سلام و وقت بخیر خدمت دوستان گرامی
من و همسرم حدود 34 ماه است که ازدواج کرده ایم. هر دو 25 ،26 ساله و دارای تحصیلات عالی. من در یک ارگان دولتی پست مناسبی دارم و همسرم شغل آزاد، آبرومند و پردرآمدی دارد.

قبل از ازدواج 1 سال هم نامزد بودیم .البته قبل از نامزدی من موقعیتهای مناسب زیادی برای ازدواج داشتم اما در مورد همسرم به دلیل غرور و نخوتی که از خانواده اش سراغ داشتم به هیچ وجه حاضر به آشنایی با این آقا نبودم ولی به دلیل اصرارهای همسرم و رفتار عاشقانه و عاقلانه ای که داشت تغییر عقیده دادم.

بنده اساسا فرد آرام و قانعی هستم و ظاهر خوب و بالاتر از معقولی هم دارم ولی الان بعضی یا بهتر بگویم بیشتر خصلت های همسرم فوق العاده برایم آزاردهنده است بطوریکه واقعا سردرگم شده ام.

در مدت چند ماهی که با هم هستیم به تعداد انگشت شماری رابطه ی جنسی داشته ایم. همسرم بسیار خوددار است و فکر میکنم بیش از حد به سلامتی خود اهمیت میدهد و رابطه ی جنسی را مضر میداند.

بارها به او توضیح داده ام که در رابطه ی زناشویی طرف مقابل را هم باید در نظر گرفت و من از این نوع رابطه احساس رضایت نمیکنم اما وی به طرز تعجب آوری من را مقصر می داند و دلیلش را هم که میپرسم جواب قانع کننده ای نمیدهد.

به نظر شما من نباید پریود شوم؟!!!! پس روزهای باقیمانده که من پریود نیستم چه میشود؟ الان طوری شده که واقعا دچار بی میلی جنسی شده ام. بارها سعی کرده ام که به طور غیر مستقیم برایش جذابیت جنسی ایجاد کنم اما باز هم خودداری میکند.

به بهانه های مختلف قهرهای طولانی مدت میکند و به یکباره جای خواب و غذا خوردن و حتی لباس پوشیدنش را جدا میکند. من همیشه سعی کرده ام اگر مقصر من بوده ام عذرخواهی و رفع کدورت کنم اما رفتارهای همسرم از حد گذشته و در هر حالتی انتظار دارد که من برای آشتی پیشقدم شوم که من هم این کار را نمیکنم.

در جمع خصوصا در بین خانواده خودم سعی می کند طوری وانمود کند که من غلام حلقه به گوشش هستم و تسلط بی اندازه ای بر من دارد، من بخاطر احترامی که برایش قایل هستم سکوت میکنم اما وقتی تنها میشویم رفتارش را گوشزد میکنم.

الان جوری شده خانواده ام احساس میکنند ظلم بزرگی در حق من شده و من اصلا نمیتوانم قانع شان کنم که اینطور نیست. ضمن اینکه همسرم تحت هر شرایطی خودش را با من مقایسه میکند و واقعا احساس میکنم من را به چشم یک رقیب میبیند تا همسرش که معلوماتش بیشتر از اوست و بیشتر از او جلب توجه میکند و بیشتر محبوبیت دارد و از دست مزخرفات.

در حالیکه من راحت ابراز احساسات میکنم و کوچکترین کار و اخلاق پسندیده او را ستایش میکنم. بعد از ازدواج رفتارش به کل عوض شده و برخلاف گذشته یک بار هم ابراز علاقه نکرده. مدام دوست دارد شخصیت مرا زیر سوال ببرد و هر حرفی و نظری که دارم را به شدت تکذیب می کند. با روی ترشیده به خانه می اید و جواب سلام هم نمیدهد و شوخی هم که میکنم یا نمیشنود یا بد جواب میدهد و تا حرف نزنم یک کلمه هم حرف نمیزند.

از شرایط کاری اش هم اطلاع دارم مطمئنم بخاطر مشکلات بیرون از خانه نیست. باور کنید علیرغم ناراحتی هایی که از این بابت دارم یکبار هم عصبانی نشده ام. برای گرم نگه داشتن خانواده زیاد تلاش کرده ام و میکنم اما ظاهرا بی فایده است.

دوستان اگر نظر و پیشنهادی دارند لطف کنند ارایه دهند.فقط پیشنهاد روانشناس را ندهید که خودم امتحان کرده ام و برخورد بدی از او دیده ام.

 با تشکر از لطف و توجه شما عزیزان


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه)