↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
به نام خدا
سلام یه چیزی خیلی برام جالبه اونم اینه که مردم عجیبی هستیم!!!
از اختلاس میلیاردی مینالیم ولی سعی میکنیم تو تاکسی با اون راننده دولا پهنا حساب کنیم یا بلعکسش! راننده کرایه رو گرون تر حساب میکنه! اختلاس اختلاسه حتی اگه 200 تا تومن باشه!
میگیم چرا پیشرفت علمی نداریم؟ در صورتی که هیچکدوم اون رشته ای که میخونیم رو دوست نداریم و فقط بخاطر بازار کارش میریم اون رشته! مردم عجیبی هستیم! مردمی که وقتی می بینن نظر یکی مخالفشونه میخوان با حرفاشون تا مغز استخون طرف رو بسوزنن آنچنان با نیش کنایه با هم حرف میزنن که اگه اون حرف رو به سنگ بزنی آب میشه!
مردمی وقتی میبینن یکی داره راه درست رو به بقیه نشون میده با اینکه میدونن راه درسته ها ولی بخاطر اینکه از اون ادم بدشون میاد سر عقیده ی خودشون پا فشار میکنن و میگن من به خاطر این جور آدم هاست که سمت خدا نمیرم!!!
مردم عجیبی داریم از سخت شدن ازدواج مینالن ولی وقتی نوبت خودشون که میشه جهیزیه و عروسی میلیونی میخوان وقتی هم که میگی چرا ؟ بر چسب آبرو داری و مردم چی میگن میچسبونن بهش تا توجیهش کنن! گفتم توجیه .
سلام به همه عزیزان
من در این دنیا خیلی غرق شدم و با اینکه در ظاهر هر کسی منو ببینه فکر میکنه چه آدم خوب و با ایمانی هستم ولی در واقع این طور نیست.
خدا هر چقدر هم که به من تلنگر میزنه من درست نمیشوم. من شنیدم کسانی که یه بیماری سخت میبینن اگر معجزه شود و خوب شن خیلی زندگی شون عوض میشه. من با اینکه بیماری لا علاج داشتم ولی الان کاملا خوب شدم زندگیم هیچ تغییری با گذشته نکرده. به جز این بیماری دو بیماری شدید دیگه هم داشتم طوری که کلا زمین گیر شده بودم که با معجزه و لطف خدا خوب شدم ولی بازم عوض نشدم. دو بار هم از تصادف حتمی جان سالم بدر بردم. یه بار هم که خانه آوار شد ولی من بازم سالم سالم بودم و چیزی به من نشد.
با همه این اتفاقات من هیچ تغییری در زندگیم و نگرشم به دنیا عوض نشده. با اینکه مرگ همیشه به من این همه نزدیک بود ولی من همچنان عمرم را به بطالت میگذرانم. البته برای توضیح بگم که از لحاظ ظاهری مذهبی هستم مثلا نماز از پنج سالگی خوندم.روزه قضا ندارم. حجاب کامل دارم. در سن بیست و اندی حج تمتع رفتم. به همین دلیل است که مردم فکر میکنند من خیلی آدم خوبی هستم ولی خودم میدانم که ایمانم در چه حدی است.
این هم بگم که کلا همش خدا داره منو امتحان میکنه .به نظر شما چرا من با این همه اتفاق و کمکی که خدا به من میکنه من بازم بهش نزدیک نمیشم و نگرشم به زندگی و دنیا عوض نمیشه. چرا هیچ تغییری در روش زندگی کردنم نمیدهم. چرا از امتحانات زندگیم درس نمیگیرم؟ چرا قدر عمرم را نمی دانم. پس خدا برای هدایت من چکار کنه. آخه چیزی هم نمونده که انجام بده ولی هیچ تاثیری در من نداره. واقعا چرا؟
سلام
دوستان یه سوال داشتم ممنون میشم کمکم کنید بد جوری رو مخمه . من یه پسر 19 ساله هستم . اخیرا میل جنسیم به شدت کم شده ، یعنی اصلا تمایلی به جنس مخالف ندارم تا وقتی که چیز تحریک آمیزی ببینم . پسر گرم مزاجی هستم و فیلم های تحریک امیز هم نمیبینم . ولی میل جنسی تو خودم احساس نمیکنم که اذیتم کنه تا وقتی خودم فعالش نکنم به واسطه چیز های مختلف .
تو این سن من خیلی ها از اذیت کردن میل جنسی شکایت دارن ولی من اصلا این احساس رو ندارم با اینکه 16 17 سالگیم به شدتت داشتم . این عادیه؟ به خاطر کمبود تستسترون اینا نیستش ؟ یا من دارم تلقین میکنم؟
آقایون لطفا نظر بدن بلکه این حس شک شبهه برطرف شه
سلام
من یک پسر 28 ساله هستم، فوق لیسانس عمران، ماشین دارم، خونه دارم کارمم مرتبط و حقوق مناسبی هم دارم .
تقریبا چند ماه پیش خواستگاری یه دختر از اقوام دور رفتیم، که من بعد از چند جلسه ازشون خوشم اومد و با هم صیغه خوندیم، من تو این مدت چه از لحاظ عاطفی و چه مادی و هر چیز دیگه ای براشون کم نذاشتم یعنی هر چه که فکرش رو بکنید، ولی ایشون بر خلاف صحبت های اولیه خودشون که می گفتن مهربون و کم توقع هستن تو هر مسئله کوچکی دعوا درست می کردن و باعث ناراحتی و قهر میشدن، به خانواده من کم محلی می کردن، خیلی خیلی زود ناراحت میشدن از هر چیزی.
خلاصه هر چیزی رو بهونه می کردن، البته انصافا بعضی مواقع هم خوب بودن، ظرف سه ماه که با هم بودیم دو بار سر چیزای الکی رابطه رو خراب می کردن، ولی با توجه به اینکه من بهشون علاقه داشتم پیگیری می کردم و بعد از صحبت قبول می کرد که اون اشتباه کرده و زود عصبانی شده، الان دوباره قهر کرده و میگه کلا بهم بزنیم نامزدی رو، شروط زیادی میذاره . من دیگه نمی دونم چیکار کنم، لطفا راهنمایی کنید
سطح خانواده هامون یکی هست تقریبا
ممنون
سلام دوستان
یه مسئله تو زندگی من پیش اومده که حال روحی منو بهم ریخته و منو تا مرز افسردگی کشونده ، حدودا دو ماه پیش من مجبور شدم نامزدیم رو بهم بزنم. آشنایی ما از خواستگاری رسمی تا آزمایش خون حدودا دو ماه طول کشید. خب طبیعتا تو این مدت هر دو طرف همه چیز رو تموم شده میبینن. اون پسرم همین بود. همه چیز رو تموم شده میدید و کلی خوشحال بود و شوق و ذوق داشت از اینکه داشتیم عقد میکردیم و بی صبرانه منتظر عقدمون بود.
ما تو همه چی با هم تفاهم داشتیم و ظاهرا همه چی اوکی بود تا اینکه بحث جهیزیه پیش اومد و اختلاف رسم و رسوم تو این موصوع. رسم اونا به این بود که زندگی مشترک باید پنجاه پنجاه باشه. یعنی عروسی و خونه و ماشین و ... با پسر ، جهزیه کامل با دختر. ولی رسم ما به این بود که جهیزیه نصف نصف . سر این بحث و مسائل من چند بار مجبور شدم بهش بگم بره دنبال یه دختر دیگه. بدون اینکه خودم بخوام یا راضی باشم!
سلام
همسایه ما از پاکستان تعدادی جنس یعنی لباس آورده ، میخواهیم ببریم آبش کنیم . حالا از همه دوستانی که اینجا هستند لیست بازار های شلوغ تهران رو بدید .
از همه دوستان خواهش می کنم راهنمایی کنند یا بساط می کنیم یا یه مغازه شو میخریم فقط بازار پرجمعیت باشه و فقط تو تهران . این هم واسه من هم واسه دوستانی که میخواهن خرید لباس عید رو انجام بدن مفید هست
لطفا راه دسترسی به بازار رو بگید ...
مثلا بازار تجریش: از طریق مترو ایستگاه تجریش بازار تجریش ...
سلام به کاربران محترم خانواده برتر
راستش من از اعضای خیلی قدیمی وبلاگ هستم . تا حالا سوالی ارسال نکرده بودم . ولی الان مساله بزرگی برام پیش اومده که نمیتونستم پیش کسی مطرح کنم چون کسی رو ندارم که کمکم کنه و میخواستم از شما مشورت و کمک بگیرم .
من 25 سالمه ترم 7 کارشناسی رشته مهندسی هستم . یک راست میرم سر اصل مطلب .
توی یکی از کلاس هایی که مشترک بین چند تا رشته هست . دختر خانمی هستند که همکلاسیم هستن ولی رشته شون با من یکی نیست . من اولین باری بود که توی این ترم میدیدمشون . وقتی ایشون رو دیدم واقعا حس عجیبی توی من ایجاد شد . حسی که قبلا هیچ وقت راجع به کسی نداشتم . تپش قلب پیدا کرده بودم. بله دیگه به قول معروف با یک نگاه ...
سلام
در قسمت قبلی به نبایدها پرداختیم ، در این پست به عنوان تکملهی پست قبلی، دربارهی بایدها صحبت میکنیم...
1) ملاطفه و معاشقه پیش از برقراری ارتباط کامل
این
عمل مستحب است (مسند أحمد، 6/438؛ سفینة البحار، 1/412) و نقش بسزایی در
به افزایش کیفیت روابط در خانمها دارد.
2) مستحب است که شب زفاف، دستش را بر پیشانی همسرش و جلوی سر او گذاشته و دعای برکت کند و بگوید: «اللهم إنی أسألک من خیرها وخیر ما جبلتها علیه وأعوذ بک من شرها وشر ما جبلتها علیه.» (أبو داود، 1/336؛ ابن ماجة، 1/592)
سلام
بحثم در مورد رفاقت و ازدواج و شرایطی و توقعاتیه که خواسته یا ناخواسته پیش اومده برای پسران . کاری ندارم مقصر توقعاته یا فرهنگمونه یا قانونمونه یا اقتصادمونه یا خانمها و یا... اگه هم اینها مقصر باشن بازم این ماییم باید پا سوز بشیم. شاید تو نداشتن اخلاق مقصر باشیم اما تو پول زیاد داشتن اونم تو این اوضاع مقصر نیستیم چون همه میدونیم شرایط جامعه و کار چه جوریه.
به شخصه تعدادی از نزدیکام ازدواج کردن و موفقن یه تعدادم طلاق گرفتن و مهریه و نفقه میدن . اما از نظرات و پست هایی که تو این سایت خوندم اینکه پسر باید یه حداقل هایی داشته باشه که ما پسرها میدونیم سوای مهریه این پول حدودا تا 100 تومن میرسه ، از ماشین و اجاره یا رهن و یا خرید و هزینه عروسی و خریدهای قبل عروسی و کمک در خرید جهیزیه و ... .
رفیقامم همین نظر رو داشتن و میگفتن اینها رو داشته باشیم بعد بریم خواستگاری ، چه اون هایی که رفتن خواستگاری و بهشون گفتن باید اول این شرایط رو داشته باشید ، چه اون هایی که از خواستگاری این ها درس گرفتن و به این نتیجه رسیدن که اول این نیازهارو درست کنن بعد پا پیش بذارن.
با سلام
یه سوالی برام پیش اومده شاید دلیلم داشته باشه ولی بازم برام عجیبه . از دوستای گل و پاکمون خواهش میکنم نه قضاوت کنن نه سرزنش فقط اگه میشه کمک کنن .
من 26 سالمه یه دختر آروم و فکر میکنم درونگرا ، اهل صحبت کردن زیاد نیستم و بشدت مغرور و شاید خود شیفته، لجباز و حساس میدونم صفات بدیه فقط میگم شاید بهتر بهم کمک بشه .
دو سال و نیمه پیش با پسری اشنا شدم که دو سال ازم کوچیکتره البته تا 5 ماه این موضوع رو نمیدونستم. با پسری قبلش نبودم ولی چشم گوش بسته هم نبودم 5 -6 سال توی محیط کاملا مردونه درس خوندم به خاطر رشتم.
زیاد برام ارتباط این شکلی معنا نداشت دنبالشم نبودم حتی تمایلی به حرف زدن های معمولی با همکلاسی های پسر نداشتم توی زندگیم دست هیچ نامحرمی بهم نخورده بود و همینطور خودم به نامحرمی نگاه نمیکردم ، جوری که توی عکس فارغ التحصیلی چهره خیلی از همکلاسیام رو برای اولین بار میدیدم .
زندگی نوین اسم جالبیه، البته "اسمش" زندگیه ،باطنش بردگیه!
یه موجودی اخیرا بدجور دامن جامعه رو گرفته از همه بیشتر هم خانوما ! اصلا انگاری هدفش ریحانه های خداست ! داره کم کم یه سبک زندگی (بردگی) کلیشه ای براشون میسازه! سبک زندگی که توی اون،باید همیشه با آرایش باشن، باید همیشه سعی کنن چهره اصلی شون رو زیر خروار خروار آرایش پنهان کنن! داره بهشون تلقین میکنه اگه میخوای بهت توجه کنن باید آرایش کنی باید همیشه ترگل ورگل باشی! (حتی اگه خودت نخوای)! باید قیافه ی واقعی خودتو پنهان کنی!
باید لباس های بپوشی که جلب توجه کنه! باید به چشم بیای! توی این شیوه زندگی، خانوما فقط یه دوره طلایی توی زندگیشون دارن، همون دوران جوانیشون ! دوره ای که بخاطر زیبایی شون مورد توجه هستن! دوره ای که همه میمیرن براشون! دوره ای بعضی از مرد ها برای بودن باهاش خودشون رو به آب اتیش میزنن! البته اونم فقط بخاطر خوشگلی شون! خب این دوره نهااایتِ نهاااایتش ۲۰ سال پایداره ! اما بعدش چی؟ بعد اینکه همون ( به نظر ) زیبایی رو از دست میدن ! خالی خالی میشن! پوچه پوچ!
سلام خدمت همگی
سوال من از کسایی که کنکور دادن و قبول شدن اینه که چگونه سازمان سنجش انتخاب رشته میکنه ؟
چون من شنیدم که اولویت های اول افراد رو انتخاب میکنه تا نفر آخر یا اگه اینطور نباشه تا نفر 500 انتخاب میکنه دوباره از نفر اول شروع میکنه تا نفر 500 تا وقتی که اولویت های این افراد تموم شه.
اگه اینطور نیست چرا بعضی ها 1 میلیون تومن پول میدن به مشاور که براشون انتخاب رشته کنه ؟!
حالا من میخوام واسه ابهام زدایی که شده در خواست کنم. کسایی که قبول شدن ؛
1- اسم رشته
2ـ محل قبولیشون
3ـ منطقه ای که درس خوندن رو (1-2-3)
4ـ همینطور چه رتبه ای آوردن رو بگین تا با بقیه مقایسه کنیم ببینیم آیا حقیقت داره؟
از همه مهمتر اولویت چندمتون بوده این رشته ای که قبول شدین.اگه تقریبی هم بگین خوبه . البته از کسایی که آزاد قبول شدن هم خوشحال میشم نظرشونو بشنوم