سلام

من یه پسر 20 و خورده ای ساله هستم.حدود 3 سال پیش با یکی از دختر دایی هام رابطه برقرار کردم ( البته خواهر برادری چون اون برادر نداره ) خلاصه با هم خیلی صمیمی شدیم طوریکه خیلی از چیزای شخصیشو میدونستم .

شب 13 بدر 2 سال پیش بود که بهش گفتم دوست دارم جدای رابطه فامیلیمون اونم گفت که ازت انتظار نداشتم و این حرفا. منم دیگه کلا رابطمو باهاش قطع کردم حتی جواب سلامشم نمیدادم جوری که همه تو فامیل میگفتن اینا چشونه.

یکی از پسر خاله هام اینو خیلی میخواست در حالیکه دختر داییم به خونش تشنه بود پسر خالمم به خون من تشنه بود!!!!!

خلاصه بعد مدتی که من با این رابطمو قطع کردم شنیدم این دو تا عقد کردن ( مطمئنم که این کارش بخاطر این بود که مثلا پوز منو به خاک بمالونه چون هیچ سنخیتی با هم ندارن) حالا رفتارهای عجیبی ازش میبینم مثلا مامانم میگه تو جمع زنا وقتی حرف تو میشه ازت دفاع میکنه یا مثلا تو عروسی پسر خالم من نه محلش گذاشتم نه نگاهش کردم بعد رفته گفته نیما میخاست باهام حرف بزنه من محلش نذاشتم .

یا دیگه رفته گفته نیما عاشق من بوده اومده بود خاستگاریم ولی من بهش گفتم نه در حالیکه من 2 سال و نیمه اصلا خونشون نرفتم.

چرا داره این کار هار رو میکنه؟ میترسم هنوزم بهم احساسی داشته باشه. بخدا دوس ندارم باعث بشم تو زندگی اون و شوهرش مشکلی پیش بیاد.

لطفا کمکم کنید چکار باید بکنم؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)