خانواده برتر

کلا هم اگه عاشق دختری بشم تا شرایط خودم درست نباشه حتی نمیزارم روح خودمم بفهمه که عاشقشم

پبعضی پست های دیگه تم خوندم داداش.خداییش پسر منطقیی هستی آفرین بتو الهی همیشه منطقی بمونی. البته مغرور نشی خدایی نکرده  چون مغرور شدن ممکنه از این منطق و فهمی که داری دورت کنه

وقتی همچین پستایی میذارن باید یکی مث این .... .... هم همچین حرفی بهتون بزنه خانوما

غرور کاذب ایجاد میکنین واسه پسرا

سلام به سوال کننده

بله حق با تو

برا همه مون پیش امده

می دونی من خودم الان که فکر می کنم شاید ان علاقه ای که برام پیش امده بود از روی فقط احساس بوده و بس

هر چند که رفتارم واقعا مسخره بود

 و بچگانه

خب راستش من تو فامیل چند نفری هستن که ازم بزرگتر باشن

ولی یکی هست که هر دفعه که باش چشم تو چشم میشدم قلبم انقدر تند میزد که می ترسیدم کسی از کنارم رد بشه و صدای ضربانش رو بشنوه

البته خیلی وقته ندیدمش

و ما اصلا به هم نمی خوریم از هیچ نظری

ولی بعضی اخلاقاش رو می پسندیدم و بعضی دیگه اش به شدت برام آزاردهنده بود. البته من هیچ عنوان بش رو نمی دادم حتی باش حرفم نزدم. مثلا خواهرش می گفت برو صداش کن یا اینو بش بده می گفتم میشه به یه نفر دیگه بگید یا می رفتم می دادم به یکی دیگه که بش بده، وای وقتی یاد ان روزا می افتم خنده ام میگیره. یه بار امده بودن خونمون، مامانش مثل همیشه ازش تعریف می کرد نمی دونم چه حسی داشت که هیچ وقت جلوی من حتی یه بار از دختراش هیچ تعریفی نمی کرد ولی از علی همه اش تعریف می کرد

اون روزم مثل همیشه، داشت می گفت پسرم فلانه و این حرفا. اون موقع علی سال سوم دبیرستان بود و امتحان نهایی داشت واسه همین دیگه من باورم نمیشد که بازم معدلش این قدر بالا شده باشه (اینو بگم که خودم هم همیشه شاگرد اول بودم) هیچی دیگه خودم روم نمیشد ازش مستقیم سوال کنم رفتم به داداشم گفتم ازش بپرسه که معدلش چند شده، داداشم هم نه گذاشت نه برداشت موقع خداحافظی که من این طرف در بودم دقیق روبه روم به فاصله 2 متری شایدم کمتر علی بود رفت پیش علی ازش پرسید، خب اونم گفت، بعد بگو آخه داداش عزیزم، من که مشکل شنوایی ندارم به جان خودم شنیدم، اصلا به فرض محال نشنیده باشم یادت که نمیره الان خداحافظی می کنن می رن بم میگی. در کسری از ثانیه داداشم امده در گوش من مثلا آروم، میگه شده فلان معدل، تازه صدای ما خانوادگی یکم بلنده، بعدشم تابلو بود. یعنی آب شدم.

 اینا گذشت و بزرگ شدیم و من هنوز جز سلام و احوال پرسی باش حرفی نزدم.

یه بارم یه موقعیتی بود که من واقعا از دست یکی از پسر عموهام حرصم گرفته بود توی سالن نشسته بودیم به جز اون دو تا از زن عموهام و دختر عموهام و یکی دیگه از فامیلامون هم بودن. من داشتم با این پسر عموم به حالت سرزنش کردنش با این که 3 سال ازمن بزرگتر بود حرف می زدم. بقیه هم داشتن گوش می کردن یعنی فقط صدای صحبت من میومد. وسط جمله ام بود که یهو علی وارد شد. یعنی در لحظه حس کردم زبونم فلج شده، سرم رو انداختم پایین و دیگه بقیه حرفم رو خوردم. یعنی فکر کنم مامان و خواهرش، یه درصد فکر کردن خبریه. حالا اونا هیچی اون یکی فامیلمون تا علی اومد نشست. شروع کرد به تعریف کردن ازش. منم خودم رو مشغول نشون دادم که اصلا حواسم نیس. دیگه جزییات بیشتری نمیگم.

سلام از Fa ب ملیکا ببین ملیکا جان اگ اون تو رو دوست داشت با تو ازدواج میکرد این فق ی عشق ی طرفس و اون ک الان ازدواج کرده دلیلی نداره ک تو براش گریه کنی اون الان خوشه و تو داری خودت عذاب میدی.!!

دوستان کمکم کنین من14سالمه و یه پسردایی همسن خودم دارم خیلی باهم شوخی می کنیم تو یه بازی دوستم با پسرداییم چت کرده و اونجا بود ک گفت منو خیلی دوس داره از اون ب بعد رومن غیرت پیدا کرده مامانمم شک کرده و هرجایی اون باشه نمیزاره من باشم خیلی عذاب وجدان دارم همیشه میگه عاشقمه

سلام ( فا)

منم دقیقا 3 4 سال پیش مثل تو بودم منتهی اون پسرعموم بود. اما الان دیگه برام مهم نیس. اگه قسمت هم باشین به هم می سین اگرم نه زمان همچیو پاک میکنه ناراحت نباش❣️

سلام من به پسرخاله ی مامانم علاقمندم و رابطه ی ما از بچگی باهم خوب بوده و باهم همبازی بودیم خانواده هامونم باهم رابطه ی خوبی دارن و صمیمین بعضی وقتا باهام شوخی میکنه یا خودش میاد سر حرفو بامن باز میکنه بعضی وقتام جوری نگام میکنه که دلم میخاد آب بشم برم تو زمین ازشناختی که من ازش دارم و تعریفایی که شنیدم دوست داره من خواهرش باشم و منم خیلی دلم میخاست اون داداشم باشه چون واقعا و ازته دل دوستش دارم میترسم اگه بهش بگم ابروم توی فامیل بره و مشکل اصلیش اینجاست که اون از من کوچیکتره:(((

پسر خالمو خیلی دوسش دارم منواذیت میکنه منم میزنمش هر دو مونم با خنده و شوخی این کار هارو میکنیم همین پری روز نگاه میکرد بهم منم نگاهش کردم بعد بهم چشمک زد و همدیگرو خیلی دوس داریم ولی مادر پدرامون خیلی حساس هستند پسر خالم فقط با من شوخی میکنه و کرم میریزه با همه زیاد رابطه نداره . ابجیش هم میگه خیلی دوسم داره و روی من غیرت میکشه فقط یه چیزی منو اذیت میکنه پسر خالم دوس دختر داره البته دختره باهاش دوس شده و پسر خالم بهم گفته که میخاد ولش کنه من به خاطر خوده دختره میگم که پسر خالم دوسش نداره و میخاد خط ش رو عوض کنه

منم عاشق پسر عموم شدم.  زیاد با هام شوخی نمیکنه چون مغرور.  بد تو جم های فامیل کم باهام حرف میزنه  من خیلی دوسش دارم اصلا نمیدونم چجوری بهش بگم میترسم ابروم بره تو فامیل امشبم میبینمش ولی نمیدونم چیکار کنم.  

سلام من یه دختری از فامیل رو خیلی دوست دارم ولی نمیدونم دوسم داره یا نه چون یه بار تو جمع با خنده زل زده بود به صورتم بهم سلام میده ولی من نمیتونم چیزی بهش بگم

اقامهیار خب بهش بگو دختر چه کارته

رومیان جان امشب توی  اصلا نگاش نکن آخه مغروری تاکی من خودم وپسز خاله ام عاشق هم هستیم هر دو هم می دونیم تازه خیلی هم اذیت می کنیم و همیطور هم از دست هم شاکی  پسرباید به تو بگه دوست داره نه تو به اون  

تازه ببین وقتی باکسی غریبه ای صحبت می کنی چی کار می کنه پسر خاله ی من می پرید وسط صحبتم و خودت بامن صحبت می کرد یا به هر بهونه ای منو باخودش برمی داشت می برد

سلام 

منم درد شما هارو دارم

من الان 18 سالمه از 14 سالگی عاشق پسر دایی مامانم شدم ارتباط خانوادگی تقربا نزدیکی داریم طوری که در سال حداقل 8یا9 بار همو می بینیم . الان علی 23 سالشه راستش یه نشانه های حس کردم که عاشقش شدم یه روز خالم اومد بهم گفت عاشق شدی گفتم نه گفت چرا فک کنم تو و علی یه جورایی ..

دیگه خلاصه تو جمع همش توجه می کرد و منو می خندوند این اواخر هم متوجه شدم تو جمع که چیزی به خالم میگم اون سریع جواب میدهو خب این یعنی توجه دیگه 

دیگه دوام نیوردم خالم گفت می رم بهش میگم ولی نمیگم تویی.آخرش علی گفته بود من اصلن تو این فازا نیستم بعدشم من یه دختررو می خوام که سه ساله عاشقشم اسمشم فلانه . خب دقیقا از وقتی که من اون نشانه هارو حس کردم سه سال می گذره بعد از اینکه گفته بود هنوزم بهم نگاه میکنه و توجه ولی دارم دیونه میشم کمکم کنید 

فکر می کنم ازش  پایین ترم یا فکر می کنم اصلا منو نمی پذیره

ببخشید زیادی حرف زدم

سلام دوستان من یه دختر ۲۰ساله هستم خواستم یه راهنمایی به بعضی از شما دوستان عزیز بکنم شما آقا پسر گفتین یکی از دخترای فامیلتون رو دوست دارید ولی اون نمیدونه یعنی بهش نگفتین به نظر من بهتره به یکی از دخترای فامیلتون که بهش اعتماد دارین بگید که به اون دختر شما رو به عنوان یک کیس مناسب برای ازدواج پیشنهاد بده البته یه جوری که اون دختر نفهمه که ازطرف شما اون واسطه شده اینجوری اگه جوابشم منفی باشه دیگه رابطش با شما تغییر نمیکنه به نظرم اینجوری خیلی بهتره مگه نه...

سلام من 12 سالمه پسر خالم 13 سالشه من خیلی عاشقشم ولی اون هیچ ابزارعلاقه ای نشون نمیده خجالت می کشم باهاش صحبت کنم نمیدونم باید چکارکنم که من رو دوست داشته باشه

خوشگل که هستم ، اخلاق خوبی هم دارم 

دیگه چی میخواد .

سلام.

من از کجا به

فهمم پسر عمه ام من را دوست داره.

همیشه دستش را روی شونه ام می اندازد.

سلام من دختر ۱۵ساله ای هستم که عاشق پسر عمم شدم و فقط میخوام بدونم اونم منو دوست داره یا نه 

اون روی من غیرتی میشه 

هوامو داره 

هر موقعه هم نگاه میکنم داره منو نگاه میکنه نظرتون چیه و چطوری بهش بفهمونم که دوسش دارم

سلام من دختر ۱۵ساله ای هستم که عاشق پسر عمم شدم و فقط میخوام بدونم اونم منو دوست داره یا نه 

اون روی من غیرتی میشه 

هوامو داره 

هر موقعه هم نگاه میکنم داره منو نگاه میکنه نظرتون چیه و چطوری بهش بفهمونم که دوسش دارم

سلام

من ۱۴ سالمه و ۲ ساله که عاشق دختر عمم شدم و می دونم ( شاید ) اون من رو مثل برادرش میدونه و خیلی هم با هم گرمیم و اون دختر هم ۱۲ سالشه.

این رو هم می دونم که یکی از پسر عمه هام که ۱۷ سالشه هم عاشقشه و اون دوتا خیلی با هم بهترن ؛ ولی من یه برتری دارم.

اونم اینه که ما از وقتی بچه بودیم ، تو فامیلمون میگفتن که ما دوتا قیافمون خیلی شبیه همه.

یه نظرتون چطوری بفهمم که دختر عمم منو دوس داره یا پسر عمم؟

سلام تورو خدا راهنماییم کنید من الان 21سالمه هشت ساله پسرخالمو دوست دارم اون موقع ها من 13 14سالم بود و اون 20هر وقت میومد خونمون من ازش فرار میکردم اونم همش سراغ منو میگرفت ولی الان سه چهار سالی میشه رفتارش تغییر کرده ولی چند وقت پیش که اومد خونمون تو جمع بهم گفت با کلاسو لاکچری هستی عیدم که دیدمش چندبار متوجه نگاه های خیرش شدم به نظرتون دوسم داره؟ 

سلام تورو خدا راهنماییم کنید من الان 21سالمه هشت ساله پسرخالمو دوست دارم اون موقع ها من 13 14سالم بود و اون 20هر وقت میومد خونمون من ازش فرار میکردم اونم همش سراغ منو میگرفت ولی الان سه چهار سالی میشه رفتارش تغییر کرده ولی چند وقت پیش که اومد خونمون تو جمع بهم گفت با کلاسو لاکچری هستی عیدم که دیدمش چندبار متوجه نگاه های خیرش شدم به نظرتون دوسم داره؟ 

از خوندن عاشق شدن های ۱۴ ۱۵ ساله ها خنده تمسخرآمیزی به لبانم میآید 

کزین عشق عشاق را چه حاصل؟

به فکر کار باشید بچه ها کوچولو

خواستم شعر بنویسم نشد 

خلاصه اینو بدونید زندگی ایستاگرام نیست هر پسری که به دختری نگا میکنه عاشقش نیست

هر دختری که به پسری لبخند زد عاشقش نیست

سلام تو رو خدا زود جوابم رو بدین من سه ساله که پسر خالمو دوست دارم ولی نمیدونم که اون اصلا منو دوست داره یا نه یعنی بد جور عاشقش شدم زیاد هم رابطه خانوادگی با هم نداریم تورو خدا بگین چی کار کنم

سلام 

منم از بچگی با پسرداییم بزرگ شدم‌و از همون بچگی خیلییی روی هم حساس بودیم هم اون هم من(مثلا من اگ میرفتم با ی پسر دیگ بازی کنم ب ی بهونه ای هی می خاست منو دور کنه از اونا و منم همینجور وقتی میرفت با دختر خاله یا هر دختر دیگ بازی کنه یا حرف بزنه هییی تو دلم حرص میخوردم و هیی میرفتم وسط حرفشون و ب ی بهونه ای از هم دورشون میکردم)ولی من تو اون بچگی معنی عشق و عاشقی و نمیفهمیدم فقط میدونستم اونو بیشتر از بقییه دوست دارم و بیشتر از بقییه برام اهمیت داره تا رفتم کلاس دوم و فهمیدم واقعاااا عاشقانه دوسش دارم از اون روز تا الانم خیلیییی نشونه ازش دیدم(مثلا هیی سعی میکنه تو موقعیت های مختلف گونه ام و بکشه و بوسم کنه و بغلم کنه و گاها ب بهانه های مختلف بهم زل میزنه جوری ک خودم خجالت میکشم هی حس میکنم لابد بد لباس پوشیدم ک اینجوری منو نگاه میکنه😂) ولی مطمعا نیستم ک عاشقمه  یا ن  نمیتونمم بهش بگم ی دو سه بارم اون هی سعی کرده بحث این عشق و عاشقی و باز ‌کنه ولی هیی ی مشکلی پیش میاد منم ک اصلا نمیتونم هیچی بگم امیدوارم اگ عاشقمه خودش هر چه زودتر اقدام کنه😂ک من الان چندین ساله منتظرشم😕اقا پسرا ی چیزی بهتون بگم و دیگ برم 

اگ دختری و واقعااااا دوسش دارید اصلاااا وقت تلف نکنید و سریع بهش بگید چون خیلی از دخترا مث من خودشون نمیتونن بگن و منتظر شماهان 

منتظرشون نزارید😉

سلام به راهنمایی نیاز دارم من توی فامیلمون ی نفری رو دوس دارم ولی نمیدونم ایا اون علاقه ای به من داره یا نه خیلی برای این که متوجه بشم منو دوست داره یا نه تلاش کردم ولی رفتارش جوریه که واقعا من نمیتونم بفهمم رفتاش این شکلی که سعی میکه توی مهمونی ها تا حدودی نزدیک من بشینه منو بخندونه و خیلی خیلی خیلی زیاد از من  طرف داری میکنه من توی چیزایی که درمورد پسرا خوندم اصلا اینا رو نداش دارم گیج میشم و اون با من تا به حال 1 یا2 بار به من خیره شده این یکی از علامت های عاشق بودنه که این افاق توی 3 سال پیش افتاده توی یک روز  راهنماییم کنید

ترسا جان بله پسر خالتون رو شما  غیرت داره و همچنین دوستون داره نگاه چشمی مهم ترین چیز بین 2 نفره  که شما گفتی داره پس دوستون داره 

من از پسرایی که به ان سایت سر میزنن خواهش میکنم که اگه عاشق دختر ی هستین هر چه زود تر به روش بیارین و بهش بگین چون من دختر و دخت هایی که عاشقن رو درک میکنم و میدونم چقدر درد داره که شما ی نفر رو دوست داشته باشین و نتونین بهش بگین😞😞

سلام

من 15 سالمه یه دختر فوق‌العاده شیطون و البته در مورد پسرا مغرور، مغرور که میگم خودمو نمیگیرم ولی خب به بازوی پسرام آویزون نمیشم یا اینکه برم تو حلقشون عشوه شتری بیام حدودا 2 سال پیش داداشم نامزد کرد نامزد داداشم یه برادر زاده داشت که 18 سالش بود اوایل اصلا پسره واسم مهم نبود خیلی خشک و رسمی باهاش برخورد میکردم و البته چون تو فامیلای پدر و مادرم همه منو به لقب زلزله می‌شناختن داداشم باهام شرط کرده بود که جلو فامیلای نامزدش شیطونی نکنم منم چون نخواستم بیشتر از این رابطم با داداشتم سرد بشه قبول کردم(زیاد با داداشم صلاح نمیرم معمولا سر هر چیز کوچیکی به هم میپریم و زیاد غیرتش رو هم به روم نمیاره وقتی مشکلی هم داشته باشم پسر عموم و پسر داییم پشتمن) یه شب خوانواده نامزدش اومدن خونمون برادر زاده ستاره هم اومده بود(ستاره نامزد داداشمه و چون داداش ستاره چند سالیه که مرده برادر زادش رامین کلا خونه ستاره ایناس) رامین از اولش که اومده بود یه جوری رفتار می‌کرد هی ارتباط چشمی برقرار می‌کرد و اینا منم محلش ندادم چون اعتقاد داشتم پسر هوس بازیه الانم میخواد منو تحریک کنه که باهاش دوست بشم و.... بعد از شام میخواستم با پسر داییم و پسر عموم برم بیرون که رامینم خودشو جل کرد تو ماشینو باهام اومد منم وقتی علی پسر داییمو میدیدم شرط و قول و... همچی پر شروع کردیم مسخره بازی درآوردن و رقصیدن تو ماشین رامینم همراهیمون می‌کرد ولی پسر عموم امیر همش اخم می‌کرد بهم و اونشب و حسابی زهرمارم کرد وقتی برگشتیم خونه رامین بهم گفت که فکر نمیکردم اینقدر شوخ و شیطون باشی و من شخصیت شیطون تو بیشتر دوست دارم حسابی از حرفاش قاطی کرده بودم اون فکر می‌کرد من بهش نظری دارم که همینم داغونم کرده بود شبم چون ما دیر رفته بودیم ستاره هم مونده بود رامین گفت نمیرم خونه و چون اتاقا کم بودن اخه اون شب امیرم خونه ما بود به زور اتاق منو دادن رامین منم رفتم اتاق امیر تا خرش کنم به جای من اون رو کاناپه بخوابه(از بچگی با امیر خیلی صمیمی بودم و فکر میکردم که همسر آیندم مطمئنأ امیر میشه ولی کم کم همه چی از سرم افتاد و امیر شد همون پسر عموی سابق واسم) وقتی رفتم تو اتاق تا منو دید حمله کرد سمتمو یقه پیرهنمو گرفت شروع کرد داد و بیداد کردن که چرا جلو آرمین خندیدی چرا جلو آرمین موهات زیادی بیرون بود و.....اصولا خوانواده مذهبی نبودیم و منم همیشه ازاد بودم تو اینجور مسائل اصلا از امیر توقع همچون رفتاری رو نداشتم اون همیشه منطقی برخورد می‌کرد اون شب از اتاق زدم بیرونو تا چند هفته که خونه ما پلاس بود باهاش قهر بودم

چند ماهی گذشت یه شب امیر بهم پیام داد و کلی حرف زدیم(بعد از اینکه از خونمون رفت فرداش بردم بیرون و ازم معذرت خواهی کردا) دیگه میخواستم بخوابم که دیدم یه شماره ناشناس پیاده داده سلام عزیزم خوبی؟ جواب دادم شما؟

نوشت آرمینم خانومی

فورا رفتم از گوشی داداشم شماره رو مقایسه کردم دیدم فرق میکنه با شماره آرمین با اون یکی خطم که هیچکس شمارشو نداشت بهش زنگ زدم که دیدم امیر جواب داد حسابی قاطی کردمو فورا به عموم پیام دادم و کلی باهاش دعوا کردم که چرا پسرت به خودش همچین اجازه ای میده و چرا به من تهمت زده و اینا عمومم که ماشالله غیرتی مخصوصا سر من چون شبیه مامان بزرگم بودم رفته بود چندتا سیلی به امیر زده بود و گوشی و لب تابشو ازش گرفته بود زده بود به دیوار منم که هم خوشحال بودم اگه داداشم پشتم نیست اگه به خاطر بیماری قلب بابام نمیتونم بهش چیزی بگم عموم حتی در برابر پسر خودش پشتمه هم ناراحت شده بودم چون اصلا دلم نمیخواست میونه ام با امیر به هم بخوره

 از اون ماجرا یه 7 ماهی میگذره منو امیر همچنان با هم قهریم دیگه حتی جواب سلامم هم خیلی سرد و رسمی میده حتی واسه تولدمم که هر سال امیر خودش واسم می‌گرفت دعوتش کردیم نمیومد و من تازه فهمیدم که حسم به امیر یه شور بچگانه نبوده و من واقعا عاشق امیر بودم و هستم مدت هاست که گریه کار روز و شبم شده

خیلی سعی کردم همون دختر شیطون باشم که زیاد هم موفق نشدم ولی الان تصمیم گرفتم انتقام جوونیم رو که به خاطر امیر همش گریه کردمو بگیرم

دیشب رفتیم خونه اون یکی عموم که امیر اینا هم دعوت بودن در کمال تعجب امیر مثل قبل گرم بهم سلام داد ولی من اگه عاشقم بیشتر از اون لجبازم فقط سرمو تکون دادمو رفتم یه گوشه پیش دختر عموم نشستم و مثل قبل شروع کردم به مسخره بازی درآوردن و سوژه شدن به دست عموم (همون بابای امیر) یه دفعه امیر بلند شد اومد سمت من که نمیدونم چی شد یهو با ترس داد زدم هوییی امیر به خدا نزدیک بیای میزنم شل و پلت میکنم

دیدم بی تفاوت داره میاد سمتم منم فهمیدم تازه چی شده خودم و جمع و جور کردم و فوراً گارد گرفتم (الان 8 ساله تکواندو کار میکنم) اومد نزدیکم و دستی به لپم کشید و روی پیشونیم رو بویسد گفت ببخشید اجی خوشکلم من اونشب اعصابم خراب بود یچی گفتم الانم تو منو ببخش هرکار بگی میکنم

اولش شوک زده نگاش کردم که گفت اونجوری نگاه نکن اجی توضیح میدم برات

فورا به خودم اومدم و بی تفاوت به دهن باز ارازل دور برم نشستم سر جام و خودمو مشغول میوه خوردن کردم با اینکه قلبم شکسته بود از اینکه منو ابجیش میدونه ولی بازم باید ازیتش میکردم

امیرم مثل بادکنکی که بادش خالی شده رفت نشست یه گوشه بابام اومد دهن باز کنه که گفتم ببخشید و رفتم تو حیاط زنگ زدم علی بیاد دنبالم

ببخشید زیاد حرف زدم راستی اینم بگم که آرمین به امیر گفته بود من با اقلیما تو رابطم امیرم غیرتی میشه و میاد که منو امتحان کنه

لطفا کمکم کنید چیکار کنم اون منو فقط به چشم یه خواهر میبینه ولی من دیوانه وار دوسش دارم

سلام 

میشه بگید چطور یه پسر ۱۶ ۱۷ ساله ی مذهبی که حتی سرشو بالا نمیاره که دختری رو ببینه رو بهش بفهمونیم که دوسش داریم و توجه میخوایم؟!

پسره فامیله

خب سلام من عاشق پسر خاله پسرداییم شدم اونم با رفتاراش بهم نشون میده ک دوسم دارع ولی جدیدا رفتاراش خیلی عوض شده مثلا بهم میگه خوشم نمیاد میگی مرگ بعد دو روز بلاک می‌کنه اما بازم از طریق پسرداییم پیگیرمه ولی دوست دختر دارع من چکار کنم الان خودمم دیوانه وار عاشقشم اما اون رو مطمئن نیستم و فک  می‌کنه من ازش متنفرم و اینکه تو هر جمعی ک هستیم همش هوامو داره هرکاری میکنم کمکم می‌کنه رفتاراش با من تا با بقیه خیلی فرق دارع 

بنظرتون دوسم دارع ☹️

سلام به همگی من یه پسر عمه دارم که خیلی دوسش دارم ولی اصلا به روشنمیارم فقط در حد یه سلام خشک و خالی اونم همینطور فقط بعضی وقت ها میخواد یه چیزی. بهم بگه ولی انگار پشیمون میشه ترو خدا کمکم کنید 

شاید خودتونم عاشق شده باشید میدونید که مثل مواد مخدر میمونه

الکی خودتون رو به این نشونه امیدوار نکنید اگه عاشق باشه بلاخره یه جوری بهتون میگه و به خودتون امید واهی ندید به خدا خودتون اخر عذاب میکشید 

سلام من از بچگی روی یکی از پسر های فامیل مادرم کراش داشتم که هفت سال ازم بزرگترها و یه شهر جدا از من زندگی می‌کنه 

و یکبار دوسال پیش یه نگاه خیلی خیره به من کرد که من احساس کردم از من خوشش میادحالا دوسال بعد این اتفاق که حضوری ندیدمش

آیدی تلگرامشو پیدا کردم و یواشکی پروفایلشو میدیدم اولش شمارش برام نمیفتاد ولی بعد چندوقتم شمارش برام افتاد و با گوشی مادرم دیدم پروفایلشو و شمارش برای مادرم نیفتاده بود و مطمئنم شدم سیوم کرده ولی هیچ پیامی بهم نداده بود که یه بار من تو دفترچه تلفن گوشیم که سیوش کرده بودم داشتم شمارشو چک میکردم که دستم خورد روی تماس واتساپ و همون موقع قطع کردم و استرس داشتم که بد نشه برام و نام هم همون موقع قطع شد بعد که به نت وصل شدم دیدم اون خودشم زنگ زده بهم بعد این اتفاق ها و بعد از دوسال من حضوری تونستم ببینمش و اینکه پس به که اگر بفهمه دختری خیلی نگاش می‌کنه یا روش کراش داره از دست دختره در همه حال فرار می‌کنه ولی وقتیکه دید من دارم نزدیکش میشم با اینکه داشت با کسی صحبت میکرد همه حواسش به من بود و وقتی باهاش چشم تو چشم شدم با اینکه ماسک زده بود از چشماش مشخص بود داره می‌خنده و چشماش برق هم زد و همش داشت می‌خندید و سرزبون دار هم شده بود لچبا همه اینا من سه ساعت بهش توی اینستاگرام ریکوئست دادم ولی قبول نکرد و بعد از سه ساعت که دیدم قبول نمیکنه ریکوئستمو پس گرفتم بنظرتون میشه گفت علاقه داره بهم؟

سلام میشه یکی در همین رابطه راهنماییم کنع؟

من تقریبا از بچگی عاشق پسرعمم بودم که 5 سال ازم بزرگتره

الانم 15 سالمه پس این نمیتونه یه حس باشه که برای بلوغه

ما همو کم میبینیم وقتیم که میبینیم زیاد باهم حرف نمیزنیم خانواده راحتی داریم ولی خب نمیدونم چرا فقط وقتیی که توی اتاق دورهم جمع میشیم بازی میکنیم حرف میزنیم

ولی خب هیچ کاریم نمیکنه ینی هیچ حسی نشون نمیده بهم

تازه بعضی وقتا یه کارایی میکنه حس میکنم ازم متنفره مثلا دوست داره وقتی با یه پسر حرف میزنم جلوی اون منو ضایع کنه اینجوریم نیس که هوامو خیلی داشته باشه 

فقط یه بار از تو گوشی ایسگاش کردم 

به نظرتون اگه حس حسادتشو تحریک کنم بهتره؟؟ 

سلام. خوش به حالتون. من تک پسر از طرف خاندان پدری هستم. 

ینی. همه عمو و عمه ها دختر دارن. 

الان که از سربازی اومدم همه روی من زوم کردن.. البته خودم یکی رو در نظر دارم. ولی از اونجا که پدر بزرگم خیلی به من بها میده همه یه جور دیگه رو من حساب میکنن.این خوبه همه من رو در نظر دارم. چون پدر بزرگم اوضاعش توپه و خیلی از نظر مالی ینی همه جوره هوا مو داره. اما به طرف هر دختری تو فامیل میرم فرداش بقیه فامیل با من سر سنگین میشن. مصیبتیه ها.. 

من پسرخالمو دوس دارم ولی نمیدونم اونم دوسم داره یا نه

راستش اصلا نمیتونم بهش بگم که دوسش دارم چون نتیجه اش رو نمیدونم راستش میترسم ضایم کنه چون خانوادگی اهل تیکه ان

ولی چند شب پیش که خونه خالم بودیم پسرا گوشی بازی میکردن پسر خالمم یه وقتا باهام کوتاه حرف میزد و می خندیدیم منم ذوق مرگ میشدم ولی نشون نمیدادم

بنظرتون از کجا بفهمم دوسم داره یا نه؟ 

سلام 

من ** ***** میدونم برای عاشقی خیلی خیلی سن کمی هست ولی من چند ساله از پسر دایی خوشم امده دو سال از من بزرگ تره قبلا ها **** ***** **** ** *** ولی الان به مه هم سلام هم نمیدیم من رفتم به آبجیش که هم سنیم گفتم *** * ***** **** ** که جاش قرمز شد و خیلی درد داشت ولی بعد دیگه هیچی نگفت چون خیلی با داداشش جوره هی فکر میکردم به داداشش گفته ولی نه دیدم راز نگهدار خوبیی

سلام من دخترم  و از پسرخالم خوشم میاد و خب از وقتی بچه بودیم دوسش داشتم و همش باهم رفت امد داشتیم و خب پسرخالم ی خواهر داره ک خیلی زیاد باهاش صمیمیم و ی بار چند سال پیش دخترخالم ینی همون خواهرش جلو پسرخالم ک دوسش دارم گف ارش(اسم پسرخالمه) عاشقته و من گفتم چی! و همینجوری مونده بودم و ارش هم ینی همون پسرخالم ک دوسش دارم قشنگ فهمیده میشد داره از خجالت اب میشه و هول شده بود و اومد جلوم تو چشام نگا کرد گف ام..  چیز.. ن. الکی میگه   ...   و زل زدم بهش خندش گرفت و رفت و خب ی بارم ی همسایه داشتیم پسر بود اومده بود دنبالم ک برم خونشون (اینم بگم  ک اونجا  10 سالم بود

) بعد پسرخالمم خونمون بود بعد همسایمون که در زد پسرخالم درو باز کرد با عصبانیت گف فرمایش اونم گفت بگو آرمیتا بیاد (ارمیتا منم) بعد اونم منو صدا کرد و گفت این پسره چیکار داره با تو و گفتم میخواد برم خونشون و دیگه از اونجا غیرتی شد گفت تو هیچجا نمیری بعد منم از لجش رفتم میخواستم ببینم چیکار میکنه بعد اومد با پسره دعوا کرد و خلاصه ازون روز همسایمون بهم نگا هم نمیکنه بدبخ

بنظرتون پسرخالم عاشقمه؟ 

سلام من عاشق دختر عمم شدم رفته بودیم خونشون باهم جرعت ، حقیقت بازی کردیم

ازم سوال کرد و گفت دوست داری زنت کی باشه گفت دوست داری من باشم یا یکی دیگه

منم گفتم معلوم نیست. ( دوستم داره ؟ )

میخواستم ازش بپرسم تو چی دوست داری .

.

.

.

مریض بود.

خواهرم و خواهرش همش اذیتش می‌کردند.

منم راضی‌ نبودم. منم فیلمشون رو گرفتم و بهش نشون دادم و دختر عمم با من بیشتر دوست شد.

حالا نمیدونم واقعا دوستم داره ؟

بهش اعتماد کنم ؟

لطفا کمکم کنید.

منم عاشق پسر عمن شدم از کلاس هفتم 21 سالش اون موقع من کلاس هفتم بودنم اون 17 یا18 سالش بود منو با  ی چشم عجیب نگاه میکرذ حالت خمار ریز نگاه می‌کرد تعجب کردم و دارم حس میکنم اونم این حس داره ولی بهم نمیگه چون مغرور الانم همش این نگاش و داره خیلی چیزای ** ****** ***** ****** **** ***** ***** *** **** * *** ***** ** ** ** ******* *** **** **** * **** ****** **** *** ****** *** *** * **** * ****** **** ** **** ***** *** * ** **** *** ***** *** ***** **** *** ** ****** *******  ولی من بهش علاقه شدید دالم کراش دارم خوشم میاد ازش دوسش دارم بلاخره حس داره یانه پسرا شما بگید؟؟؟ 

سلام.

من به نوه عموی بابام علاقه دارم. راستش از کوچیکی میخاستمش. عمه ی من عروس عموش شده. یع روز خونه عموی بابام دعوا شد و ما هم رفتیم اونجا. به بابام چیز گفتن و من وقتی اژش خایتم دفاع کنم، بزرگترا منو بردن توی اتاق. اونجا امیر محمد (همون که از بچگی میخاستمش) کلی ***** **** درآورد که من دست از گریه کردن بردارم.

خیلی کم پیش میومد که ببینمش.اخه یجورایی فامیل به حساب میان. یه روز اومدن شمال خونه اون مادربزرگم. ما رفتیم چشمه، و من هی میخوردم زمین *** ***** **** **** *****. **** ** ** ****** ** *********** *** ****** و موقع برگشتن منو به زور سوار ماشین خودشون کردن که ** ** ***** *** **** **** * ***** ** ***** *** *** ***م ولی خب اون چیزی نگفت. فرداش درمورد چندتا گوشی نظرمو پرسید. چون میخاست گوشیش رو عوض کنه سز همین من پیشش نشستمو عکسا رو دیدم. **** **** *** **** ****. ولی خب هیچ کدوممون درمورد عشق و ***** خرف نزدیم. کلا خونواده ی ما مذهبی هستن‌ یعنی پدربزرگامون بودن. توی جمع هم همو ببینیم مثلا جمع سمنو پزی عمه بابام خیلی سنگینیم. به نظرتون دوسم دار,؟؟؟؟