بی مقدمه
سلام...
شوهرم خوبه، مهربونه، غیرتیه، خیلی قربون صدقم میره و محبت میکنه ... اخلاقای خوب زیاد داره و طبیعتا اخلاق بد هم داره.

نمیدونم عشقی که بعضیتون ازش دم میزنید چیه؟ من دلم برای شوهرم تنگ میشه ، براش فداکاری میکنم گذشت میکنم حواسم بهش هست  . مثل همه بعضی وقتام لجشو میگیرم .

اما همیشه حس کمبود عشق میکنم با اینکه از زندگیم به هیچ وجه ناراضی نیستم اما نمیدونم کدوم نیروی ناخود اگاهی تو مخ من کرده که عاشق شوهرم نیستم... اذیت میشم..
من عاقلانه انتخاب کردم ..

دلم میسوزه که بعضیا میگن عاااشقشم جونم براش در میره میپرستمش. من شاید نتونم این حرفا رو بزنم اما در عمل باور کنید هیچی کم نذاشتم .. فقط بعضی وقتا تو حس کم گذاشتم

اخه من چرا اینطوریم منم دلم میخواد عاشق شوهرم باشم .

دلم نمیخواست اینو هیچکس بفهمه اما کل مطلبم اینه. با اینکه شوهرم خوبه به حسی که دلم میخواست نرسیدم گر چه دوسش دارم ...

گریم میگیره از این فکرای کوفتی


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)