خانواده برتر

انشالله که دائمی باشه...

هروقت داشتین به اون مرد خیالی فکر میکردین چهره همسرتون و براش مجسم کنین به مرور حل میشه...

از خیالپردازی بر حذر باش نه برای خیانتو این حرفا چون برای مغز مشکل ایجاد میکنه و بعد مدتی انحراف شناختی پیدا میکنی.چند راهکار دارم برات 

اول اینکه حتما به روانشناس مراجعه کن مطمعن باش بت نمیگه دیوونه اصلا دیوونه ها نمیفهمن نیاز به مشاوره دارن ولی تو اینو درک کردی

دوم اینکه یه مدت مثلا یه هفته از همسرت دور باش که دلتنگش بشی و نبودشو احساس کنی

سوم اینکه هر وقت عمو خیالیه اومد صلوات بفرصت و ذهنتو منحرف کن یا اگه اومدن عمو به اختیار خودته یه مدت ازش دوری کن.

ان شاء الله حل میشه 

دعا میکنم همه خوشبخت بشن و درک کنن که خوشبختن

ببینید خانم محترم و گرامی ، ضمن احترام به محضر شما و همسر گرامی تون، از بایت نخبه بودن، شما را ستایش می کنم ، انشالله با کمی گذشت مشکل حل میشه.

من و خانمم هردو هم دانشگاهی بودیم. هر دو اولش، آس و پاس و دست خالی . همچنین مشابه این اتفاق زندگی شما، برای خیلی از متاهل ها می افته. نمی خوام مقایسه کنم اما مشابه همین مشکل شما حقیقتا در زندگی من هم رخ داد. البته باشدت خیلی خیلی بیشتر. اینو چون تجربه شخصی بنده هست می گم و میخوام که شما هم به عنوان یه خانم محترم، فهیم و  متاهل کمی تجدید نظر کنید. تفاوتش با زندگی شما هم اینه که من اذیت میشدم و به نوعی خانواده همسرم اذیت هایی می کردن. منو شما تقریبا شبیه به هم.

خب من حدود 15 سال واقعا تحمل کردم ، اذیت شدم تلاش کردم که اوضاع بهتر بشه. تا جایی که کارمون حتی به فاصله چندین ماهه از هم کشید(هرکسی خونه بابای خودش). یعنی کار به جایی رسید که دیگه صبرم لبریز شد و بریدم. مشکل من این بود که هم خانواده اش غیر منطقی برخورد می کردن و هم خانمم خودش تابع اونها بود.

اما یکسالی هست که خانمم واقعا عوض شده. واقعا شاید این لطف خدا بوده ، یا نتیجه صبر من ، یا اینکه خانمم واقعا متوجه شده که من دیگه تحمل ندارم ، اما هر چی هست عوض شده ، مهربونتر و تابع تر ، حرف گوش کن تر و صمیمی تر ، همون چیزی که من از روز اول عقد ازش انتظار داشتم.

چندین بار هم بهش گفتم کاش از روز اول عقد اینجوری بودی ، الان سرنوشت ما خیلی بهتر بود ، پیشرفت های زندگی ما هم خیلی بهتر می شد. اما بازهم خدا رو شکر می کنم. بعضی وقتها هم ته دلم خالی میشه می گم نکنه داره نقش بازی می کنه ، می بینم حتی نقش بازی کردنش هم می ارزه . مهم اینه که ما بین مون صداقت هست و به همه دوستی ها مون احترام میذاریم. به گذشته فکر می کنم داغون میشم ، اما میگم بازهم خدا را شکر. اینکه دوتا بچه داریم و در حال پیشرفت هستند و دل شون به ما خوشه. اینکه می تونیم بی خیال گذشته بشیم و اینکه باید دلت از کینه خالی بشه. اینکه باید بتونی ببخشی و گذشته رو به نوعی بایکوتش کنید. اینکه می بینم نه واقعا همه چی واقعی است و نقش بازی کردنی در کار نیست.

پس شما هم خواهر من بی خیال گذشته بشو . فکرش کنید اگه شوهرتون ، تا سالیان درازی ، همینجوری می موند چی؟ اگه مجبور بودی بازهم اخلاق بدش رو تحمل کنی چی؟ خب کارت خیلی سخت میشد. خیلی خیلی. اوضعا روحی و روانی خودت و بچه هات حتما به هم می ریخت

من هم فکر می کنم اگه بخوام گذشته رو مرور کنم نوعی ناسپاسی به درگاه خداست.
نوعی ناسپاسی به زندگی ام و فرزندانم هست.

بالاخره ترمیم و اصلاح زندگی به مراتب ، بهتر از ویرانی یه زندگی و ساخت زندگی جدید هست. قطعا شما از روز اول همدیگه رو دوست داشتید و دارید. خی الان بهتره به نقاط تاریک زندگی تون فکر نکنید. اینکه خیلی ها مثل شما هستند و یا بدترن شک نکنید . پس بی خیال گذشته بشید و به خاطر خودت، بچه هاتون ، خدایی که کمک کرده تا زندگی بهتر بشه و به خاطر  اون دوست داشتن شوهرت ، تاریکی های زندگی رو از ذهن تون خارج کنید.

میشه بیشتر با شوهرتون حرف بزنید و دوستانه تر و البته خیلی خیلی رک. بهش بگید اذیت ها و دخالت های خانواده ات منو داغون کرده اند. دیگه نمیخوام این روند ادامه پیدا کنه. البته شما هم سعی کنید اگه خانواده اش کشش و ظرفیت خوبی دارن ارتباط تون صمیمی تر کنید. اما اگه میدونید فرقی به حال شون نمی کنه در حد رفت و آمد رسمی برید و بیایید.

همینکه همسرت خیلی بهتر شده ، قدرش رو بدون . همینکه مشکلات رو پشت سر گذاشتی ، دیگه بهشون فکر نکن . اینکه شوهرت بتونه نقش پدر رو بازی کنه خیلی سخته ، چون هر کسی ممکنه نتونه این کار رو انجام بده. خدا انشالله پدر عزیز تون رو بیامرزه . ولی همینکه می بینید اوضاع بهتره ، کمک کنید به بهتر شدن روابط دوستی تون. اگه گذشته رو بی خیال بشید ، قطعا دوستی تون هم میشه از اولش بهتر

بله اگه به گذشته فکر کنی که چه جوری اذیت میشدی ، قطعا دوستش نخواهی داشت ، اما با توجه به تجربه شخصی من ، باید بی خیال گذشته بشید. باید اون ها رو از ذهن تون پاک کنید ، حتی اگه بعضی وقتها رفتار مشابه قبل داشتند باید اون رفتار رو با گذشته قیاش نکنید. تشویقش کنید به بهتر شدن. بهش بگید این انتطارات منه. بگید من نمی خوام کاری کنید که گذشته در ذهنم تداعی بشه.

انشالله زندگی تون ایده آل ایده آل بشه به لطف الهی. همه چی برگرده به بهترین دوران عاشقی . انشالله

سلام دوستان روزمعلم را که امسال با سالروز میلادفرخنده مولودکعبه امام علی امیر المومنین هم زمان شده است را به تمام معلمین عزیز ودلسوزتبریک می گویم

ازکاربران عزیز می خواهم در این مواردپاسخ بدهند

_کدام معلم دوران تحصیلی بیشتر درنظرتان مانده است

_چگونه می توان از زحمات معلمین تجلیل وتشکرکرد

_بهترین هدیه برای روز معلم چه چیزی می تونه باشه

_یکی از خاطرات هدیه دادن در روز گرا میداشت مقام معلم را بفرمایید

نمیگم فراموش کن چون هرگز فراموش نمیشن حتی ممکنه تکرار هم بشن.....با اون خاطرات کنار بیا سعی نکن هی بخودت یاداوری کنی !

و حالا مشکلتون ...نمیشه بش گفت خیانت از اون طرف زنگ خطر  هم حساب میشه هم برای خودت هم برای همسرت هم برای زندگیتون 

ممکنه یه روز که چشماتو باز کردی ببینی همون مرد خیالی و مهربون تمام ذهنت شده و تو سرخورده تر و شکننده تر از همیشه بشی  و اون وقته که......مشکلتو جدی بگیر!

از بس که مردای بد و قالتاق دیدم دیگه چشمم ترسیده به خدا!

بگذارید اینطور شروع کنم اول خودم رو معرفی می کنم بعد دغدغه های ذهنیم رو مطرح می کنم :

 پسر 20 ساله  فرزند ارشد خانواده زاده در خانواده ای مذهبی درصدد ازدواج میباشد  اما با موانعی برخورد کرده از شما تقاضای راهنمایی دارد

1) همیشه وقتی با دوستانش درباره ازدواج صحبت می کنه فقط انرژی منفی دریافت میکنه ازدواج خیلی در ذهنیت دوستانش منفیه خصوصا هم اتاقی های دانشگاه افکار منفی ذهنش رو درگیر کرده از جنبه ی مالی عاطفی و مشکلات دیگه هنوز مطمئن نیست که آیا میتونه این مسئولیت خطیر رو بدوش بکشه یا نه البته سربازی نداره همچنین 3 سال دیگه وارد کار میشه  دانشجو معلمم هست و الانم حقوق  ناچیزی میگیره که پول رفت و آمد و کتاب و هزینه های شخصیش در میاد یعنی محتاج خانواده نیست .

پدرش هم پشتیبانیش رو اعلام کرده...

با این تفاسیر آیا صحیحه در این سن به فکر ازدواج باشه  البته تحمل سه سال برای این پسر خیلی دشوار بنظر میاد چون رسم ازدواج در خانوادشون. زیر 20 ساله و موقعیت گناه هم براش فراهمه از همه نظر ....

و اگر ازدواجش رو موکول کنه به چند سال دیگه شرایطش بهتر میشه ؟ 

2)مسئله دوم ازدواج با دختر دینداره و کم بودن اینطور دختر ها در جامعه حاشا نکنید که حقیقت محضه

 این آقا پسر در فامیلش حتی یک دونه دختر. مقید هم وجود نداره  همه با سر و وضع آنچنانی و سابقه دوستی با جنس مخالف .

پس ناچارا  باید همسرش از غریبه باشه 

حالا فکرش رو بکنید که اصلا چنین دختری در اطرافش نیست از دانشگاه هم که نمیتونه اقدام بکنه بخاطر 2 نکته اولا اینکه تربیت معلم تفکیک جنسیتیه و اصلا برخوردی با دختر ها نداره ثانیا اصلا نهاد رهبری یا اینطور نهاد ها در دانشگاه وجود نداره که بخواد پیگیری بکنه و از راه سنتی وارد بشه و از طرفی  نسبت به ازدواج به سبک مدرن تنفر داره 

این رو هم بگم که اگر این راه حل به فکرتون رسید که به خاتوادش بسپره باید به اطلاعتون برسونم که به خاطر نبود دختر متدین در اطراف خانواده مستقیم اعلام کردند که خودت یکی رو پیدا کن بقیه اش با ما !

حالا این بیچاره از کجا با یک نفر آشنا بشه که هم فکر هم عقیده باشند راه حلی جلوی پاش بگذارید ... 

در آخر سوالاتم رو به صورت خلاصه می نویسم 

1)آیا ازدواج در سن 20 سالگی خوبه یا اینکه باید صبر کرد تا 25 و یا حتی بیشتر با توجه به فراهم بودن موقعیت گناه  ؟

2)چطور در اطرافش دختر متدین و مناسب پیدا بکنه با توجه به اینکه "هیچ "دختری در اطرافش وجود نداره 

ممنونم که مطالعه کردید .

ممنون زهرا خانم . تشکر

سوال کننده گرامی، بهش نگو دوست ندارم . ببخشید نمی خوام مجبورت کنم اما بگو دوستت دارم ولو الکی ؟، به مرور بر می گردی به اون چیزی که می خواستی. از خدا کمک بخواه .

یه مدت بود که خانمم برگشته بود و اس های عاشقانه میداد. علیرغمی که ته دلم ازش حسابی دلگیر بودم ، من عاشقانه تر از اون جوبش میدادم تا همه چیز عادی شد. تا همه چیز عالی شد. با اینکه ته دلم ناراحت بودم ، با اینکه می گفتم 15 سال ، خدا میدونه من بد نکردم ، کم نذاشتم ، خیلی چیزها رو از دست دادم ، ولی هیچ وقت بهش نگفتم دوستت ندارم ، هیچ وقت . حتی زمانی که ازش متفر بودم ، خوردش نکردم

میدونم خیلی سخته ولی یه وقت نیاز هست آدم به دلش نهیب بزنه ، خب اون روزی که بد بود دلت رنجیده بود و بهت حق میدم .میدونم دل خانم ها نازک تر از آقایونه ، اما خانم ها مثل مس می مونن ، نرم و قابل انعطاف ، اما آقایون مثل چدن، خشک و شکننده،  اما الان که واقعا برگشته دیگه چرا؟ به خاطر همین دلت ، به ظاهر هم بگو دوستت دارم ، این دل هم کم کم قبول می کنه

خب شوهرت باید جبران کنه اما شما هم بهش فرصت جبران بده ، امیدوارش کن تا بهتر بشه و همون چیزی بشه که می خوای.
انشالله اوضاع باب میل تون بشه. انشالله دل تون برگرده به روزهای خوش زندگی

خیلی خوش حال شدم که از زندگیتون راضی هستید .بدون شک خانمتون به این نتیجه رسیده که اجازه نده خانواده وبه خصوص خواهرشون تو زندگیش دخالت کنن .

من به قول شما همون خانم متاهل صبور هستم .با عشق به زندگیم  ادامه میدم .ولی ایا پاداشی هم برای صبر من وامثال من هست .درسته خدا با صابرین است .

به سوال کننده 

خواهر گرامی این اقایی که زاییده تخیلات شماست بدون شک همسر مهربونتونه .ولی چون مهربانی هاش رو باور نداری به خیالات متوسل میشی .ابتدا به یک دکتر روانشناس مراجعه کنید .این میتونه به خاطر افسردگی بعد از زایمان باشه .بعد از اون برای دوام زندگیتون حتما به یک مشاور مذهبی مراجعه کنید .تاکید می کنم حتما مذهبی باشه .خوشبختی در زمان حال زندگی کردن است .همسری که بهتون محبت می کنه بچه های سالم وزیبا ووضعیت مالی خوب  ارزوی هر خانمیه وشما همه اینها رو دارید .

ای بابا همسر بنده با چهار تا بچه فقط ۷۰۰ هزار می گیره .اگه یارانمون رو هم قطع نکنن میشه950 هزار تومان .ولی از زندگیم راضیم .وبا وجود اذیت های همسرم چه در قبل وچه حالا عاشق همسر وبچه هام هستم .

آقا محمد جواد عزیز بله ازدواج زود خوبه اما دوست عزیز اگه شرایط مالیت خوبه ، می تونی ازدواج کنی . اگه درامدت به اندازه ای هست که کفاف زندگیت بده و بابات حمایتت می کنه خوبه. اینکه دختر خوب رو چه جوری پیدا کنی دیگه باید بگردی تو اقوامت. به یه دانشجوی 20 ساله فقط اقوام و آشناها زن میدن.

غریبه ها هم اگه بدن باید وضعت خوب باشه که بگن میتونی از پس زندگی بر بیایی. البته هم خود دختر مهمه که قبول کنه هم خانواده اش. اما عموما خانواده ها تا پسر فارغ التحصیل نشده و سر کاری نرفته جواب مثبت نمیدن مگر اینکه دختر و پسر عاشق هم بشن. و دختره قدرت راضی کردن خانواده اش رو داشته باشه
هرچند نگرش شما الان که 20 ساله ای تا وقتی میشی 24 ساله یا بیشتر خیلی فرق می کنه. باید مراقب باشی کسی رو انتخاب کنی که بتونی یه عمر باهاش زندگی کنی نه 4 روز دیگه بگی من زود ازدواج کردم و از این حرفها


به خانم x  همان خانم صبور و مهربان. ممنون از نظر لطف شما. انشالله زندگی شما هم سرشار از عشق و آرامش بشه
شما هم باشوهرتون حرف بزنید. ببیند قرار نیست یه نفر تا آخر عمر بد باشه. اگه محترمانه ، اگه دوستانه و اگه مقتدرانه بهش بگید فلان کارت اشتباست باید اصلاح کنه . اگه نکرد شما هم کمی سخت بگیر.

من بدم میاد کسی ظلم کنه. و بدم میاد کسی ظلم ببینه.
من کاری به جنسیت ندارم. مردی ظلم کرد باید آدم بشه و خانمش هم باید کمی جسورتر برخورد کنه. زنی هم بدرفتاری کرد باید به اشتباه خودش پی ببره و شوهرش هم کمی مقتدرانه جلوش وایسه.

اینکه نباید بذاریم احدی تو زندگی مون دخالت کنه شکی نیست اما قرار هم نیست اگه زن یا شوهری بخواد اشتباهش رو جبران کنه و خوب بشه ، ما این فرصت رو بهش ندیم.

باز از زندگی بناله

ما یکی از پسرای فامیلمون عید که رفتیم مسافرت با پسر خالش

مسابقه آتیش زنی پول گذاشتن ببینم کی بیشتر آتیش میزنه بعد 

شما میخوای واسه ماهی 10 تومن پشت سره زندگی این خانوم

آه بکشید.....مردم به 100 تومنشم میگن پوله خورد....کمی دیدمونو بازتر

کنیم....شما نداری دلیل نمیشه به دیگران حسادت کنی اه بکشی و اهتم بگیره

اصن بعضی کامنتا فشار خونه منو میبرن بالا....مث قضیه نازگل خانوم به جای اینکه

بگه خوشبخت شید نفرین میکنه.....الان خودت دوس داری چون کارمندی ماهی یه تومن

میگیری اونی که ماهی پونصد میگیره بیاد اه یکشه پشته سرت....مطمئن باش هرکی

پول داره واس خاطره قرون قرونش زحمت کشیده....مفت نیومده....

من ناراحتی رو تو چهرش دیدم گفتم چی فکر کردی پیش خودت ،چه تو ،چه کس دیگه ای، فرقی نداره !اون موقع که به خاطر فامیلت ،خانوادت ،اذبتم میکنی اثرش رو تحویل بگیر،اما دلم براش سوخت بدیهاش رو تقریبا از ذهنم خارج کردم اما مدام میاد سراغم ،فعلا تونستم ارضا بشم داشت بال در میاورد .اما از قلبم بیرون نمیره هیچ وقت ، 

عزیزم  سعیت رو بکن نهایت میشی مث من .

اینا بالا شهر تهران میشینن دولت بهشون داده ،فلان ویلای باباش خیلی داغونه سقفش میاد رو سر مستاجر ،اونهایی که پدراشون کار دولتی داشتن میدونن فقط 1/6درامد شون میمونده برای خوردو خوراک تازه اگه میموند خیلی بی انصافی کرد در حقم ،جلوی جاری حسودم دادمیزد سرم زود باش ،ی بار هم تو کوچه کلمن اب رو پرت کرد تو خیابون ،تو عروسی برادر زادش نامزد بودیم گفتم ساعت یک شبه ،بریم خونه مامانم ،دارن میرن جلوی داداشش داد زد،کارم دارن ،کجا بیام نمی یام ،منم مثل بد بختا سرم رو انداختم با مامانم اینا رفتم .

جلوی برادر شوهرم من رو مسخره میکرد در مورد نطرم به قبله نما،بازم بگم 

.....برای همه هست برای همه فدات .

متاسفانه نمی دونن این کار به خودشون بر میگرده ،راضی نگه داشتن زنشون سودش مال خودشونه که خیلی دیر متوجه میشن !

بعضیا سبک زندگیشون اینجوریه....انقد دارن که نمیدونن چکارش کنن

شما نمیتونی این افرادو عوض کنی....شما از کجا میدونی اونا اهله

کاره خیر نیستن و آدمایی حقیر و بی ارزشن....هم کاره خیر میکنن 

هم تفریح شاید به اندازه شما مومن نباشن ولی این جوری هم که شما قضاوت کردید

نیستن خدا شاهده بابام واسه هزارتومن هزارتومن این پولا زحمت کشیده در

ضمن دیگه نحوه ی استفاده از پولمون به خودمون مربوطه نه دیگران مختاریم هرطور که

دوست داریم ازش استفاده کنیم شما هروقت پولدار شدی مث ما نباش..... شما درست استفاده کن...

آقای نجفی لطفا حتما تایید شه

یکیشونم  شرکت کامپیوتری داره ....دستشون تو جیب خودشونه نه باباهاشون

گناه قضاوته عجولانتون پای خودتون....بدونید که حق الناسه.....همین.

شرایطت برام قابل لمسه

و فقط بهت ی چیز میگم

همه اینا بخاطر اینه که هیچ دغدغه ی دیگه ای نداری ما آدما عادت داریم وقتی همه چی مرتبه ی بامبولی واسه خودمون در بیاریم

اگر همین الان ی لحظه شک میکردی که همسرت با یکی دیگست هیچکدوم ازین خیالات به سرت نمیرد

راستی فرمایش کردین حدس زدین من کیم؟!  میگم فیلمه "من کی هستم" رو دیدین؟!

ماله جکی جانه....آخ که چه فیلم با مزه ایه....وقت کردی ببین قشنگه خخخخخ البته قدیمیه ها....

اگه میدونی من کیم بگو...من مشکلی ندارم کاراگاه گجت عزیز......

ما یه باطری ساز ماشین داریم حقوقش 35 میلیونه تو ماه!! یعنی از یه دندان پزشک معمولی بیشتر اونم سوادش پنجمه 

حالا میخواید باور کنید میخواید نکنید 

در مورد روزی به دو بحث میخوریم

یک خواست خدا 

دو تلاش ما 

مطمئنا با تلاش حقوق همه ما بیشتر میشه ولی اگه خداخودش بخواد چند برابر میشه حتی اگه طرف کفاش هم باشه اگه خدا بخواد حقوقش ماهی به 10 تومن هم میرسه... خواستم بگم بنظر من فقر بعضی از انسان ها تا حدودی تقصیر خودشونه 

بخدا پولدار شدن خیلی سخت نیست 

اگه هر چی رو بخوایم و تلاش کنیم بش میرسیم.. فقط حسادت نکنید 

دو نفر ماهی ده تومن که چیزی نیست واسه دو تا (حالا به قول خودشون) نخبه!

یه سوال 

اون دوستانی که میگن ما کارگریم و دلمون میسوزه

عزیزان و کارگران محترم 

شما ببخشید ولی بیشتر درس میخوندید یا حداقل یه فن پول ساز یاد میگرفتید یا چه میدونم خرد خرد تجارت میکردید مثلا خرید طلا موقع نزول قیمت و فروش موقع صعود قیمت الان حقوقتون بیشتر بود 

حقوق ده تومن با چهار نفر هم چیین زیاد نیست 

من فقط به دکترا حسودیم میشه خخخ