش دو سال یا با اومدن یه بچه همه چی تغییر میکنه همه چی عوض میشه دیگه از اون حرفای عاشقانه خبری نیست از اون قدم زدنا و دست تو دست بودنا خبری نیست .

خانوم که از صبح تا شب داره با بچه سر و کله میزنه اقاهم که با کار و بارش مشغوله مگه همینا نبودن که تو اون اوایل ازدواج وقتی میخواستن همدیگرو ببینن اول میرفتن حموم یه سری هم با ادکلن دوش میگرفتن حسابی تیپ میزدن تا برن پیش نامزدشون ولی بعد گذشت یه مدت دیگه خانوم اونجوری نیس تناسب اندامشو از دست داده با سرو وضع ژولیده تو خونه نشسته حوصله یه حموم رفتنو نداره .

حتی حال و حوصله نداره یه دستی به موهاش بکشه شونه کنه  از اون طرفم اقا هم هیکلش مثه اون قبل نیس شکم اورده با بوی عرق میاد خونه از شدت خستگی هم حوصله دوش گرفتن نداره و همینجوری با بوی عرق میره تو تختخواب...

واقعا برام سواله چرا اینجوری میشن بعد یه مدت؟؟؟؟؟ مثلا تو اوایل ازدواج واسه هم تند تند کادو میخرن همدیگرو سورپرایز میکنن ولی بعد چند سال میبینی اصلا طرف انقد غرق کارای روزمرشه که یادش میره تولد خانم کیه یا حتی سالگرد ازدواجم فراموش میکنن...

من تو اقوام تو دوستای خودم خیلی همچین موردایی دیدم مثلا دوست خودم الان چند ماهه عروسی کرده یادمه تازه نامزد کرده بود خیلی حساس بود که موهای بدنشو بزنه بعد بره پیش نامزدش چند روز پیش اومده بود خونمون دست و پاش پره مو بود گفتم این چه وضعه گفت وای ولش کن حوصله ندارم...البته نمیخوام بگم همه اینجورن ولی قبول دارین اکثریت اینجوری میشن؟؟؟؟؟؟

متاهلای عزیز میشه بگید دلیلش چیه ادم اینقدر سرد میشه؟؟؟ یعنی مشکلات زندگی اونقدر سخته که دو طرف حال و حوصله ندارن به خودشون برسن؟؟؟ یا اینکه همو فراموش کنن که سال به سالم اقا به خانم نمیگه دوستت دارم در حالی اینا همونایی بودن که واسه هم میمردن!!!!!!!

چی میشه که ادما به اینجا میرسن؟؟؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
راهنمای زوج های جوان (۷۴ مطلب مشابه) مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)

می ترسم به خاطر رشته ام ازم خواستگاری کرده باشه

سلام

من دختری 22 ساله هستم . الان یه خواستگار دارم از نظر ایمان که از اولویت انتخابم هست خوبه . قدم 153 و تناسب اندام هم دارم و خواستگارم قدش 183. از خواستگارم که درمورد قدم پرسیدم گفت همون جلسه ی اول با خانواده که مطرح کردم گفتن اشکالی نداره و منم دیگه برام فرقی نمیکنه.  انتظار داشتم بگه خوبه و  دوست دارم و خودم پسندیدم و.....

من دندونپزشکی می خونم و اونم فوق لیسانس رشته های مهندسی. می ترسم به خاطر رشته ام تا حالا اومده باشه جلو نه به خاطر خودم. می ترسم بعدا توی زندگی قدم براش اهمیت پیدا کنه و بم خیانت کنه. چون به این نتیجه رسیدم که آقایون زیبایی و اندام خیلی براشون مهمه ( مثلا پدرم تو دعواهاش به مادرم توهین هایی  مربوط به اندام و ... میکنه ماهواره می بینه با آنکه پدرم قبلا مذهبی بود) اعتماد به نفس بالایی دارم و به هیچ عنوان نمیتونم تحمل کنم که کسی بم توهین کنه.... البته از بچگی به خاطر قدم ورزش میکنم

لطفا دوستان نظر بدید که من چیکار کنم؟ چی جوری بفهمم که واقعا خواستگارم منو به خاطر خودم میخواد نه به خاطر رشته ام؟ من دلم میخواد همه جوره منو دوست داشته باشه نه اینکه بگه برام فرقی نمیکنه  . آقایون ممکنه به خاطر تحصیلات دختر از  ظاهری که مد نظرتون هست بگذرید؟
میدونم قبلا خیلی بحث شده ولی خواهش میکنم راجع به این مورد هم نظر بدین
پیشاپیش ممنون از نظراتتون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

احساس کردم خیلی داریم در حق جنس مونث ظلم می کنیم

سلام :
خیلی سعی کردم قبل از نوشتن این پست جوانب بیشتری رو در نظر بگیرم ، ولی بنا به دلایلی جور نشد..
خطابم به همه ی کاربرای محترمه
، احساس کردم خیلی داریم در حق جنس مونث ظلم می کنیم ... حتی قانونی هم که داریم و تو دادگاه ها اجرا می شه کفه نفعش بیشتر سمت آقایونه . دوستان چرا وقتی بحث جنجال برانگیز مهریه می شه مهریه رو میذارید زندگی حضرت علی و حضرت فاطمه س .

ولی وقتی حرف از بحث شیرین و تلخ صیغه می شه تحکیم و مهر و محبت زندگی حضرت علی میره تو افق و محو می شه .

ولی اصرار پشت اصرار برای به اجرا در آوردن اینکه این موضوع حکم خداست و حقه مرده ( این حق خیلی مهمه )

اما وقتی این موضوع پیش میاد که زن حتی برای شیر دادن فرزندش می تونه پول بگیره و وظیفه ای نداره کار خونه انجام بده گفته میشه پس مهر مادری کو ؟ ( زن حق نداره ؟ این حق مهم نیست؟ )

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

تجدید عهد با امام زمان علیه السلام (3)

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا رحمت کند مرحوم آقای شیخ علی رجب علی خیاط را این روزها سالگردش است ما انتقاد کوچکی از صدا و سیمای خودمان داریم که تجلیل خوبی نکرد از مرحوم آقای شیخ رجبعلی خیاط به جاست که از این بندگان صالح خدا اگر هم بخواهد صحبتی شود یادی به میان‌ اید از یک عالمی از یک عارفی از کسی که در این وادی هاست استفاده شود .

من برنامه‌ای را که دیدم واقعا مناسب نبود فردی بود که ما خدای نکرده بی احترامی نمی‌کنیم ولی در این وادی‌ها نبود برای معرفی آقای شیخ رجب علی خیاط خانمی بود ولو با عنوان کارشناس بود معلوم بود که خیلی در این زمینه دستی بر آتش از نزدیک ندارد .

این خوب نیست ما اولیاء خدا را نباید این شکلی تبدیل بکنیم به معرفی موزه‌ها و مثلاً این که گردشگری است می‌خواهیم توضیح بدهیم که این چه کسی بوده . نه باید کسی باشد که خودش هم اهل دل باشد عالم باشد که شأن آن بنده‌ی خوب خدا حفظ شود به هر حال مرحوم آقای شیخ رجبعلی خیاط ایشان از شاگردانشان کسی بود از ایشان می‌گفت که دائم به یاد حضرت بود و همه را به یاد می‌انداخت صلوات‌هایش بدون عجل فرجهم نبود آرزویش جز فرج چیزی نبود و در مجالسش همیشه دعای فرج را می‌خواند و می‌گفت چیزی جز از فرج امام زمان نخواهید.

چون که صد‌ اید نود هم پیش ماست وقتی او بیاید همه چیز است خود ایشان می‌گفت آن چه که مهم است در زمان غیبت آمادگی و وارستگی است این را نقل می‌کرد که حضرت داود از یک بیابانی عبور می‌کرد چشمش به یک مورچه‌ای افتاد که خاک را دارد جابه‌جا می‌کند می‌رود برمی‌گردد خاکی را برمی‌دارد می‌برد این بزرگوار نطق و حرف زدن حیوانات را می‌دانست .

از آن مورچه سوال کرد که چیست این خاکی که‌ جا به‌جا می‌کنی گفت محبوبی دارم که شرط وصال خودش را این دانسته که من خاک این تپه را‌جا به‌جا بکنم به آن سمت دیگر ببرم .

حضرت داود خندید گفت تمام عمرت هم یک کوچکی از این خاک را برمی‌داری ‌جا به‌جا می‌کنی عمرت کفاف نمی‌کند مورچه گفت خودم می‌دانم فقط دلم خوش است که اگر هم بمیرم مرگم در تلاش و سعی این است که آن کاری که او می‌خواهد انجام بدهم در راه رضای او .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مباحث یادی از امام زمان (عج) (۴۶ مطلب مشابه)

چرا خدا روزی من رو تو دستای خسیس بابام گذاشته ؟

سلام

یه دختر که تو خانواده ای به دنیا اومده که مشکل دارن چکار کنه ؟ منظورم اینه که وقتی یکی از اعضای خانواده یعنی پدر آدم وقتی ادم مشکل داریه دختر بدبخت باید چکار کنه ؟

چرا امید به زندگی تو ایران مخصوصا برای دخترهایی که تو یه خانواده ی فقیر و بی در و پیکر زندگی میکنن کمه ؟

ببینین من پدرم بازننشسته یه ارگان دولتیه  حقوق و مزایای خوبی هم داره اما بلد نیست استفاده کنه .

پولاش رو یا خرج نمیکنه یا بد خرجه از این که میبینم تو بین همکارهای بابام ما مثل گداها زندگی میکنیم خیلی بدم میاد و ناامید میشم  .

بابای من برای خانوادش هیچ ارزشی قائل نیست دیکتاتور به تمام معناست و خیلی هم بدبینه . بدبینش به کنار ای کاش یکم خوش خرج بود باور کنین تمام وسایل زندگیمون ناقص و کهنس.

اما بابام عین خیالش نمیاد و براش مهم نیست .  واقعا من افسرده شدم برای بابای من اصلا مهم نیست که من یه دختر با لباس کهنه و بدرد نخور تو اجتماع ظاهر بشم  .

از طرفی هم هر چقدر دنبال کار هم میگردم پیدا نمیشه لیسانس دارم چه فایده  اگر کاری هم باشه حتی کار گری کار خونه  انقدر بعد مسافت داره که هر چی در میاری باید بدی کرایه ماشین  .

واقعا از زندگی نا امیدم  همیشه میگن خدا روزی رسون چرا خدا روزی من رو تو دستای خسیس بابام گذاشته که من باید حسرت بخورم  .

همیشه احساس میکنم به خاطر  پول نداشتن  داغون داغون هستم  28 سالمه هیچ امیدی هم ندارم  . چکار کنم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

در مورد شهر همدان سوالاتی دارم

سلام خدمت همه دوستان عزیز (:
سوالی که من دارم ، در مورد شهر همدان هستش.
من هیچ شناختی نسبت به این شهر ندارم. ولی اگه خدابخواد قراره از بهمن تو این شهر دانشجو بشم.

حالا سوالم اینه که این شهر چه جور شهریه؟ شهر خوبیه؟ آب و هواش چه طوره؟ مردمانش با فرهنگن؟ چه مشکلاتی داره؟
کلا اگه از مزیت ها(!) و عیوبش(!) برام بگید ممنون میشم!! برا خونه گرفتن هم اگه مناطق بالا شهر و پایین شهرش رو میشناسید بگید لطفا ، ممنون.

این رو هم بگم که پسرم و مجرد!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)

ایا میتونم بازم بهش اعتماد کنم ؟

سلام

یه سوالی دارم که فکر میکنم بیشتر داداشای گلم بتونن راهنمایی و کمک کنن البته اگه خانوما هم نظری داشتن خوشحال میشم نظر بزارن

راستش من به مدت دو سال و نیمی هست که به علت یه سری مسایل که ازدواجمون ممکن نمیشه با پسری دوستم و قصدمونم تا جور شدن شرایط ازدواج هست ( نمیخوام در این زمینه نظری بدین که کارم درسته یا نه) بیرون میریم ارتباط تلفنی داریم و رابطه مون تا حالا در حد بوس و بغل بوده حتی لب گرفتنی در کار نبوده یعنی خیلی شده که تو فضایی بودیم که تحریک شده اما خودشو کنترل کرده .

از نظر من رفتاراش میگه که منو دوس داره البته نمیدونم چون من دوسش دارم اینجوری فکر میکنم یا واقعا اینطوریه

چند تا رو مثال میزنم :اینکه تو هر موقعیتی که بتونه تو مهمونی، سرکار، سرکلاس بهم اس میده( در صورتی که دوستام میگن کمتر پسریه که به اس دادن و دایم گوشی دستش بودن علاقه داره) احترام میذاره بهم در ماشین و باز کنه و من اول وارد شم و این چیزا، هر چیزی که گفتم و نظری داشتم که مثلا بعدها این کارو بکنیم قبول کرده، با اینکه اوایل سرکار نمیرفت و پول زیادی نداشت مثلا  20 تومن تو جیبش بود همه ی اون پولو خرج تفریح روزی که بیرون بودیم میکرد و از این قبیل چیزا .

قسمت اول سوالم اینجاست که شما هم فکر میکنین منو دوس داره؟ و برای دونستن این موصوع باید به چه موارد دیگه ای توجه کنم .

قسمت دوم سوالم اینه که یه مدته سرکار میره و من احساس میکنم که رابطمون از همون موقع تغییر کرده یعنی احساس میکنم به من کم توجه شده که خودش میگه اینجوری نیست و بخاطر مشکلات کاری و مالیه و ذهنش خیلی مشغوله .

اما مشکل من چیز دیگه اس . چند مدت پیش تو فضایی قرار گرفتیم که میگه نتونستم خودمو کنترل کنم و کار یه ذره به جاهای دیگه رسید البته نه به رابطه داشتن منظورم فراتر از رابطه همیشه اس در حد لمس .

و بعد که من خیلی ناراحت شدم و اعتراض کردم گفت که واقعا نتونستم خودمو دیگه کنترل کنم ( اینم بگم که از نظر ظاهری هیکل خوب و قیافه خوشگلی دارم ) حالا میخوام بدونم حقیقت رو میگه و واقعا کنترل مشکل بوده ؟

ایا میتونم اعتماد کنم بازم بهش از جهتی که من فکر میکنم ناراحتی من براش مهم نبوده و فقط به لذت خودش فکر میکرده و اون میگه که نه من اون موقع هیچی متوجه نشدم و اینطور نیست که تو برام مهم نباشی؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

مشکل من چرب بودن پوستم هست

سلام
چرب بودن پوستم خیلی اذیتم میکنه چون مجبورم هر روز برم حموم مخصوصا تو روزهای گرم. بعد از اینکه از حموم میام بیرون بعد از چند ساعت پوستم چرب میشه. وقتی میخوام برم بیرون معمولا قبلش حموم میرم. یادم یه روز تو مرداد ماه سه بار رفتم حموم. کافیه یه ذره فعالیت داشته باشم دیگه هیچی حسابی عرق میکنم.

معمولا اونهایی که پوست خشکی دارن به راحتی با کرم های مخصوص مرطوب کننده یا صابون مرطوب و داروهای دیگه مشکلشون حل میشه ولی من نمیدونم باید چکار کنم؟ راستی من 27 سالمه و پسر هستم.

ممنون میشم کمکم کنید
داروی گیاهی دوایی چیزی وجود داره؟ این مشکل قابل حله یا نه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
زیبایی و بهداشت پوست و مو (۷۵ مطلب مشابه) بهداشت فردی (۳۹ مطلب مشابه)

آینده شغلی رشته مهندسی بهداشت حرفه ای چطوره ؟

سلام

می خوستم از تون مشاوره بگیرم، من امسال رشته مهندسی بهداشت حرفه ای آوردم، اطلاع کمی از رشته م دارم، نمی دونم چیه، آینده این رشته چه جوریه؟، درآمدش چقدره؟ هیچی نمیدونم .

از همه بازید کنندگان خانواده برتر می خوام هر اطلاعی دارن در اختیارم بذارم  خواهشا

مرتبط با رشته های پیراپزشکی:

رشته های پیراپزشکی داره اشباع میشه؟

بازار کار، فرصت شغلی، درآمد و ... رشته های پیراپزشکی

کدوم رشته های پیراپزشکی بازار کار داره؟

آینده شغلی کدوم بهتره، رشته های پیراپزشکی یا زبان؟

سوال در مورد بازار کار رشته های پزشکی و پیراپزشکی

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
کسب و کار (۵۷۶ مطلب مشابه) انتخاب رشته (۱۰۶ مطلب مشابه) آینده شغلی رشته ... (۱۹۶ مطلب مشابه)

برام دعا کنید شاید نتونم طاقت بیارم

سلام به همه دوستان
فقط خواستم یه درد دل کنم

وقتی پست ها رو می خونم برای بعضی مشکلات واقعا قصه میخورم و دلم به درد میاد . من خودم هم کلکسیون مشکلات هستم. از همون بچگی پدرم زیاد اخلاق بسازی نداشت نه با مادرم و نه با فامیل برای همین همیشه تنها بودیم .

مادرم هم زیاد بهتر نبود بین بچه هاش همیشه فرق میذاشت هر چی میخرید فقط برای برادر و خواهر بود ،به درد دل هام اصلا گوش نمیداد و برادر و خواهرم رو بر علیه من میکرد و در کل اصلا حتی یک واژه محبت آمیز از مادرم نشنیدم و نمیدونم چرا همیشه من باید خوب می بودم با بقیه .

ولی مثلا برادر و خواهرم هر رفتاری بدی میکردن با من اصلا توبیخ نمیشدن ولی من همیشه برای موفقیت هاشون تو زندگی دعا میکردم ولی اونا حتی دریغ از کو چک ترین محبتی و ... .

دیگه الان که سی سالم شده کم آوردم شبا فقط گریه میکنم چون جوونیم رفت و هیچ چیزی از بهترین دوره زندگیم نفهمیدم، حتی دوست دارم برم یه جایی زندگی کنم که تنها باشم و یا اصلا نباشم .

فقط تنها نقطه روشنی که تو زندگیم دارم و فکر میکنم شاید دست خدا به یاری دل شکستم اومده اینه که جایی که کار میکنم یه خانم مدیر فوق العاده مهربون داره که واقعا دوستش دارم شاید باورتون نشه تا به حال ندیده بودم که یه آدم غریبه با دختر مردم اینقدر با محبت رفتار کنه  و من به جای عشقی که باید به مادرم داشته باشم این خانم رو عاشقانه دوست دارم.

دوستای خوبم برام دعا کنید شاید نتونم طاقت بیارم. از سکوت خسته شدم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

کسی هست که اندازه من غم داشته باشه؟

سلام .
خانمی هستم که همسرم تازه فوت کرده خانواده همسرم با حرفهاشون خیلی ازارم میدن. منم فقط بی محلی میکنم و یه خط در میون بهشون جواب میدم اونها فکر میکنن عامل مرگ پسرشون منم.

اما خدا میدونه اختلافی با همسرم نداشتم حتی روز اخر که داشت میرفت مثل همیشه بیدارم کرد و بوسم کرد و از هم خداحافظی کردیم ما فقط 3 سال با هم زندگی کردیم. درسته مثل همه زن و شوهر ها بگو مگو جزئی داشتیم اما هیچ وقت بیشتر از چند ساعت با هم قهر نبودیم.

اما الان خانوادش میگن پسرمون را تو به کشتن دادی. همین امروز سر خاک هر چی از دهنشون در اومد بهم گفتن  یه کمشو داداشم جواب داد یه کمشو خودم . اما ازشون ناراضی ام.

خدا میدونه من تمام خواسته هامو زیر پا گذاشتم از سر دوست داشتن و محبت دلسوزی باهاش ازدواج کردم تا با وجود من احساس خوشبختی کنه فکر میکردم خوشبختش کردم.

خیلی ناراحتم از دست انسان هایی که درک ندارن تا بفهمن بیوه شدن تو سن 28 سال با یه بچه زیر یک سال یعنی چی. چقدر غم هست تو دلم اما نیست کسی که اشکامو پاک میکرد.

همسرم به مرگ مشکوک مرد. نمیدونم خودکشی یا قتل. اما حس میکنم اگه خودکشی کرده هیچ علاقه ای به ما نداشته. کسی هست که اندازه من غم داشته باشه؟ کسی هست حس منو بفهمه؟ کسی هست بگه مرگ دست خداست یا خود ادما.

کسی هست بعد از مرگ همسرش از خانمی برسه به قاتل از خانمی برسه به یه بیوه تنها. کسی هست؟؟؟؟ کسی هست که اینقدر بی وفایی دیده باشه .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل زنان (۱۸۵ مطلب مشابه) مسائل زنان مطلقه و بیوه (۳۵ مطلب مشابه)

با یه بار جواب رد، میدون و خالی نکنید

سلام
می خواستم یه خواهش از همه اقا پسرا داشته باشم

ازتون خواهش می کنم اگر به خواستگاری دختری رفتید و جواب منفی شنیدید با یه بار جواب رد میدون و خالی نکنید، اینو به این خاطر میگم که توی این سایت و خیلی جاهای دیگه دیدم دخترایی که به هر دلیلی جواب رد دادن و بعد پشیمون شدن ولی دیگه کاری از دستشون ساخته نبوده و مجبور شدن به خاطر یه اشتباه از یه ازدواج خوب بگذرن

پیش خودتون نگید اون دختر اگه منو میخواست باید همون بار اول قبول می کرد خیلی وقتا این جوابای منفی از طرف خود دختر نیست و شرایط اونارو مجبور می کنه جواب رد بدن

ما دخترا کارمون خیلی از پسرا سخت تره، حجب و حیا اجازه نمیده راحت حرف دلمونو بزنیم و همین باعث ایجاد سوتفاهم میشه و از طرفی هم نمیتونیم اصرار کنیم یا پیگیر بشیم چون متهم به بی حیایی میشیم قبل از ازدواج باید اصرار بیشتر از طرف مرد باشه ولی اگه اون دختر واقعا ارزششو داشته باشه بعدها نه تنها از این اصرار پشیمون نمیشید بلکه به کارتون افتخار هم می کنید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رد کردن خواستگار (۱۴۳ مطلب مشابه) اصرار بر خواستگاری (۴۱ مطلب مشابه)

خانوادم میگن تو بخاطر قیافه ات خواستگار خوب برات نمیاد

سلام
من دختر 22 هستم  و با خانوادم خیلی مشکل دارم . جو خونه واقعا متشنجه، من هر کاری میکنم که رضایتشونو جلب کنم نمیشه. اقایی ازم خواستگاری کرد اوایل دوسش داشتم اما رفتارایی ازش دیدم که واقعا ازش متنفر شدم.

راستش الان به این نتیجه رسیدم که اون منو نمیخواد و هدفش دوستی بوده با اینکه من دختر مذهبی هستم ولی قیافه و ظاهرم جالب نیس، متاسفانه ، مادرم بهم فشار میاره و میگه شوهر کن.

من دوس دارم ادامه تحصیل بدم چون ولی پدرمم مجبورم کرده برم سرکار تا مخارجمو تامین کنم اخه یکم ناخن خشکه. واقعا تو این وضعیت افسرده و عصبی شدم. اما خانوادم میگن تو بخاطر ظاهر و قیافه ات خواستگار خوب برات نمیاد همینو قبول کن و برو سر زندگیت  .

بقیه همکلاسیم بخاطر اخلاق و شخصیت من میگن لیاقتت بیشتر ازین پسره ست ،واقعا احساس پوچی و بی ارزشی مبکنم وقتی خانوادم منو با این دید نگاه مبکنن.

لطفا راهنماییم کنید چطور ازین وضعیت خارج بشم؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

احساس میکنم من زیادی دل رحمم

سلام
یه سوال برام پیش اومده.
به نظر شما من مشکل دارم با این شرایط زیر؟

راستش من یک مقدار افراد یا شاید افرادی که ضعیفن و توانمندی ندارن برام بیش از حد مهمن.

 مثال میزنم مثلا امسال به ما خوابگاه ندادن و من هم رفتم سراغ گرفتن خونه. راستش من پول داشتم حتی خونه را تنها رهن کنم یا نه با افرادی برم که توانایی مالی داشتن ولی دیدم رفیقام اگر من برم با کسی دیگه بنده خداها تنها میمونن و تصمیم گرفتم باهاشون بموم ولی در عین ناباوری دیدم برای گرفتن خونه هر کدومشون سازه خودشون میزد اصلا نیومدن یکم تلاش کنن و دو قورت و نیمشون هم باقی بود .

تهش دیدم اگر بخوام با اینا برم خونه یحتمل تو دادن پول و .... بامبول می کنن و در عین ناباوری مجبور شدم برم خوابگاه خودگردان اون سر شهر.

اعصابم از اینکه اینها اینقدر بی مروت بودن که نیومدن یکم تلاش کنن خورد شد و اعصاب از خودم بیشتر که میتونستم به خاطر خودم برم سراغ یه عده دیگه ولی در نهایت موندم پای اینها................

یا یه مورد دیشب اتفاق افتاد داخل اتوبوس بودم دیدم یه پسری بچه ای مادرش از اتوبوس پیاده شد اینو جا گذاشت سه ایستگاه بعد تازه متوجه شد . هیچ راننده بهش پول داد گفت برو دنبال خونت بگرد به بچه 8 ساله اینو گفت .

در حالی که از 50 نفر زن و مرد داخل اتوبوس همه داشتن نگاه میکردن یه نفرشون پیاده نشد برای اینکه این بچه خدایی نکرده بلایی سرش نیاد هیچ منم از اتوبوس پیاده شدم و تا رسیدن به خونشون همراهیش کردم.

یا مثلا رفیقم از اون سر استان زنگ میزنه براش کارای دانشجوییش انجام بدم تو اونج تابستون اهواز منم سر مرام گفتم باش 3 روز از صبح 8 تا 3 ظهر دنبال کاراش بودم در حالی که شاید میگفتم نه خودش میومد دنبال کاراش و......

یا کارای 4 نفر تو حذف و اضاف دانشگاه بعلاوه خودم انجام دادم در حالی که اینا اگر بودن عمرا اینکارا رو میکردن

راستش احساس میکنم من زیادی دل رحمم و دوست ندارم دل کسی بشکنم یا نه کسی ازم کمک خواست دست رد به سینش بزنم.....ولی تصمیم گرفتم عوض بشم. یه مقدار ...فقط وقتی برام سود و منفعت داره به کسی کمک کنم.............

خود من از اینکه به کسی حرفی بزنم که ناراحت بشه بدم میاد و خیلی تو خودم می ریزم و هزار تا مشکل افسردگی شدید و ..... دارم که احد الناسی نیست به من کمک کنه.بیش هر کسی رفتم یه جوری ناامیدم کرد در حالی که من هیچ وقت کسی ناامید نکردم.....

به نظرتون من ایراد داره کارام؟ البته بگم این کا رو فقط برای افرادی که احساس کنم نیاز مندند و تواناییش ندارن اون کارو انجام مبدن انجام میدم......

ولی خوب میبینم من هیج کمک کننده ای ندارم ولی به هر کس هر کاری از دستم میاد می کنم تا راضی از بیش من بره.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

کلا عشق رو از زندگیم پاک کردم

سلام بچه ها
من 24 سالمه . تا پارسال خانوادم نمیذاشتن ازدواج کنم. از امسال اصرار دارن ازدواج کنم! من سر از کارشون در نمیارم اصلا. اون موقع ها که من عاشق کسی بودم نذاشتن الان که هیچ کس رو دوست ندارم و دیگه نمی تونم پسری رو دوست داشته باشم میگن ازدواج کن.

به خاطر خانوادم با چند نفر آشنا شدم بر خلاف میل خودم. اما همشون دنبال ... بودن. هیچ کدوم برای ازدواج مناسب نبودن. با این که از مکان های فرهنگی انتخاب شون کرده بودم. کلا ناامید شدم. چرا پسر پاک وجود نداره؟

با این که حتی حاضرم با کسی ازدواج کنم که از همه لحاظ سطح پایین تر از خودم باشه از همه لحاظ معمولی باشه باز هم نمی تونم پیداش کنم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)