سلام

چندین ماهه که درگیر یک مشکل بسیار بزرگ هستم که آرامش من و خانواده ام رو سلب کرده . متاسفانه من در گذشته مرتکب اشتباهی شدم و بعد از مدتی درصدد جبران برآمدم از اون زمان تا الان توبه کردم گریه کردم از خدا آرامش خواستم باهاش حرف زدم درد دل کردم و خواستم تا فرصت جبران در اختیارم قرار بده .

هر بار مدتی میگذشت و من امیدوار بودم به حل مشکلم و اینکه باز هم آرامش به من و خانوادم برمیگرده اما این آرامش و امیدواری مقطعی بود و باز شخص سومی خواسته یا ناخواسته ، آگاهانه یا ناآگاهانه این آرامش را برهم میزد و هر بار منی که امید به جبران داشتم بخشی از انگیزه و امیدم را از دست میدادم زمان گذشت بازهم امیدوار شدم و باز هم به دعا کردن ادامه دادم تا اینکه ضربه مهلکی باز به من وارد شد و این بار به معنای واقعی زمین خوردم هیچوقت اون صحنه ها ، لحظاتی که سر نماز زار زار اشک میریختم و به خدا میگفتم چرا منو ردم میکنی من هیچ پناهی جز تو ندارم .

چشم ها و صورتم از شدت گریه ورم میکرد و من توضیحی برای آن نداشتم . تمام امید و انگیزه من دود شد و رفت هوا و بعد از آن چنان احساس گناهی دارم ( البته قبل از این هم داشتم اما انگیزه جبران و بازگشت آنرا برای من قابل تحمل میکرد ) از همه دوستان و آشنایان فراری شدم و بیش از پیش در لاک تنهایی خودم فرو رفتم .

حالا حتی برای خوردن یک لیوان آب هم میترسم که نکنه گناه باشه نکنه خدا از من راضی نباشد . دلم درد دل میخواد دلم یک آدم غریبه میخواد که بدون هرگونه قضاوت به پای حرفم بشینه و من براش حرف یزنم اما کسی رو محرم خودم نمیدونم و هر کسی هم که با مهربانی با من برخورد میکنه ناگهان در دلم ترسی بوجود میاد که آی دختر! حواست باشه مردم این روزا خیلی بی معرفتن حواست باشه سفره دلت رو برای هر کسی باز نکن و ... .

از وقتی که با این جا آشنا شدم خیلی دلم میخواسته حسابی دردل کنم اما افسوس که میترسم با حرفهای من آبروی بنده ای از خدا ریخته شود و یا کسی قضاوت بیجا کند .

تنها دلیلی که اینها رو مینویسم برای اینه که این روزها بیش از پیش به دنبال خدا میگردم میدانم که اتفاقات زندگی ما همه حکمتی دارند و بارها این رو تجربه کرده ام اما هربار که دعا میکنم شیطان مرا وسوسه میکند که نکند مانند دفعه های پیش اتفاق بدتری بیفتد؟؟؟

از آینده به شدت میترسم ... میترسم از اتفاقای بد زندگیم... با توجه به اینکه در سن ازدواج هم هستم اما به شدت از اینکه در آینده اگر در ازدواج هم شکست بخورم چه میشود؟؟؟ اما از طرفی دیگر هم میدانم که خدا مهربان است و آمرزنده ولی من در شرایط بدی هستم و این ترس و واهمه از آینده، ترس از خدا من رو ول نمیکند .

تصمیم گرفتم اینجا بنویسم تا من را کمک کنید که ایمانم رو از دست ندهم کمکم کنید تا از این ترسی که دارم نجات پیدا کنم هنوز که هنوزه یادآوری اتفاقات تلخ اخیر تن و بدن من را به شدت میلرزاند انقدر درد و عذاب برایم داشت که نمیتوانم عامل آنرا به هیچ وجه ببخشم به همین دلیل از تکرار آن حوادث به شدت بیم دارم .

روز به روز دارم غصه دار تر میشم تنها تر میشم من دلم نمیخواد که نسبت به خدا شک و تردیدی در دلم باشد به شدت میترسم و گاهی احساس بی پناهی شدید میکنم .

و البته برای حل مشکلم به چندین مشاور مراجعه کردم اما هیچکدام دلسوز نبودند تنها استادی به من کمک کرد و در زمانی که بسیار ناامید بودم من رو متوجه حیله های شیطان کرد .


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)