سلام

شوهرم به شدت بچه ننه است خونوادش خیلی واسش مهمن حتی دلش میخواد بره توی اپارتمان مامانش اینا زندگی کنه. هر چی اونا میگن واسش حجته چند بار پیش اومده که برنامش با منو بهم زده واسه خاطر کارای اونا...

اصلا عین مردای دیگه نمیتونه یه  تصمیم بگیره همش مامانش باید بگه این کارو بکن اینکارو نکن ... توی کارگری همه کاره ی خونوادشه ولی توی تصمیم گیری ها و نظر دادن هیچکاره ...

به جایی رسیده که هر چی میگه حس میکنم حرف خونوادشه . تحملش واسم سخته هیچ تلاشی واسه ایندمون  نمیکنه واستاده ببینه اونا چکار میکنن .

من نمیتونم واستم ببینم دیگران چه تصمیمی واسم میگیرن نمی تونم دخالت دیگران رو تحمل کنم نمیتونم  ادم های دو رو رو تحمل کنم . دارم میشم ادم بده چون حقو میگم . دیگه نمیدونم چکار کنم دارم کم میارم . 


مرتبط با خانواده شوهر:

خانواده شوهرم از خونه م دزدی میکنن

خانواده شوهرم یه درگیری رو با من شروع کردند

رابطه من با خانواده شوهرم چطور باید باشه ؟

چرا نباید بدی های خانواده شوهرمون رو به شوهرمون نگیم ؟

چکار کنم که در رابطه با خانواده شوهرم پر رو باشم ؟

از خانواده شوهر جز شر چیزی ندیدم

راهنمایی در مورد زندگی مسالمت آمیز با خانواده شوهر

چرا خانواده شوهرم نمیذارن باب میل خودمون زندگی کنیم ؟

خانواده شوهرم اصلا محبت های منو نمی بینن

من از دو رویی خانواده شوهرم واقعا خسته شدم

خانواده شوهرم دوست ندارن برم خونه شون

دعا برای دور شدن از خانواده شوهر


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)