سلام

نماز روزه هاتون قبول من که نه نمازم نمازه نه به خاطر بیماری روزه گرفتم امسال...، راستش سوال کرده بودم قبلا اما لینکشو پیدا نکردم، راجع به این که با یه آقایی مجازی دوستم، که واقع بینانه بخوام نگاه کنم احتمال رسیدن ما به هم خیلی خیلی پایینه، من هم در یک خانواده مذهبی ام و نمیتونم بگم بیاد الان خواستگاری به خونواده بگم بله ایشون دوست پسرمه و من همین رو میخوام!! چون مطمئنم بابام منو به همچین آدمی نمیده، ولی اون خیلی سرخوشه همه ش حرف از ازدواج مون میزنه، حرف از 4 تا بچه!

اما میگه اگه من نتونستم شرایطم رو درست کنم تو ازدواج کن، تو حیفی...، میگه ازدواج کن وگرنه تا آخر عمر عذاب وجدان دارم که یه خانواده رو به هم زدم، خب!

ایشون:

سربازی نرفته، درسش افتضاحه، کار نداره، ماشین نداره، تفاوت زمین تا آسمون داریم از نظر اعتقادی، ایشون فقط خودش و باباش نماز میخونن تو خونه، به خاطر بیماری که داره روزه هم نمیگیره، رفیق بازه، صمیمی ترین رفیقش زنا کاره!، دخترهای فامیل شون بی حجابن حتی به هم دست میزنن (نامحرم)، ایشون البته رفیق طلبه هم داره!، رفیق بچه حزب اللهی هم داره (اینو مطمئنم چون با چن تاشون آشنا شدم)، خونه داره، خوش اخلاقه خیلی، تنها کسی که میدونم میتونه با اخلاق گند من بسازه، با شناختی که ازش دارم به زنش آزادی میده، خانواده دوست، به قول ارسطو بسیار آدم ازدواجی ای هست!، اشکالات من رو به روم نمیاره.

بیشتر از خانواده ش اهل دین هست، مثلا احیا رفتن و این ها، خانوادش انجام نمیدن اما این انجام داد، عاشق امام زمانه، حتی اطلاعاتش از منم که مذهبی ام بیشتره درباره امام زمان و مهدویت و این ها. شب 23 رمضان هی میگفت کاش امشب صیحه ظهوررو بزنن :| استرس داشت :|

از همه مهم تر، دوسش دارم، کمتر کسیه که من بهش توجه کنم چه برسه به دوست داشتن. چون خشکه اخلاقم ولی اون ...، دیوانه وار عاشقشم و اون بیشتر عاشق منه ...، با این اوضاع و با این که من کنکور دارم و درسم خوبه و احتمالا پزشکی قبول شم، اما ایشون درس رو ول میخواد بکنه بره شغل آزاد.

پس بعدا هم نمیشه ازدواج کنیم چون خودم اگه پزشکی قبول شم روم نمیشه با ایشون ازدواج کنم، بابامم عمرا منو بده بهش، من چیکارش کنم؟ 

تو پست قبلی گفتم میخوام کات کنم ولی خیلی سخت بود، اصلا یه روز حرف نزنم باهاش می میرم، شما میگین گوشیت رو خاموش کن یا واتساپ رو پاک کن اما نمیشه...نمیتونم، بی حد دوسش دارم... مثل بچه ها شدم، یه بار گفت گوشیت رو خاموش کنی یا بخوای الکی کات کنی بخدا پا میشم میام اون جا میرم به بابات میگم، آقا من این دختر شما رو میخوام، هیچی هم ندارم اونم منو میخواد کی بیام با خانواده؟

اما وقتی جدی حرف میزنه میگه کار من درست نشد یا خانواده فشار آوردن تو ازدواج کن، اما زر مفت میزنه. خیلی غیرتیه بفهمه ازدواج کردم داغون میشه. با اون دوستانی هم که داره مطمئنم از زور فشار روحی یا دختر باز میشه یا معتاد، خب تمام حرف من اینه. کسی هست تجربه مشابه داشته باشه؟ چه جوری تمومش کردین؟

چه حوری کات کنم وقتی پیام میده با ذوق و شوق، چه جوری کات کنم وقتی از وقتی بهش گفتم نماز صبحت قضا نشه ها! ساعت 5-5:30 هر روز برام پیام میده که خوندم خانومم...، چه جوری کات کنم وقتی دلم براش میزنه...، کات هم کنم نمیتونم با کسی ازدواج کنم چون از عذاب وجدان تا آخر عمر هر روز می میرم.

چطور کات کنم وقتی اون داره حرف از آینده میزنه...، حرف از بچه هامون...، وقتی گفت شب قدر تو رو از خدا خواستم، گفت اربعین با دوستام (دوستای درست و حسابی ش ک منم میشناسم شون) دارم میرم کربلا تو رو بگیرم از خدا، گفت شاید تو رو خدا فرستاده برا آدم شدن من. شاید هنوز ازم ناامید نیست، شب قدر نصف شب بهم پیام داد که اعمال امشب چیه؟ منم همه اعمال شب قدر رو  براش فرستادم. گفتم فقط نمازش رو حال نداشتم بخونم. 

صبح اون پیام داد من ک همه رو خوندم حتی نمازشم خوندم دلت بسوزه، من چطور میتونم کات کنم...وقتی اینقدر دوسش دارم، دیوونه دارم میشم. وقتی میدونم گناهه میدونم خدا ازم بدش میاد میدونم بابام بفهمه سکته میکنه میدونم غلط کردم.

کاش همون اول پیامش رو جواب نمیدادم، تو یه سایت مذهبی با هم اشنا شدیم. کاش جوابش رو نمیدادم، خدا غلط کردم... فقط میگم خدا یا منو بکش یا یه کاری کن همه چی یادم بره این جوری می میرم.

چی بهش بگم؟، به چه بهونه ای کات کنم؟، وقتی تفاوت ها رو میگم میگه تو بگو چی بشم من همون میشم ...

شاید عشق اون از روی بچگی باشه چون سنی نداره 20 سالشه ولی من نه. من مطمئنم واقعا دوسش دارم ولی منطقی میخوام باشم، البته قبل حرف زدن خصوصی با هم توی اون انجمن مذهبی نه تنها من ک تقریبا همه فکر میکردن و میکنن که لااقل 25-26 باشه چون حرف هایی که میزد کارهایی که میکرد خیلی پخته بود. مناظره سیاسی میکرد. من عاشق بحث کردنش شدم. اینقدر مدرک و سند از خودشون میریخت رو سر طرف که هنگ کنه. آخرش هم بقیه کم می آوردن و مثل همیشه اون برنده... 

با چند تا طلبه روی به مساله بحث کردن. موضوع یادم نیست اما تخصصی بود. حتی اون جا هم اون برنده شد... دروغ چرا خودم قبل پیام دادنش ازش خوشم می اومد...

خب خیلی حرف زدم ببخشید، سوالم اینه که چه بهونه ای ازش بگیرم؟ که به همون بهونه تموم کنیم...، دیابت داره عصبیش کنم طوریش نشه یه وقت، اگه تجربه ای دارین بگین،خواهش میکنم. سرزنشم نکنین به اندازه کافی حالم بد هست، 

در آخر: من چادری ام. مذهبی نما البته! اگر واقعا انسان خوبی بودم این اشتباه رو نمیکردم. شما نذارین پای بقیه چادری ها. دوستان من پاک ترین آدم ها هستن. من جنسم خراب بود... دنبال هیجان بودم. دنبال عاشقی... ذاتم سنت شکنه دست خودم نیست...


ممنون


مرتبط:

از اینکه با پسری در ارتباطم از خودم بدم میاد

چطوری از دوست پسرم جدا شم که دلش نشکنه ؟

چرا بعضی از دختران و پسران ناگهانی رابطه دوستی رو قطع می کنند ؟

چطوری ازش جدا بشم که اذیت نشه ؟

چرا نمیتونم این پسر هرزه رو فراموش کنم ؟

تمایل خاصی به چت و ارتباط با جنس مخالفم پیدا کردم

چه جوری ازش دل بکنم ؟

نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه

تو سن کم اشتباه کردیم و اسم وابستگی رو گذاشتیم عشق

از اینکه بعد از جدایی غصه بخورم و نتونم فراموشش کنم میترسم

نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه

چکار کنم آقایی که در 14 سالگی باهاش دوست شدم دست از سرم برداره؟

چطور کات کنم که کمتر اذیت بشیم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)