سلام
شماری دلیل ازدواج نکردن خودشون میندازن گردن خدا و ... یادمه زمان مجردی که واقعاً نادون بودم عاشق یک دختر سن بالا و سن بالاتر از خودم شدم.
از شهر خودمون هم نبود ولی خب می‌گفتم فقط همین جلوی همه ایستادم گفتم فقط این من خواستگاری هیشکی جز این نمیرم، خواستگاری هم قبلش نرفته بودم، بی تجربه، اینم بگم دختره نه زیبایی داشت نه مالی که چشمم بخواد دنبالش باشه نه هیچ چیز خاصی، من فقط فکر میکردم دختره خوبه گفتم همین.
به همه می‌گفتم شما نمی‌فهمید من می‌فهمم اون زمان شرایط ازدواج هم واقعاً داشتم خونه زمین شغل نمیگم عالی ولی خوب بود در مجموع سرتون درد نیارم با هزار بدبختی راضی کردم با خانواده این دختر صحبت کنن خانواده دختر گفتن ما فقط سالمی جون مهمه بقیه مهم نیست.
ولی وقتی یه کم صحبت جدی تر شد یک دفعه گفتن فلان تعداد سکه، جهیزیه هیچی نمیدیم دختر و پسر بعد عقد باید تا سر کوچه میرن کسی همراهشون باشه، نمی دونم پسر می خواد بیاد جای دختر ما باید با هواپیما بیاد، دختر ما بیاره شهر ما، با هواپیما برگرده، فکر کنید بعد هزار بدبختی عقد کردی تو دوران عقدی باید کنار برادر زن بخوابی.
کم کم اینجا رسید عقد نباشن، خونه آماده، جهیزیه آماده، خود پسر بیاد، با ماشینم نه، هواپیما، دختر ما ببره شهرشون نمی دونم دختر ما خواستگار دکتر داره بعداً معلوم شد کارگر بیمارستان منظور بوده نمی دونم دختر ما پاکه معلوم شد چند سال با یکی رفیق بوده با فلان تعداد سکه اینا که شنیدم .
گفتم نه بابا شماها فکر میکنید گوش‌های ما مخملی هست بیایم اینو بگیریم باور کنید بحث مالی نیست بحث خرید جهیزیه نیست اینجور خانواده‌ها آدم بدبخت میشه باهاشون ازدواج کنه وقتی فهمیدم این دندون پوسیده هست گفتم نه.
دختر التماس کرد بیا منو بگیر مامان دختر التماس کرد چرا پشیمون شدین بیاین ما آسون تر می‌گیریم خب یکی نیست بگه وقتی کار از کار گذشت چه فایده داره خدا رو شکر تموم شد و یک ازدواج خیلی راحت بدون هیچ دردسری با یک آدم خوب که پدر مادر انتخاب کردن قسمتم شد.
ولی بخدا مقصر بیشتر موقع‌ها سختگیری‌های خانواده و خوده دختره، دختر فکر میکنه کسی متوجه نمیشه ولی همه آمارش رو دارند.
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۳۱۳۶ بازدید توسط ۲۳۵۲ نفر
- پنجشنبه ۱۷ فروردين ۰۲ - ۲۱:۲۶
