خانواده برتر

سلام

چه شغلی قراره گیرش بیاد که یک ساله پس انداز کنه برا ازدواج!!! بگه ما هم بریم سرکار خب!
ساده ای دختر.
اونا که هفت هشت ساله کار می کنن هنوز خونه نخریدن. جرئت خاستگاری رفتن ندارن.
پسر سن پایین عقلش کار نمی کنه. دختر هم که احساساتی بشه بالاخونه تعطیل!
اگر در بهترین حالت منتظرش موندیو اون نزد زیرشو باز تو رو خواستو در نهایت با این آدم ازدواج کنی همه چیزم که اکی باشه یه مشکل بزرگ دارید اونم بی پولیه! اگر می تونی تحمل کنی صبر کن!
دخترای این زمونه اصولا نمی تونن با بی پولی کنار بیان. هر روز غر غر غر و در آخر هم طلاق!

 اگر دختر عاقل باشه هیچوقت تحت هیچ شرایطی منتظر هیچ پسری چه پولدار چه بی پول نمی مونه. خاستگار اومد پسندیدی برو. این مسخره بازیا رو بزار کنار.

اگه منطقی بخوای عمل کنی باید تو این مدت به همه خواستگارهات فکر کنی و هر کدوم مورد مناسبی بود ردش نکنی. به نظر من اگه خواستگارهای خوبتو به خاطر این پسر رد کنی اشتباه میکنی. البته امیدوارم شما هم عاشق این پسر نشده باشی چون اون موقع احساست بر منطقت غلبه میکنه.

همیشه شاد و سلامت باشی...

---

_ دستی که بر نوازش موهای عزیزانت رواست، بر موبایل‌بازی حرام است...

سلام عزیزم. منم شرایط شما رو دارم با این تفاوت که من 6  ساله که منتظرم.

منم شرایطم تقریبا همینه والان یک سالو نیمه که منتظرشم پای عشقم موندم...دعامون کنید زود بهم برسیم...

بخاطر مسایل مالی ازدواج عقب میفته 

والا منم یه دختریو میخواستم بهش گفته بودم ازدواج نمیکنیم بعد کرد تو پاچم قرار ازدواج گذاشتیم به خاطر ازدواج باهاش حساب کرده بودم تا 3 سال دیگ باهمیم با خونه و ماشین و کاری که خودم پیدا کرده بودم ولی خیلی راحت رفت منم بعد اون به کسی قول ازدواج ندادم همه کارایی که کرده بودمم حتی کاری که پیدا کردمم یه شبه به فنا دادم الانم با بی مسئولیتیم حال میکنم والا خیلی ظلمه به خاطر یه دختر از عشق و حالت بزنی بری کار کنی بعدشم بهش بدهکار بشی مجردی کیف کن از جیب باباتم بخور بخواب :)

سلام

من متنو مجددا خوندم و اون قسمت که نوشتین عاشقش هستین رو تازه دیدم. در این صورت من هم با عباس موافقم.

برای من اصلا مهم نیست چون میتونم از صفر شروع کنم و با هم تلاش کنیم ولی اون میگه نمیخوام اذیت بشی و سختی بکشی میخوام یه حداقل پولی رو داشته باشم

برای من اصلا مهم نیست چون میتونم از صفر شروع کنم و با هم تلاش کنیم ولی اون میگه نمیخوام اذیت بشی و سختی بکشی میخوام یه حداقل پولی رو داشته باشم

عشق مسخره بازی نیست بعدم اینکه میگه یه پولی جمع کنم الان که صفر صفر نیست فقط میخواد یکم خیالم راحت بشه بعد بیاد

خدا کنه ادم همه ی عاشقا رو بهم برسونه چون واقعا انتظار سخته خیلیییی سخته من خیلی دوسش دارم خیلی پسر خوبیه تو این 4 سال دانشگام از هرکی بدی دیدم از این ندیدم. پسر سر به زیر و آرومیه . هر دومون هم مذهبی هستیم و فقط به ازدواج فکر میکنیم نه دوستی یا چیز دیگه. توروخدا برامون دعا کنین.

ولی من دوسش دارم نمیتونم جز اون به کسی دیگه فکر کنم میخوام منتظرش بمونم ولی خیلی سختی میکشم میترسم کار پیدا نکنه میترسم سنم بره بالا و اصلا این اتفاق نیفته :( من پول برام ارزش زیادی نداری که به فکر خوردن از جیب بابام باشم

مورد تایید من هست ولی روم نمیشه به این واضحی این پیشنهادو بهش بدم ولی غیر مستقیم گفتم اما خب چون میترسه و نمیدونه درست تا کی شرایطش جور میشه نمیتونه نسبت به من تعهدی داشته باشه حتی گفته عمرتو بخاطر من تلف نکن بذار خواستگار بیادو بره و مقایسه کن و خودت تصمیم بگیر. اما سختههههه بخداااا سخته نمیتونم به زندگی با کسی دیگه فکر کنم وقتی میبینم عشقش خالصه و از روی هوس نیست که حتی نسبت به تعهدی که میخواد بهم بده کلی عذاب وجدان گرفته نمیتونم ولش کنم. از طرفی اگه دختر و پسری چند سال نامزد بمونن مردم پشتشون حرف در میارن :(

واقعا چیکار باید کرد؟ این بنده خدا چه گناهی کرده که پدر نداره که تو سن کم عاشق شده ولی کار پیدا نکرده اونم نه یکی دو سال 4 سااال. کی پاسخ گوی این درد جووناس که بخاطر پول نمیتونن ازدواج کنن. :((

سلام 

به سپیده

سلام. ببخشید اما شما مطمئنی کارتون منطقیه؟ 6 سال خیلیه هاااا! یه کم دقت کنید.
شما الان 32 سالته 6 ساله منتظرید یعنی حدودا از 26 سالگی منتظری... یه بازبینی پیش خودت بکن شرایط رو ببین درست باشه کار و تصمیمتون.

چرا نفرت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

انتظار خیلی سخته خیلی...نامزد کردن طولانی تو این  شرایط حرف مردمو در پی داره و همین مشکلات اقتصادی دوران نامزدی که ارتباط نزدیکه کلی ضعف اعصاب میاره و باعث مشکله!عزیزم من پیشنهادی بهت نمیدم موندن با این شرایط عشق فولادی میخواد و توکل تصمیم گیری تو این شرایط کاملا سخته واقعا ادم میمونه چیکار کنه من پای عشقم موندم سه ساله شرایط بعضی وقتا واقعا عذاب اوره اما با همه اینا دوسش دارم عاشقشم وقتی به این فکر میکنم اگه به یکی دیگه بله میگفتم همیشه عذاب ی عشق نافرجام رو دل میموند چه بسا من از ایشون مطمینم از کجا معلوم اگه با ی فرد مرفه ازدواج میکردم سهمم ی زندگی از هم پاشیده و شرایط بدتر نمیشد به هر حال تو این راه همیشه حس ناامنی داری حسرت همیشه همراهته امه بجاش عشقو داری دلگرمی یکی هست که خیلی دوست داره رو داری که داره برا رسیدن بهت تلاش میکنه عذاب وجدان نادیده گرفتن دلتو نداری اونوقت لذت وصال خیلی شیرینه ایشالا که بهترین تصمیمو بگیری اما دختر گل اگه قبول کردی بهش بگو بیاد خواستگاری ی انگشتر نشون و بحث بین خانواده ها مطرح شه خیلی بهتره.ایشالا مشکل همه جوونا از جمله شما حل شه.

سلام عزیزجان.

به سوال کننده:

به نظرم با اون پسره مطرح کن که بیاد خواستگاریت و پیدا کردن کار رو هم موکول کنه به بعد خواستگاری. اگه واقعا فقط برای نداشتن کار به خواستگاریتون نمیاد حتما بهش بگو که کار پیدا کردن تو اولویت شما نیست تا خیالش راحت بشه. در این صورت باز هم اگه نیومد خواستگاری میشه به ایشون مشکوک شد.
موفق باشید...

هی میخوام نظر ننویسم وخواننده خاموش باشم و  محدودش کنم به صفحه شخصیی می بینم نمیشه خخخ

ببینم خانم از قدیم گفتن یا خدا یا خرما
یا شما دوست داری ازدواج کنی یا نه
یا دوست داری ازدواج با عشق باشه یانه
اگر نمیخاهی بشه زن یک پسری که ده سال  و پانزده سال از خودت بزرگتر هست و همه چیزش آماده در کنار هم زندگی کنید

یا میشی زن یک پسر بازارای که به مدرک دیپلم اکتفا کرده و رفته تو بازار امکانات مالی داره مثل خیلی از دخترا

اما اگر عشق مهم برات اگر این پسر همه چیزش اوکی هست جز پول و تو میخواهیش باید وارد میدان بشی
عشق این نیست دختر 18ساله بشه زن یک پسری همسن باباش با فول امکانات بعد بگه من عاشق شوهرم هستم خب این پسر با این شرایط خواستگار من پسر هم بیاد عاشقش میشم

پس عشق و دوست داشتن نیاز به تحمل سختی هست
اینکه میگن زن اگر از خود گذشتگی کنه بعد شوهرش سواستفاده میکنه و شش تا زن میگیره یک تحلیل کودکانه هست زن و مرد اگر هم کفو باشند اتفاقا وقتی زن از خود گذشتگی کنه مرد بیشتر دوستش داره
ما هر دختری دیدیم فداکاری کرد شوهرش عاشق تر شد
 پس باید تکلیفت با خودت روشن کنی
این که من هم پسر همکلاسیم میخوام هم دوست دارم مثل پرنسس ها زندگی کنم یک توهم هست

ما کلی از بچه های خوابگاه با همکلاسیاشون ازدواج کردند هم پای هم کار کردند با کم و زیاد هم ساختند و چون هردو تلاش کردند روزبه روز هم زندگیشون بهتر شد

چون هردوتا هم سکسشون تامین میشد هم نیازهای عاطفی هم انگیزه داشتن و هم خدا کمک می کرد
اون دخترایی که نشستن دوتادوتا چهارتا کردن ور دل مامایشون با فول امکانات نشستن پسرای ما هم دیگه انگیزه ای ندارند که بخوان برن سراغ دختر و تا پای جان تلاش کنند چون به شرایط عادت کردند
خرج مجردی خودشون درمیارن
حتی به بقیه هم کمک می کنند

خداوند هم روزی دهنده هست اگر بهش اعتماد داشته باشی

برای مثال من یک امتیاز وام داشتم از طریق باشگاه مشتریان بانک ملت گفتم اگر در سال گذشته موفق به ازدواج شدم از این پول برای خرج اولیه ازدواج شامل مسائل اداری مثل آزمایش خون و خرید حلقه و خرح محضر کنم اما فرصت نشد من دیدم که به دردم نمیخوره دادمش خواهرم که بذاره رو پولشون برای خرید ماشین حداقل اینجوری یک کار خیر کرده باشیم خخخخخ

برای ازدواج با همچین پسرایی باید به جربزه پسر و مسئولیت پذیری پی برد یعنی امتحان خودش پس داده مثلا خیلی از پسرا همپایی با درس خوندن کار می کنند
از کار پژوهشی تا دانشجوی و....

دوم تو باید همپای شوهرت کار کنی و مدیریت مالی کنی و انتظار اول زندگی نداشته باشی

سوم شوهرت فقط تنها مشکلش مشکل مالی باشد

چهارم همه این مسائل در چارچوب قانون باشه اینجور نباشه که خودتون دوتا وعده بذارید

چون اگر عقد کنید بانک بیست تومن وام میده قسطاش 480تومان هست بانک روی بیست تومن 400وام میده فقط میخواد ماهی 80شما بدی
بعد از مدتی که اونم کار کرد بزرگترا هم فکر می کنند
ولی همه اینا منوط به مدیریت شما دوتاست
وسایل خونه را میشه قسطی خرید این بیست تومن میشه داد رهن خونه
برای هزینه عروسی هم دیگه اینقدر بازار راکد هست که هرجا بری میتونی چک بدی قسطی کار کنی بعد مگه مجبوری 1000نفر دعوت کنی مردم خودشون اینقدر گرفتار مایحتاج زندگی هستند که مجبورن درک کنند

اینکه میگی حرف درمیارن مردم خودشون اینقدر مشکلات دارند هرکسی هم حرف درآورد بگو پول قرضمون بده عروسی بکیریم میدیمت دیگه هیچی نمیگه خخخخخ

پس یا قبول می کنی میری با این پسر با شرایط سختش تحمل می کنی و زندگی میسازین یا بی خیال میشی میری با یکی دیگه اگر می بینی نمیاد جلو قطع کنید تا کمتر ضربه ببینید

مرسی عزیزم . درست میگی منم به همین چیزاش فکر میکنم که نمیتونم فراموشش کنم.

عزیزم مرسی که وقت گذاشتی ولی کار از کار گذشته هم من عاشقش شدم هم بهش گفتم دوسش دارم هم گفتم پاش میمونم. ومتاسفانه چون یه تجربه تلخ مشابه دارم فکر جدا شدن و عذاب بعدش خیلی برام دیوونه کنندس.

بهش گفتم ولی میگه مسائل اقتصادی در الویته میگه پشیمون میشی دو روز که گذشت و دیدی من هنوز نشده خودمو جمع و جور کنم.

من خودم با همه اینایی که گفتین موافقم گفتم مشکلی با مسائل مالیش ندارم این اونه که زیربار نمیره که با این وضع بیاد خواستگاری من که مشکلی ندارم. بعدم خودشم بخواد خانواده ها با این وضع مخالفت میکنن.

فعلا که سه روزه قهریم هیچ کس پا پیش نمیذاره برای آشتی و من دارم دیوونه میشم ...

سوال کننده

به سوال کننده:

اگه شما بخوای منتظر بمونی که اون پسره بعدا که کار گیر آورد بیاد خواستگاریت یا نه فقط و فقط شمایی که ضرر میکنی.
اون پسره اگه به شما نرسه (با این فرض که عاشقته) فقط شکست عشقی میخوره و یه مدت پکر میشه و بعد مجددا برمیگرده به زندگی اصلیش و با یکی دیگه ازدواج میکنه.
ولی شما اگه خواستگارهاتونو به خاطرش رد کنید و بعد به ایشون نرسید هم شکست عشقی خوردین و هم دیگه خواستگارهای قبلی بر نمی گردن!

با توجه به اینکه شما از همه نظر این آقا رو تایید میکنید و تنها مشکل کار وجود داره به نفع شخص شماست که هر چه زودتر ایشون به خواستگاری شما بیاد. اگه هر دو عاشق هستید باید بتونید با خانوادتون منطقی صحبت کنید و اونها رو قانع کنید. این دیگه هنر شماست که به چه صورت راضیشون میکیند. جالا حتما که نباید دوره نامزدی کوتاه باشه میتونه تا شرایط جور بشه این دوره ادامه داشته باشه.

این که پسر بیکار باشه سختترین و بدترین چیز ممکنه چون که نگاه خوبی به این پسرها نمیشه و اعتقاد دارند که بی عرضست به خاطر همین فشار بسیار بسیار زیادی رو دارن تحمل میکنن. دلیل اینکه ایشون میگه اول کار بعد ازدواج همینه یعنی ایشون میترسه که نگاههای سرزنش آمیز خانواده همسر رو هم باید به بدبختیهاش اضافه کنه. پس توصیه من به شما اینه که به ایشون اطمینان بدی که کار و پول براتون تو اولویت نیست تا بتونه دل و جرئت پیدا کنه تا بیاد خواستگاری. خانوادتون هم باید هماهنگ باشن که روی این قضیه فوکوس نکنن.

ولی اگه بار هم ایشون مخالف اومدن به خواستگاریه به ایشون بگید که یک کار موقت جور کنه تا انگ بیکار رو دیگه نشه بهش زد و اون وقت بیاد خواستگاریت (هرچند که باز هم ریسک این کار هم بالاست ولی نسبت به قبل یه خورده وضعیت بهتره). البته اینکه ایشون وضعیت خودشونو میدونستن ولی باز هم شما رو از نظر عاطفی تحت تاثیر قرار دادن اصلا کار درستی از جانب ایشون نبوده.

من همیشه به شدت نگران دخترهایی هستم که به خاطر یک نفر خواستگارهای خوبشونو رد میکنند و در تمامی پستهای مشابه که دخترهایی تو این وضعیت هستند هم بهشون تاکید کردم که ریسک بسیار بزرگی دارن میکنند چون خیلی وقتها این وعده و وعید پسرها محقق نشده و این وسط فقط دختره که ضرر میکنه.

پس راضی کردن ایشون کار شماست. راضی کردن خانواده هاتون کار هر دو تونه. این که یک کار موقت حتی با درامد کم پیدا کنه کار ایشونه. اگه عاشق هم هستین این کارها رو انجام بدین. باز هم تاکید میکنم که شاید پایان این ماجرا این باشه که فقط شما ضرر کنی.

من عذرخواهی میکنم که صحبتهام شاید زیاد خوشایند و شیرین نباشه ولی به نظرم در بیشتر موارد غلط هم نیست. این راه حلیه که به ذهن بنده رسید. امیدوارم سرسبز و شاد باشید...

---

_  ‏آدمی که دل کندن بلد نیست، باید جون کندن رو یاد بگیره!

عزیزم خوب فکر کن ،یعنی بیاد خانوادتون قبولش میکنن.......؟؟؟اخه من تو یه رابطه بودم ۳سال با جون ودل براش وقت وزندگیمو گذاشتم........همه کار کردم ،وهمش میگفت کار ندارم بیام صبر کن صبر کن......همش خواستگارامو رد میکردم اخرش وقتی فهمید خانوادم به زور میخوان منو شوهر بدن اومد جلو ......اومدن خواستگاری ازیه طرف بعد از سه سال ارزوم براورده شد ،از یه طرفم خاخوادم گفتن نه،وگفتن عمرا بهت دختر بدیم .....منم که هر چی باخانواده صحبت کردم کسی محلم نذاشت مجبور شدم قبول کنم چون گفتن اگر اون پسرو میخوای الان از خونه برو....من سه سال الکی تلاش کردم بعد هم سریع نامزدم کردن...الان نامزدم خوبه ....ولی منم با کلی خاطرات تلخ.......اولا باید مطمین بشی این اقا میاد شدنیه؟؟؟ارزش جنگیدن داره؟؟؟عزیزم رابطه مخفی فقط ضرره......وابستگی .....هزار بدبختی دیگه

مرسی از جام دل.حامد و دختر تنها مرسی از نظراتتون :)