سلام

یه پسر 28 ساله هستم. تو زندگیم سعی کردم به جز همسر آیندم دنبال هیچ دختری نباشم و هیچ رابطه دوستی با دخترا رو تجربه نکردم جز موارد کاری یا درسی.

همیشه فکر میکنم همه حس عاطفی و جنسی رو واسه همسر ایندم نگه داشتم ولی این وسط خودم دارم داغون میشم. انگار دارم سرخورده میشم، احساس میکنم راهو اشتباه اومدم. من که احترامو ارزش زیادی برای دختر خانما قائل بودم و شاید یکی از علل اینکه سمت این دوستیا نرفتم این بود که انتظار داشتم با کسی ازدواج کنم که من براش اولین باشم بخاطر همین هم خودم سمت این دوستیا نرفتم.
ولی جدیدا از تفکرات دخترا حالم بهم میخوره، بعضی دخترا شیفته کسی میشن که بهشون به چشم یه جنس نگاه کنه. شیفته کسی میشن که براشون زبون بریزه نه کسی که براشون خودشو حفط میکنه.

دخترایی که منو از نزدیک میشناسن واقعا دوستم دارن، ولی از کجا باید خودمو به بقیه دخترایی که ممکنه دوسشون داشته باشم اثبات کنم .

دیگه خسته شدم از بس دور و برم دیدم دخترایی که نه نشونه ای دارن که با کسی هستن نه اینکه حلقه دارن بهشون دل میبندم و بعدش میفهمم با یکی دوستن. چرا یه دختر وقتی کسی تو زندگیش هست باید با بقیه گرم بگیره؟ یعنی واقعا یه دختر اینو نمیفهمه ممکنه یکی بهش دل ببنده؟

یه پسر وقتی یه دخترو میبینه جدا از چهره دختر، ویژگیهای دیگه مثل نجابت و مهربونی رو میتونه ببینه و عاشقش بشه. از دخترا سوال دارم جرا نجابت و مهربونی یه پسرو نمیبینید ؟؟؟ حتما باید با شما دوست بشه و از احساساتتون استفاده کنه؟؟؟

این رقابت برابر نیست. اگه رسمی قراره خواستگاری رخ بده من از خیلی از پسرا میبرم. اگه قراره دوستی رخ بده مطمئننا اون دختر منو میشناسه بازم من برندم. ولی وقتی من قراره رسمی اقدام کنم و یه پسر دیگه از طریق احساسات اون دختر با من رقابت کنه من بازندم.

متنفرم از این احساسات دخترا. از این به بعد با دخترا دوست میشم هر وقت خواستم ازدواج کنم به یکیشون میگم. اینجوری هم هیچکدومو از دست نمیدم. از این به بعد من میشم اون دوست پسره!
وقتی بعضی دخترای این کشور به خودشون احترام نمیذارن احترام گذاشتن من یا هر پسر دیگه ای فقط باعث نابودی خودمون میشه چون تو اون زمانی که من و امثال من دارن شرایطو آماده میکنن که محکم و با دست پر میخوان بیان از حرف دلشون به اون دختر بزنن قبلش یه پسر دیگه مخشو زده!

دید آرمانیم نسبت به دخترخانما داره از هم میپاشه تا جایی که دیگه نمیخوام به ازدواج فکر کنم. یه موجود پراحساس بدون اراده که اختیارش دست دوست پسرشه . کاش این احساسشونو خرج پسری میکردن که مطمئنن شوهرشون میشه، پسری که دوست داشتنشو با یه مرد در میون بذاره " تنها مرد زندگی یه دختر، پدر"

ببخشید اگه تند رفتم فقط خواستم خودمو خالی کنم چون دیگه واقعا کم آوردم نمیدونم چی درسته چی غلطه. از دخترخانمای گل که این مطلبو میخونن و اقایون محترم میخوام بهم بگن دارم اشتباه میکنم.

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)