سلام
من یه دخترم بیست و چند ساله توی روابطم خب اسلام و کامل در نظر میگیرم و رفتار میکنم از طرفی کلا از موقعی که خودم و شناختم از درس خواندن و علم بیشتر از صحبت با آدم ها مهمونی رفتن  و ... لذت میبردم... برام پسر و دختر هم واقعا فرقی نداشت.

یعنی اونقدر درگیر درس بودم پسرا برام جاذبه ای نداشتند... به همین دلیل دوستان علمی زیادی دارم چه پسر چه دختر ... خیلی زیاد... شاید در سال گذشته اگر بگم بخاطر علم و درس با هزار نفر در ارتباط بودم اغراق نباشه .. ( از طرفی همه ی آدمهای اطرافمم هم این موضوع و میدونن ( که به خاطر علم با آدم های زیادی در ارتباطم هم حد خودشون و میدونند  خوشبختانه تا حالا از طرف هیچکدومشون برام مشکلی پیش اومده)
اما مشکلم...
از میون همه ی این آدم ها خب تعدادی هستند که قدیمی ترند یعنی چهار یا پنج ساله یا بیشتر دوست علمیم هستند ( تعداد اینها هم کم نیست) توی این همه ارتباط بعد چهار سال ارتباط بودن بخاطر علم احساس کردم واقعا یکی از پسرهایی که باهاشون در ارتباطم و دوست دارم‌ (این هم بگم سالی که گذشت بدترین سال زندگیم بود.. اونقدر آدمهای متفاوتی و از دست دادم (با مردنشون البتته) که واقعا رو روحیم تاثیر گذاشت یکم احساسی شدم یکم...

یکم گذشت از موضوع من هر بار که بخاطر هر مساله ای ایشون و میدیدم عادی رفتار میکردم (یعنی میشد مثلا یک ساعت بشینیم در باره ی موضوع خاصی درس بخوانیم رفع اشکال کنیم اما در حد ۳-۴ دقیقه غیر علمی در حد سلام و احوال پرسی حرف بزنیم) یه سه ماه گذشت احساس کردم احساسم نسبت به این فرد واقعی هست .

پس یه دفعه بهشون گفتم میخوام باهاشون مشورت کنم و توی صحبت همین موضوع  و نه طوری که بگم دوست دارم اما طوری که کاملا بفهمه منظورم و مطرح کردم و ازش خواستم بهم مشورت بده که چطور با خودم کنار که هم ایشون این آگاهی و داشته باشه که اوضاعم با قبل فرق داره و حواسش به قولی جمع باشه که نه خودش آسیبی بخوره نه من آسیبی بخورم ( گفتم خودش چون میدونم توی روابطش خیلی آزاد تر از منه .. و اگر تا الان فاله اش و کامل حفظ کرده بخاطر رفتار من بوده... ترسیده بودم از خودم که نکنه رفتاری کنم که اونم راحت تر از قبل باشه و..)

صحبتمون تموم شد شرایط طوری که عجله داشتیم نشد حرفی بزنیم فقط گفتیم خدافظ . سه روز بعد یه صحبتی پیش اومد گفت بعد فلان تایم (یه ماه و نیم بعد) راجبش با هم تصمیم میگیریم.
توی این یه ماه و نیم خب خیلی راحت تر صحبت میکردیم در حد اینکه خوبید بشه خوبی اما کماکان موضوع درس و ... بود ... همه چی خوب بود تا رسیدیم به تایم مورد نظر قرار بود کتابی و  بهم برگردونه.. که نیومد سر قرار و تماسی هم نگرفت نگفت نمیاد.

دو روز بعد sms داد که کتاب و هنوز میخواد و بعد یه بار دیگه که باهم حرف زدیم وقتی به روش اوردم ماه رمضونی زبون روزه منوالاف کرده عذر خواهی کرد اما برای من موضوع سنگین بود و هست...
پیش خودم فکر کردم که حتما خواست خدا بوده که من بفهمم یه احساسی هم دارم و اینکه این فرد هم توی تایمی که قرار بود حرف بزنیم طوری رفتار کرد که به اندازه ی کافی مشورتش و داد .

خب انگار منو به اندازه یه دوست علمی خیلی قبول داره...اما علاقه ای نداره بهم...در هر صورت من احساس کردم باید فراموش کنم و دور بشم ...به لطف خدا و البته با اون ناراحتی که سر نیومدنش پیش اومد بنظر خودم ۷۰-۸۰ درصد راه و اومدم.. الان کلی خاستگار دارم.

یعنی همیشه داشتم اما بخاطر اینکه احساسی نسبت به ادمهای اطرافم نداشتم همیشه همه رو رد میکردم...الان میدونم میتوانم کسی و دوست داشته باشم و میخوام روی خاستگارهای فعلیم فکر کنم و به یکی جواب + بدم اما بخاطر اون روزی که کتاب و باید بهم برگردونه  منم باید بهش چند تا کتاب برگردونم (حدود دو ماه دیگه) نگرانم..

چون همیشه از رفتارهاش چه من چه ادمهای اطراف احساس میکردیم به من علاقه داره .مخصوصا با صحبت بعد از حرف زدنم باهاش و بقیه ی اون یه ماه.. به همین دلیل درصد کوچیکی احتمال میدم فقط اون روز با نیومدن و انداخن عقب ماجرا شاید خواسته امتحان کنه ببینه من تا کی هستم یا با اون حرفی که قبلش بهش گفته بودم که تصمیم داشتم تا اخر عمرم تنها باشم شاید فکر کرده این احساس بخاطر شرایط بدم توی این یه سال پیش اومده (البته خودمم همین احتمال و هنوز گوشه ی ذهنم دارم)

بخاطر همین نمیدونم باید این دو ماه و صبر کنم ببینم چی میشه اتفاق دیگه ای میفته یا اینکه روی خاستگارهای فعلیم فکر کنم ... اونوقت اگر به یکیشون بله بگم و یه ماه بعد بفهمم که اونم دوستم داشته و خواسته فقط من یکم با خودم کنار بیام ... چه کنم..حرفی که زدم مسئولیت داشته دیگه...نداشته؟
خلاصه به نظرتون چه کنم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)