سلام

یه دختر *1 ساله هستم . پدرم * سال پیش به رحمت خدا رفت، به واسطه خوب بودن درسم همیشه بلند پرواز بودم ولی همیشه نگران تنهایی مادرم بودم خوشبختانه مادرم  دو سال پیش به کمک عمم با مردی ازدواج کرد که فرزند و همسرشو رو از دست داده .

البته بعد از مدتی فهمیدم قبل از بابام خواستگار مامانم بوده که مامانم به دلیل اینکه 4 سال ازش کوچیکتر بوده  مامانم مخالفت کرده اما زمونه دوباره اینا رو به هم رسونده .

ناپدریم مرد خیلی شاد و با محبتی هست و به خاطر پوست و مو روشن  خیلی خوب مونده همچنین  تونست تو یه مدت دوباره شادی رو به خونه ما بیاره  . رابطه  ما با هم  خیلی خوبه اما هیچ وقت نحواستم به عنوان جایگزین پدرم بهش نگاه کنم .

خودش هم متوجه شد و نخواست جای پدرم رو بگیره . مثلا اوایل که دید وقتی منو دخترم صدا میکنه ناراحت میشم با پسوند جان یا جون و ... صدا میکنه منم به دوستایی که خیلی در جریان زندگیم نیودم ناپدریم رو دایی کوچیکم معرفی میکرد.

تو این مدت خیلی حامی من بود مثلا وقتی دانشگاه قبول شدم مامانم به خاطر فاصله قبول نکرد برم ولی ناپدریم با توجه به کارمند بودن خودش و مامانم تا  جایی که امکان داشت به نزدیک ترین شهر به دانشگاهم انتقالی گرفتن و اوابل هقته ای دو سه بار  مامانم رو میاورد پیش من تا هر دو با این جدایی عادت کنیم .

مشکل اصلی من  اینه که دوست دارم همین جور که سعی کرده جای پدر منو نگیره و مثل دایی من باشه ، برا مامانم هم مثل داداش باشه . میدونم حرفم غیر منطقیه ولی واسه من  خیلی خیلی باعث شرمساری و نگرانی  هست .

البته جلوی من خیلی خیلی رعایت میکنن  یکی دو بار دیدم بعضی رفتارها رو دیدم . همیشه این چیزا یا فکر رابطه اینا منو عصبی میکنه . چند ده روز پیش تولد مامانم بود خواستم غافلگیرش کنم با اون که از قبل گفته بودم نمی تونم بیام بخاطر کلاسا یواشکی اومدم خونه و ... ، متوجه من نشدن همون طور بی صدا برگشتم و چند هفته به بهونه درس نرفتم پیششون و یکی دو بار مامانم اومد اینجا . تو این مدت به مامانم به چشم یه خیانتکار نگاه می کنم که مستحق مجازاته  ، از طرف دیگه امروز فهمیدم مامانم تو 39 سالگی هوس کرده دوباره یچه دار شه و  قبلا یه بار باردار شده بود که من در جریان نبودم ولی بخاطر سنش نتونست نگه داره .

حالا هم زیر نظر دکتره که دوباره باردار شه اصلا به فکر نمیکنه که داره چیکار میکنه با من ، با آبروی من ، فکر کن یه خواهر یا برادر داشته باشی که 19 ، 20 سال ازت کوچیکتره دو روز دیگه چه جوری تو رو فامیل و اشنا نگاه کنم ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)