سلام
حس میکنم به بن بست رسیدم.
من ۲۶ سالمه و دانشجوی دکتری هستم. شاغلم و درآمدم هم معمولیه. بارها خواستم اینجا مطلب بنویسم ولی کامنتها را که میخوندم با خودم میگفتم چه کمکی از دست شماها برمیاد؟ ولی الان دوست دارم درد و دل کنم. من از شانزده سالگی متأسفانه خودارضایی میکردم. بارها تلاش کردم ترک کنم ولی نشد. الان هم خیلی تلاش میکنم ولی نمیشه. چند ساله میخواهم ازدواج کنم، با وجود این که شرایطم نسبتاً خوبه ولی در هر خونهای رفتم نشد و به بن بست خوردم.
همه رفقام ازدواج کردند، تو هر جمعی میرم سر کار بین رفقام، هر حرفی راجع به ازدواج می شه یا میبینم هر کی با خانمش حرف میزنه انگار با خنجر توی قلب من زدند. هر حرفی از اطرافیانم میشنونم انگار یک طعنهای از مجرد بودن من در اون هست. هیچ انگیزهای برای کار کردن و درس خوندن ندارم. کلی گریه کردم، کلی توبه کردم، کلی در خونه خدا و اهل بیت را زدم ولی نتونستم ترک کنم.
یک حسی دارم که تا ترک نکنم خدا هم اجازه نمیده ازدواج کنم. ولی من نتونستم ترک کنم. زندگی هم هر روز بهم سختتر می شه. هر روز تنهاتر و تنهاتر میشم. وقتی می خوام با مادرم درد و دل کنم، زود عصبی می شه و دیگه جرأت ندارم با مادرم هم حرف بزنم. رفیقام هم همه ازدواج کردند و متأهل چی از بدبختی مجرد می فهمه.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ترک خودارضایی (۱۳۵ مطلب مشابه) ارتباط با خدا (۱۳ مطلب مشابه) ترک گناهان (۳ مطلب مشابه)