سلام

یه دختر** ساله ام که بنا به شرایط مالی خانواده که اصلا قادر به تهیه جهیزه نیستن تا حالا نتونستم ازدواج کنم و ناخواسته همه خواستگارامو رد کردم، تقریبا ** ساله شاغل شدم ولی با توجه به اینکه  دکترامو دانشگاه .... میخونم هیچی از حقوقم نمیمونه، تو این شرایط من دو تا گزینه دارم که از دوستان میخوام راهنماییم کنند.

1-دکترامو بیخیال شم و انصراف بدم، به یکی از خواستگارام جواب مثبت بدم ( همشون هم خواستگاری سنتی هستن ) و بهشون بگم من قادر نیستم جهیزیه انچنانی تهیه کنم و با یه جهیزیه ساده که البته اونم باید قسطی بخرم میتونم بیام خونه ات.

2-یه آقایی هستن که ابتدای اشنایی مون **  سال از طریق یکی از .....  بود که بعدها آشنایی مون بیشتر شد و تقریبا  7 ماه بعد ایشون پیشنهاد آشنایی بیشتر برای ازدواج دادن، من از همون موقع بخاطر جهیزیه گفتم نه .

البته به ایشون دلیل واقعیمو نگفتم و گفتم قصد ازدواج ندارم، ولی ایشون پیگیر بودن تا اینکه یک سال پیش بعد کلی اصرار ایشون دلیل واقعی مو گفتم و ایشون گفتن که من هیچ مشکلی ندارم و خودم جهیزیه رو تقبل میکنم که من گفتم من نمی خوام کسی جور نداری منو بکشه و مخالفت کردم و رابطه رو کات کردم.

*********************

یه سوال از اقایون دارم اینکه این اقا بهم گفتن نمیذارم هیچکس بفهمه جهیزیه رو من تهیه کردم ،گفتن در بدترین حالت کسی از اعضای خانواده من بخواد راجع به جهیزیه تو رو ناراحت کنه من با پشت دست میزنم دهنش، گفتن اجازه نمیدم هیچکس اذیتت کنه.

بهم گفتن بخاطر چهار تا قاشق چنگال نمیخوام از دستت بدم، سوال من اینه با توجه به اینکه این اقا سنشون کم نیس ( *3 سال ) ممکنه این حرفا از رو احساسات باشه؟ ممکنه بعدها بخوان بهم سرکوفت بزنن.
ایشون میگن من از همون اول دلم میخواست خودم با همسرم برم وسایل خونه رو بخریم، اعتقادی به جهاز ندارم، از کجا بفهمم حرفاشون واقعیه؟

***************
یه مورد دیگه اینکه این اقا 20 سالگیش  شدیدا عاشق همکلاسیشون میشن و قرار ازدواج میذارن منتها اون خانم بعد کارشناسی میره خارج از کشور ، و این اقا اونطور که خودشون میگن دیگه دور ازدواج رو خط میکشن،خودشون گفتن اون ماجرا منو چن سالی از زندگی عقب انداخت و طول کشید بخودم بیام،مسئله اینه من دائما بخودم میگم نکنه منو با اون خانم  مقایسه میکنن؟ نکنه هنوزم عاشقشن؟ وقتی بخودشون گفتم گفتن من تو رو برای زندگیم انتخاب کردم تموم شد و رفت!! از اونجا که شدیدا ادم مغروری و جدی هس راستش دیگه جرات نکردم دوباره مطرح کنم ولی همیشه ته ذهنمه،راستش همش بخودم میگم اون دختره چی داشته که این اقا اونهمه بهش وابسته بوده؟ اون لحظه حس بدی بهم دست میده.

**************
سوال بعدیم اینه که ما از دو قومیت متفاوتیم، امن یکی از دوستانم هم قومیت ایشون هستن بهم گفتن تو فرهنگ ما مردسالاری هس،درحالی که تو فرهنگ من خیلی مردسالاری وجود نداره.البته ایشون از بچگی تهران بزرگ شدن و اصن شخصیت دیکتاتوری ندارن،جدی و مغرور هستن ولی دیکتاتور نه، ،ما خودمون تو صحبت باهم هیچ تضاد فرهنگی حس نکردیم،چون از لحاظ شخصیتی شبیه همیم و هنجار و ناهنجارهامون شبیه همه حتی تو مسائل خانوادگی، با این وجود میترسم؟ بنظر شما ممکنه با این شرایطی که گفتم از لحاظ فرهنگی مشکلی پیش بیاد؟

**************
راجع به  این اقا این نکته رو بگم ایشون با توجه به اینکه کاملا ادم به روزی هس ولی اصن علاقه ای به شبکه های مجازی نداره، حتی تلگرام و اینستگرام رو به اصرار من رو گوشیشون نصب کردن، مهمترین تفریح فعلیشون مطالعه ست البته تو حوزه کاریشون. تو فرصتهای کوتاه هم مطالعه میکنه.

***************
اینم بگم من از این اقا پرسیدم با وجود اون همه دختر خوب تو دور و برت  چطور منو از نت انتخاب کردین،ایشون گفتن من تو صحبتهات حیا و نجابت حس کردم، بعدش گفتم بیشتر اشنا شیم ،وقتی هم که برا اولین بار از نزدیک دیدمت و  متوجه شدم  حسم اشتباه نبوده و من اولین مرد زندگی توام ،خدای نکرده قصد تعریف از خودمو ندارم اینارو بخاطر این گفتم که دوستان متوجه شن برا خود منم علاقه ایشون سوال بود.

**************
خواهش میکنم منو جای خواهرتون بدونید و کمکم کنید.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)