سلام
من یه دختر بالغم و عاقل!
نمیخوام بگم همه چی بلدم یا عالم دهرم! ولی انقد بگم که برای خودم و زندگیم خوب رو از بد تشخیص میدم. تا حالا با هیچ پسری ارتباط نداشتم. ولی توی چت با یه پسر آشنا شدم که از همه نظر برام با همه فرق داشت.
من ادمی نیستم که ظاهر افراد یا مادیات برام مهم باشه. یا بی جنبه و محبت ندیده نیستم که تا یکی باهام حرفای عاشقانه زد جذبش بشم!
من جذب شخصیت اون پسر شدم! و تفاهم زیادی که توی خیلی از دیدگاه ها با من داشت! میخوام بگم این رابطه، رابطه ی یه آدم نپخته و نوجوون نبوده!

چند ماه با هم چت میکردیم. بدون هیچ قصدی! حتی اون منو آجی صدا میکرد که یه وقت سوءظنی بهش پیدا نکنم و فکر بد نکنم در موردش!
بعد از مدتی احساس کردم که نمیتونم این رابطه رو اینجوری ادامه بدم. داشتم بهش وابسته میشدم. به هر بدبختی ای بود بهش فهموندم که یا باید این رابطه یه شکل جدی تر پیدا کنه یا از همین الان خداحافظ!
وقتی که منظورم رو متوجه شد، گفت که خودش خیلی وقته تو فکرشه. ولی ترسیده پا پیش بذاره.
بعد از اون موقع ما اولین فکری که به ذهن هر دومون رسید خواستگاری و ازدواج بود! ولی خب... اون شرایط ازدواج نداره. سربازی کار ...
به هر دری زدیم با چند نفر مشورت کردم. اونم همینطور. ولی هیچی!
دوسش دارم. ولی اون شرایطش رو نداره. میدونم که اگه هم بیاد خونوادم مخصوصا مامانم اصلا قبول نمیکنه منو به یه پسر بیکار بده. خب عقلانی هم نیست! نمیگم عاشقشم!

چون هنوز اونقدر نیست که بخوام براش بمیرم! ولی این رابطه و احساس بعد از این که حرف ازدواج توش اومده داره با یه سیر صعودی بالا میره! و همین نگرانم کرده! اون میگه عقلانیش اینه که من سربازی برم، کار پیدا کنم، یه سرمایه کوچولو به هم بزنم، بعد برم خواستگاری! درست میگه. ولی من چیکار کنم؟

من توی سن ازدواجم. اگه خواستگار اومد به خونوادم چی بگم؟ اگه شرایطش خوب بود و من گفتم نه ازم دلیل میخوان! اگر بخوام منتظرش بمونم باید حداقل تا 25 سالگی صبر کنم! چیکار کنممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم بگم که من بهش گفتم اگه بیای خواستگاری و خونوادم ازت پرسیدن که دخترمونو کجا دیدی اصلا نباید بگی تو نت آشنا شدیم! چون خونواده ها دید منفی نسبت به این قضیه دارن. ولی با این حال اون رفت به مامانش گفت! و حتی بضی از چت هیستوری ها رو هم نشونش داده! و وقتی فهمید من به پسرش گفتم که نباید خونوادم بفهمن تو چت آشنا شدیم نظرش نسبت بهم مساعد شد.

ولی هنوز نظر قطعی مشخص نیست. چون پسرش خیلی اصرار به خواستگاری نکرده واسه همین مامانش هم خیلی چیزی نگفته. ولی بهش گفته که تو هر کی رو دوس داشته باشی همون عروسمونه.
یه چیز دیگه! خالش اونو برای دخترش درنظر گرفته و به مامانش گفته که این دوتا برای همن!
حالا با این شرایط من چیکار کنم؟؟؟ بمونم منتظرش؟؟ یا ازش بخوام بیاد خواستگاری؟؟
میترسم اگه زیاد تحت فشار بذارمش و مجبورش کنم بیاد، بعدا اگه توی زندگی مشکلی پیش اومد بگه تقصیر تو بود! تو مجبورم کردی ازدواج کنم! وگرنه من شرایط ازدواج نداشتم!
نمیخوام همچین اتفاقی بیفته
ولی نمیدونم باید بهش اعتماد کنم و منتظر بمونم تا چند سال دیگه یا نه؟
خوااااهش میکنم کمکم کنین.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)