سلام
در زمان پریود نباید حموم بریم یا به خونمون آب بزنیم مامانم میگن عیبی نداره با آب خودتو بشوری ولی جایی خوندم خیلی بده، این طوریه؟
کلا تپلم وزنمو سعی می کنم ثابت نگه دارم ولی خیلی اهل رژیمم نیستم واقعا دوست ندارم بعد از ازدواج و زایمان سایزشون بیشتر شه راهی برای کاهش سایزشون هست راستش وقتی ورزش میکنم یا رژیم میگیرم شکم و رونام کوچیک میشن اندازه سینه هام تغییر نمی کنه .
سلام
میخوام به خصوص نظر دختر خانم های مذهبی رو بدونم. لطفا کامل بخونید مهمه برام. از رو عنوان نظر ندید توضیحاتم شفاف سازی میکنه.
در دوران نوجوانی و اوایل جوانی به واسطه فعالیت در انجمن های اینترنتی (فروم) رایانه ای با دوستانی آشنا شدم (پسر و دختر) که برای رفع مشکلات رایانه ایشون دور هم جمع شده بودند. (مثل دوستان همین وبلاگ) به تدریج آشناییمون با بعضیاشون به محیط یاهو مسنجر (چت) کشید.
با بعضیا خیلی دیر به دیر و بعضیا بیشتر آن میشدن و چت میکردیم. به تدریج با بعضیا صمیمی تر شدم عین چند تا داداش و چند تا خواهر (اینترنتی). با یکیشون صمیمی تر بودم و بیشتر حرف میزدم (دختر) در مورد اتفاقات روزمره ، اتفاقات کلاس و خونه و ....حتی صحبت و تبادل نظر و بحث مذهبی سیاسی و ... هر چیزی. چند سالی گذشت به همین شکل و تموم شد. همشون بزرگ تر شدن و سر کار ، درس ، ازدواج و ... رفتن و منم رفتم.
مدت ها گذشته و از اون محیط ها رفتم.
اونایی که تجربه نکردن و از تلویزیون و ... شنیدن حتما شنیدین تو چت فساد اتفاق میفته ، حرفای بد ، پیشنهادات بد یا حتی بعضی پسرا قول ازدواج میدن تا دختر و بیرون ملاقات کنن و بعد هم سو استفاده عاطفی و ... که درسته میتونه باشه اما خب موارد استثنا هم هست مثل مورد من و خیلیای دیگه.
اینو بگم که اصلا اهل چت روم ( که واقعا محیط نامناسبی داره ) ، حرف های ناجور ، موضوعات ناجور و ... نبودیم هیچکدوم. (چت دو نقره بود نه چت روم) ارتباطات به ملاقات و ... کشیده نشد هیچوقت و برخلاف ارتباطاتی که با نیت فریب و سو استفاده شکل میگیره هیچ کدوم از طرفین پیشنهاد ملاقات نمیدادن و حتی صدای همو تلفنی نشنیدیم.
همه با جنبه و مقید. صحبت های روزمره و بگو بخند و حتی گاهی صحبت اعتقادی (البته بیشتر صحبتای روزمره). همه هم مجرد بودیم و نوجوان و جوان. (به نظرم چت غیرضروری و روزمره با جنس مخالف برای متاهل به هر دلیلی اشتباهه) اکثرا هم از من بزرگتر بودن چند سال.
بنابراین با این توضیحات فکر کنم شرعا گناهی نکردیم هر چند قلبا الان ناراضیم از تاثیر این ارتباط روی همسر آیندم.یعنی حس نمیکنم از دستور خدا سرپیچی کردم چون توضیحاتمو که خوندید کار بدی انجام نشده اما نسبت به همسر آیندم بد کردم.نمیدونم چطور بگم...
حالا دختر خانمای مذهبی شما:
1- تو خواستگاری اینارو بگم؟ دوست ندارم فریب یا پنهان کاری کرده باشم هر چند که چون همش مجازی بوده هیچ وقت احتمالا لو نمیره اگه نگم اما وجدانم چی؟ شما ترجیح میدید خواستگارتون بگه؟ به چه نحوی ترجیح میدید بشنوید که بار منفیش کم باشه؟
2- نظرتون راجع به پسری با این ویژگی چیه؟ باهاش ازدواج میکنید؟
3- اگر مثلا دختر خانم خودش گفت با رابطه قبل ازدواج مخالفم چه یه دوستی ساده چه بیشتر (یکی از خانما تو همین وبلاگ اینطور نظر داده بودن) ... از کجا بفهمم در این حد رو هم بد میدونه یا نه منظورش دوستی دنیای واقعیه؟ اگر همچین چیزی گفت ادامه ندم؟
ممنون وقت گذاشتین
سلام...
من ی دخترم که تا الان هر چی خواستگار داشتم از طریق معرف بوده که بعضی وقتا حتی نمیدونستیم کی معرفی کرده... به شدت نیاز دارم به ازدواج ... شرایطشم طوریه که نمیتونم زیاد تو اجتماع باشم یا اون مدت هایی هم که هستم خواستگار پیدا نمیشه واسم...
چند وقت پیش یه خانمی زنگ زد خونمون و گفت که شغلش اینه که دختر و پسر معرفی میکنه و مشخصات منو پرسید و چند مورد هم زنگ زدن از طرف اون خانم ولی پسند نشدن...
اون خانم چند بار گفته بود به مادرم که مشکل مالی داره تو زندگیش و از این راه بهش کمک هم میکنن به عنوان شیرینی.
ولی خب ما فکر میکردیم حتما باید به هم برسیم بعد شیرینی بدیم به اون خانمه ... حالا چندین ماهه دیگه زنگ نمیزنه و کلا رفته که رفته... حالا من از اونجایی که نیاز شدید دارم به مادرم گفتم که به خانم راوی زنگ بزنه و علت را جویا بشه و ازش بخواد که بازم خاستگار بفرسته...
مامانم میگه این کار زشته و آدم دختردار سبک میشه ولی من میگم اون خانم که ما را نمیشناسه بعدشم چه عیبی داره ادم درخواست داماد خوب از کسی کنه؟
بارها دیدم مادرانی که برای دخترانشون میسپارن به دیگران که اگه داماد خوب سراغ دارن معرفی کنن.... حالا آیا به نظر شما این کار بدیست؟ ( یاد ارسطو عامل افتادم خخخ ) یا نه؟ اگه نه مادرم تماس بگیرن چه جوری بگن به اون خانمه که سبک نشیم؟ آخه یه بار مامانم زنگ زد خانمه گفت چشم چشم مورد دارم ولی بازم محل نداد و خبری نشد!
سلام دوستان من یه مشکلی دارم خواهشا خنده نکنید یا مسخره ام نکنید
من یه پسر 18 ساله هستم یه مشکلی داشتم که از خودم خجالت میکشم یعنی همه چیم مثل دختراست قبل از به دنیا اومدنم همه فکر میکردن که من دخترم و حتی اسم دخترونه هم واسم انتخاب کرده بودند با لباسای دخترونه ( البته مامانم اینا رو کتمان میکنه و خالم اینو بهم گفته ) .
خلاصه چهره ام یه کمی دخترونه هست حتی اخلاقم ... دوستام همش بهم میگن بیا زن من بشو و ... واقعا خسته شدم البته دو جنسه هم نیستما دوستام اذیتم میکنن و همشون محبتی که به دوس دخترای احتمالی شون میکنن به من هم میکنن سر صف یا تو کلاس همه میان کنار من میشینن دست دورم گردنم میندازن و کلی اذیت دیگه حتی مدیرمونم سر این قضایا جامو عوض کرد اما فایده ای نداشت .
جالبه یه بار مبصر کلاسمون شده بودم و کلا کلاس رو هوا بود دیگه سعی کردم اخلاقمو مردونه کنم بیشتر فحش بدم ( به خدا من هیچ وقت فحشای زشت زشت نمیدادم و فحش زشتم خفشو و اینا بود) روزا تو مدرسه دعوا کنم. صدامو کلفت کنم یا سرمو تا ته بزنم ولی ول کن نیستن بد شانسی وقتی دعوا میکردم همه میخندیدند که اواواواو داره دعوا میکنه تا مشکلمو به مدیرم گفتم اونم خندید و گفت پدر مادرت زیادی به زیبایی اهمیت میدادن و گفت من الان نمیتونم کاری کنم جز تنبیه دوستات .
حالا من موندم چیکار کنم با صورتم با قدم با اخلاقم ؟
به نظرتون وقتی از بلوغ گذشتم همه چیز تموم میشه من اصلا از اونایی که خودشونو شبیه دخترا در میارن خوشم نمیاد .
من دختری زیر 26 سال هستم و حدود 10 سال پیش عاشق مردی با اختلاف سنی 20 سال شدم که در آن زمان از زنش جدا بود و عاشقش شدم .
البته تا 3 سال خودش نمیدونست و مثل یک خواهر باهاش بودم اما بالاخره از رفتارم فهمید و دقیقا اون زمان زنش دوباره برگشت قرار بود از هم جدا بشن اما بخاطره بچه هاش مجبور شدن دوباره با هم زندگی کنن .
اون زمان اون اصلا من رو دوست نداشت یا حداقل اصلا نمیگفت. با زنش خیلی دعواشون میشد رابطه صمیمانه خوبی با هم نداشتن ارتباط ما همچنان بود و روز به روز صمیمی تر میشد طوری که دیگه من نمیتونستم ازش جدا بشم ولی از طرفی هم ترس اینکه کسی از خانوادم یا زن اون بفهمه نمیذاشت زیاد باهم باشیم همش تصمیم میگرفتیم جدا بشیم اما معمولا من طاقت نمیاوردم و برمیگشتم.
اینم بگم اون اصلا محبت نمیکرد و حتی نمیگفت دوستم داره و این باعث دلخوری هر روز من میشد چند ماه پیش اینقدر اصرار کردم تا بالاخره گفت که دوستم داره ولی نباید از این احساس حرفی به من بزنه چون جدایی رو برای من سختتر میکنه و هر روز بهم میگه باید بری سراغ زندگیت و ازدواج کنی و میخواد که تموم بشه و میره و زنگ نمیزنه .
سلام
دختری 25 ساله هستم هفته گذشته دوس پسرم به خاستگاریم اومد ما 3.5 با هم دوس بودیم خانواده ایشون مخالف ازدواج کردنش هستن 28 سالشه کار داره اما من نمیدونم چرا پدرش اصرار داره که باید کار و در آمد مدت ثابت باشه.
قضیه ما برعکسه . خانواده من میگن پسر کاری باشه مهمه ، اونا میگن کار ثابت . امروز دوس پسرم میگن بیا جدا شیم تو آینده تضمینی نیست که به هم برسیم .
شاید بازم خانوادم ایراد بگیرن مطمئنم که دوسم داره و واسه خوشبختیه من این حرفو میزنه چی کار کنم که ترکم نکنه ؟
کسایی که میگن بیخیال . چی کار کنم که بیخیالش شم ؟
ویژگیهای یه مرد بدبین و سوء ظنی چیه؟ شما که متاهلید چطور متوجه شدید همسرتون شکاکه؟ آیا میشه به مردی که نگران اینه که نکنه زنش خونه تنها باشه بهمین خاطر میگه باید با والدینم یه جا زندگی کنیم اعتماد کرد و جواب مثبت داد؟
با رفت و آمدهای مرتب اقوام شوهر به خونه والدینش یه تازه عروس میتونه کنار بیاد؟ یعنی باید روسری یا رو سرش باشه دائما یا روشونه هاش! چرا مردا همسرشون با خودشون مقایسه میکنن و اصلا فکر نمیکنن که یه زن محدودیتها و حریم خصوصی بیشتری رو نیاز داره! بنظرتون مجرد موندن برای همیشه بهتر از این ازدواج نیست؟
سلام خسته نباشید
دو تا سوال داشتم
دختریم 20 ساله . نزدیک پریودیم حدودا 2 هفته قبلش درد شدیدی تو ناحیه سینه هام پیدا میکنم طوری سفت میشه که اگه یکی بی حواسی دستش بهم خورد درد زیادی می کنه . بیشتر دردشم تو قسمت نوکش استامینوفنم حالمو خوب نمیکنه . ولی وقتی پریود شدم روز دومم این درد و سفتی از بین میره .
برا تسکینش چیکار کنم؟
لطفا ماساژ اب گرم نگید که به هیج وجه نمیتونم چون دردم میاد.
*یه سوال دیگه هم دارم روز اولم حالت تهوع شدیدی دارم که اگه بوی غذا بوی ادکلن عطر به مشامم بخوره ، صاف باید برم ببخشید تو دستشویی و .....کنم
دل درد و کمر دردم به کنار این دو مورد حالمو بد جور میگیره... چی بخورم که این تهوعمم از بین بره...
خواهشا کمکم کنید
ممنون
سلام
با دختری رابطه دارم و قصدمون ازدواج و همدیگر رو دوست داریم و خواستگار هم خیلی داره و بخاطر من همه رو جواب منفی داد و چند روز همش پسر عموش و من رو داره با هم مقایسه میکنه و همش میگه پسر عموم بهم میگه دوستم داره و میخواد بیاد خواستگاریم و بهم میگه برام گوشی خریده بخاطر تو نگرفتم و از این حرف ها و همش داره وضعیت مالی پسر عموش به رخم میکشه و من بهش گفتم 4 سال دیگه میام خواستگاری چون الان دارم درس میخونم و سربازی هم نرفتم و منظورش از این کارها چی به نظر شما مرسی
سلام
میشه دختر خانم ها جواب بدن از کجا می فهمند یه پسر ازشون خوشش میاد ( مثلا از نگاهش، لبخند زدنش... ) و از آقا پسر ها هم بپرسم وقتی از دختری خوششون میاد، چه کارایی انجام می دند؟ ( مثلا می خندند، ناخودآگاه نگاه می کنند...)
منظورم مراحل اول آشنایی هست، وقتی هنوز خیلی با هم صمیمی نشدند.
سلام ٢٢ سالمه و نامزدم ٢٧ سالشه حدودا یک ساله عقد هستیم . نمیدونم از کجا شروع کنم خیلی دلم گرفته دختری هستم که بیشتریا میگن صورتم بچه گونه و ظریف هستم نامزدم خیلی دوسم داره مهربونه فقط نمیتونه از حق خودش دفاع کنه و خجالتیه .
مامان و بابای نامزدم پیر هستن من دوسشون دارم چون بدی ازشون ندیدم ولی از خواهرای نامزدم خیلی متنفرم این تنفر از موقعی بوجود اومد که موقع خرید عقد خواهراش خودشونو همه کاره میدونستن .
واسه خرید عقد باهامون میومدن همش میگفتن رعایت داداشم کن ارزون ترین سرویس طلا رو برام گرفتن دست رو هر چی میذاشتم یواشکی تو گوش نامزدم میگفتن اینو نخر گرونه با این که وضع مالی خوبی داشتن .
سکوت کردم و چیزی نگفتم اینا به کنار خیلی با نیش و طعنه هایی که بهم زدن ناراحتم کردن . همه حرفی بهم زدن بعدا میگن شوخی کردیم اصلا نمیتونم تحملشون کنم هر وقت میرم خونه خواهراش سرم درد میگیره واسه بیشتر اعیادا و مناسبتا با این که رسمه هیچی برام نیاوردن مثلا واسه عید نامزدم خودش برام چی خرید ولی خانوادش هیچی نگرفتن با این که رسمه واسه اولین عیدی برا عروس طلا و چیزای دیگه میارن حتی سفره هفت سین روی هم خودم درست کردم .
بعد خواهراش با پررویی تمام بهم گفتن چیزای که خریدی بیا تا کادو کنیم واسه عید برات بیاریم هییییی... اینا به کنار نامزدم قبلا چند میلیون به عنوان قرض داده بود . برادرش بعد از چند سال بهش گفت پول لازم دارم بده برادرش هر بار بهانه آورده بود که ندارم تا چند وقت پیش به خواهرش گفته بود پولشو نمیدم با اینکه وضع مالی بسیار خوبی داره ولی نامزدم دستش خالیه چند بار به نامزدم گفتم با دراستی با برادرش حرف بزنه ولی نامزدم میگه زن برادرش نمیذاره پول رو بده، نامزدم میگه حوصله جر و بحث باهاشون ندارم دیگه پول نمیخوام .
واقعا من موندم یه آدم چقد میتونه پست باشه که حق برادرشو بخوره واقعا این چه دنیایی هست که اینهمه ظلم میکنن به راحتی دل بقیه رو میشکنن بعضی حرفا تو دلم سنگینی میکنه دلم میخواد حرفای دلمو به خواهرای نامزدم بگم و خودمو خالی کنم به شدت ازشون متنفرم خیلی خیلی .
خواهشا بهم نگین چقد حساسی کسی از دلم خبر نداره فک میکردم ازدواج کنم همه چی خیلی خوبه ولی از موقع عقد مشکلاتم دو برابر شد دلم میخواد با نامزدم برم یه جای خیلی دور که از همه دور باشیم لطفا راهنماییم کنید چه جور حس تنفرم رو نسبت به خواهراش و برادرش کم تر کنم چون واقعا نمیتونم تحملشون کنم.
سلامی ناب ز بوی کاج . ز بوی خاک . ز بوی گنجشکک اشی مشی
سلام خدمت همه گلا
بهزاد 24 ساله هستم نمیدونم پرسیدن این سوال اینجا درسته یا نه
بنده تا 6 ماه دیگه عازم هستم برای سفر به یک کشور دیگر متاسفانه مورد هجوم اطرافیان قرار گرفته ام و تا حدودی من رو از این سفر ترسوندن و خیلی بهم انرژری منفی میدن
از جمله اینکه میگن ایرانیا توی کشورهایی غربی مثل .... ها توی ایران هستن (البت .... ها قشر محترمی هستن ) کلا خیلی پیششون پست یا بی ارزش هستین
من تا این سن اصلا نه دوس دختر داشتم نه فکر بهش میکردم با اینکه از طرف همکلاسیهای دخترم پیشنهاد دوستی در باب پروژ ه .درس خوندن .زبان رفتن داشتم ولی خدا شاهد خطا نکردم و مودبانه این پیشنهاد ها رو رد کردم
مشکل اینجاست اطرافیان بخصوص برادرم میگه تا پاتو بزاری اونجا (خیییلی ببخشید این حرفرو میزنم)جنب میشی و کلا دخترا غربی تو رو ببینن میخورنت .البت من بهشون گفتم اسلام من ارثی نیست (کتاب پدر مادر ما متهمیم دکتر شریعتی ) رو براشون توضیح دادم که برم بی دین و مفسد فیالرض نمیشوم چون این نمازی که میخونم از رو علاقه است
عزیزان من ایلتسم در سطح 7 یعنی پایین ترین سطح زبان دانشگاه مورد نظر از طرفی برادرم میگه زبان صحبت کردنت مثه حرف زدن اصفهانیا واسه فارس هاست یعنی این لهجه مورد تمسخر قرار میگیره روی این موضوع ترس دارم
راستی بچه هایی که بورسیه بودن باشون تماس گرفتم میگن خوابگاه ها مختلطه .. این یکی رو بزارم کجایی دلم
عزیزان تو رو جان هر کسی دوس دارین نا امیدم نکنین و نترسونید امید بدین من فقط یکبار میتونم بورسیه تحصیلی بشم و اگه این بورسیه رو رد کنم دیگه هرگز نمتونم خودم رو ببخشم چون زندگیم رو همش درس خوندم و میدونم نرم تا اخر عمرمم افسرده میشم
عزیزان من همش تویی این فکرم که برم اونجا چطور رفتار کنم
راستی دانشگاه بورسیم در رشته عمران Columbia University بچه هایی بورسیه بوستن میگن که این دانشگاه به شدتت با مسلمان ها برخود شدید داره
راستی مادرم میگه دختر خالت رو عقد کن ولی بقرآن من بهش علاقه ندارم من نمیدونم و نمیتونم برم 6 سال و همسرم رو تنها بزارم دلیلش اینه که من اونجا به فساد کشیده نشم
آقایون و خانوما خیلیی پر حرفی کردم ببخشید خیلی از حرفهایی دیگم رو نزدم .
سلام دوستان
من یه پسر 26 ساله ام . چند مورد تا حالا برای آشنایی در بیرون یا خونه دختر خانم قرار گذاشتیم. البته به دلایلی هیچ کدوم نشده. البته همه به هماهنگی خانواده ها بوده . سوال من در خصوص لحن و نحوه برخورد در جلسه اول هستش.
البته من سوالم در رابطه با حرفها و نوع مطالب نیست بلکه بیشتر لحن و نوع برخورد هست. ببینید من خودم مطالعه نسبتا زیادی کردم و بنابری این یکمی تو مسایل عمیق میشم. از طرف دیگه بیشتر توصیه میشه جلسه اول پای احساسات و عواطف به میون نیاد.
خب احساسم اینه که دخترا یکم این نوع عمیق به قضایا نگاه کردن و عدم حرف از احساسات براشون ایجاد ترس میکنه.