با سلام

سه روز از این اتفاقی که برام افتاده میگذره.تو بدترین روزای زنوگیم که واسم اتفاق افتاد نمیدونم شاید از سر کمبود احساس و تنهایی دلبسته پسری شدم.

البته اصلا از نظر اس این حرفا در ارتباط نبودیم فقط از نظر کاری در ارتباط بودیم. توی این چند وقت این طرف همه زندگیم شده بود تمام دلخوشیم،واسه ۲۰ ثانیه صحبت اونم کاری از خوشحالی پر در میاوردم، تمام انگیزم شده بود، تو تنهاییم فقط یاد اون بود که بهم ارامش میداد، رفتار خیلی خوبی باهام داشت مهربون خوش اخلاق، فکر میکردم اونم از من خوشش میاد.

تا اینکه ۳ روز پیش تو محل کار دیدمش هر دفعه که میدیدمش تا ی هفته ذوق میکردم خلاصه،دیدم با دوست دخترش اومده دلم میخواست همون جا بشینم زمین زار زار گریه کنم،اخه اون همه دلخوشیم بود،دیگه بعد از این اتفاق دوست ندارم نه ببینمش نه صداشو بشنوم،توی تمامی روزاییکه من تو فکرش بودم اون به یاد کس دیگه بود،دیگه هیچ انگیزه ای ندارم،چیکار کنم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)