خانواده برتر

سلام سلام سلام

جدی میترسی؟ من برعکس شمام اصلا تو فکرم جهنم وخشونت نمی گنجه 

ترس از خدا با ترس معمولی فرق داره...
مثالش میشه مثل ترس از یه شخصیت مهم و بالامرتبه در برابر ترس از یه چاقوکش!

سلام خوف ورجا دوبال برای پرواز هستن.اگرخوف زیادتر شودباعث یاس ونا امیدی از رحمت خداوند می شود.واگررجا یعنی امیدواری سنگین تر از خوف شودباعث غفلت وغرور می شود.پس یادمان باشدکه بایدتوازن برقرارباشد.

یکی از ترجمه های روان صحیفه امام سجاد(ع) رو بخونین..آرامش پیدا میکنین

کتاب "عبد و مولا"(نگاهی به رابطه ی عبد و مولا) استاد پناهیان رو بهت پیشنهاد میدم
فوق العاده است این کتاب
اصلا دیدت به خدا 360 درجه تغییر میکنه
اصلا عاشق خدا میشی
دیگه حتی دوست نداری سرتو از سجده بر داری
این کتابو میتونی از سایت بیان معنوی http://bayanmanavi.ir/خریداری کنید
اینجا رو بخونhttp://bayanmanavi.ir/post/2106

عبادت یعنی تمنا؛ تمنای ملاقات. الله اکبر،یعنی خدایا کِی خودت را به من نشان میدهی؟ کی جلوه میکنی؟ ببین من با ادب ایستاده ام. تا کی باید مقابل تو ادا در بیاورم و با اراده خم وراست شوم، نمیشود رؤیت عظمت تو مرابه سجده و رکوع بکشاند؟ سجده ها را تکرار میکنم اما کی تو در را باز خواهی کرد؟ مدام این الفاظ را تکرار میکنم، ولی هنوز تو را نچشیده ام. و هنگامی که نماز به پایان میرسد، بنده صدا میزند: باشد راضی هستم... سلام برهمه ی خوبان عالم" السلام علیکم و رحمة الله و برکاته" این بار هم نشد، ولی سجدۀ شکر به جا می آورم؛ خدایا ممنونت هستم که مرا دراین تمنا قرار دادی.

تنها مسیر استاد هم فوق العاده است...البته من تازه شروع کردم تنها مسیر

سلام
اول بگم چیزی که توفکرشماست بسیارزیباوقابل ستایشه
خداوندبیشترازاونچه که ترسناک باشه رئوف ومهربانه حتی بدترین وپست ترین بنده هاشومیبخشه تاحدی که شیطان هم فردای قیامت امیدبه این داره که بخشیده بشه
خداترس بودن این نیست که خداترسناکه
نه
خداترس بودن یعنی ماازبس خدارودوست داریم وازبس که خدامارودوست داره مانمیخوایم ناراحتش کنیم وازاینکه ازخودمون برنجونیمش میترسیم
خداوندبامومنان بسیارمهربان وآمرزنده است وباافرادبدوپلیدبسیارعذاب کننده
چرا؟
چون افرادظالم به خودشون به من به شما به خداوبه همه ظلم میکنن وفقط به فکرمنافع خودشون هستن پس این انسان ظالم بایدعذاب بشه واگه نشه بایدبه عدل خداوندشک کرد
انسان ظالم ازخدانمیترسه وهرکاری دوس داره انجام میده
اماشماازاین میترسی که خدای مهربونت ازت ناراحت بشه پس ازظلم وپلیدی دوری میکنی
من به شماپیشنهادمیکنم یک دورمعنی قرآن روکامل بخونین.بهتون قول میدم به جواب همه ی سوالاتون میرسین
پناه برخدا
یاعلی مدد

سلام 

دوست عزیزم من خودم توی این سایت یه پستی گذاشتم در بارهی اینکه از نماز متنفرم و...
دوستان خیلی بهم کمک کردن با حرفاشون  فک کنم همین اقا مهدیم توی پستم یه دوتا کامنت برام گذاشتن ک عجیب منو ب خودم اورد ...
ولی چیزی ک می خوام بهت بگم اینه ک اول از همه عقاید خودتو داشته باش و مراقب باش عقاید دیگران روت تاثیر نذاره با عقلت دو دوتا چارتا کن ببین عقلت می گه کار تو درسته یا اونایی ک خدا رو اینقدر برات نا مهربون جلوه دادن...
من با همین مطالعه های کم در باره ی دینم از توی اینترنت چون پول نداشتم برم کتاب تهیه کنم دیدم نصبت ب خیلی چیزا تغییر کرد ...
الان من 90 درجه تغییر کردم بعد گذاشتن اون پست!!
خدای ما خیلی مهربون تر از اونیه ک ب ما نشون دادن...خدای ما ب خاطره یه تار منو بندشو اویز نمی کنه و گداخته ی داغ توی حلقش بریزه اینا رو بهت نمی گم ک فک کنی دنبال بی حجابیما ن اصلا ولی می خوام بهت بگم خدای ما با چوبو چماغ و غدداره واینستاده تا بنده هاشو تنبیه کنه ...بهشت و جهنم همین دنیاست ...بخدا همین دنیاست بهشتو جهنممون ب خاطره همینه ک وقتی یه نفر در شرف مردنه و داره مریضی می کشه بعد از مردنش می گن پاک شدو از این دنیا رفت !چون خدا میدونهه ما تحمل سختی اون دنیا رو نداریم و اینقدر ب فکرمون هست ک خودمونم بی خبریم... ولی در شکم ک این مردم ک اینطوری می گن چرا هنوز ب باور روشنی نرسیدن !!! کامنت گذاشتم ک بگم منم مثه خودت بودم ولی با مطالعه خیلی تغییر کردم خیلیییییییی زیاد...
و خوشحالم
بهت توصیه می کنم حتما دنبال این تصمیمتو بگیر و سر سخت در بارش مطالعه کن چون خیلی اروم می شی خیلی زیاااااد
موفق باشی عزیزم:)

ترس از خداوند به خاطر این نیست که خدا نعوذ بالله یک موجود ترسناک و خشن و بداخلاق باشه. ترس از خدا که در قرآن بارها فرموده که از خدا بترسید، یعنی از مقام پروردگار و بزرگی خدا بترسید. یعنی از عظمت خداوند حیا کنید و گناه نکنید. ما باید بر اساس قرآن از مقام و جایگاه پروردگارمون بترسیم نه از خود خداوند. خود خداوند مهربان و بخشنده است. ولی ما بنده ها باید از مقام خداوند بترسیم و تقوای الهی پیشه کنیم. مقام خداوند یعنی جایگاه و موقعیت ربوبی و خدایی خدا. 

منم یه مدت مثل تو شده بودم میدونم خیلیییییییییییییییی سخته اما با گذشت زمان همه چی درست میشه اون موقع انقدر حالم بهم ریخته بود که ولی صبوری کردم اینو مطمءن باش که خدا انقدر مهربونه که همه بنده هاشو که جهنم نمیبره همه همه رو نه اصلا و انقدر مهربونه که همه رو میبخشه مگه ندیدی رو دیوار کعبه نوشته شده بندگانم را اگاه که من بخشنده و مهربانم و تو سوره قریش ایه 3 من همانم که وقتی میترسی به تو امنیت میدهم
و اینو مطمءنم که خدا حتما کمکت میکنه و اتفاقا ناراحته که داری زجر میکشی و....

سلام

من نه علامه دهرم نه متخصص علوم دینی اما نظر شخصی خودم رو واستون میگم.ممکنه درست یا غلط باشه.

میگن قرآن باید هر دو طرفشو خودند.
این واسه اینه که توی قرآن یک سری آیه هست که در مورد رحمت و بخشش خداونده و اگه فقط همینا رو بخونیم ممکنه دچار این فکر بشیم که خدا همه گناهان ما رو میبخشه و در نتیجه جرئتمون برای انجام گناه بیشتر بشه.
از طرف دیگه توی قرآن ایه هایی هست که در مورد عذاب و آتش و دوزخه و اگه فقط همینا رو بخونیم ممکنه دچار این فکر بشیم که خدا منتظره ما فقط پامون برسه به اون دنیا تا ما رو واسه کوچکترین کار بندازه توی آتش. در حالی که خداوند در آخرت آنقدر با مهربانی با بنده هاش رفتار میکنه که حتی شیطان هم امیدوار میشه که بخشیده بشه.
پس برای داشتن دید درست باید جفتشون رو کنار هم دید هم آیه هایی که در مورد عذاب هستن هم آیه هایی که در مورد بخشش و مغفرت.
در مورد عذاب و رفتن به دوزخ در واقع باید از گناه ترسید نه از خداوند چرا که خدا به احدی به اندازه سر سوزنی ظلم نمی کنه.

اما یه نوع ترس دیگه داریم که این اینجوریه
در حدیث داریم به این مضمون که اگر با تمام گناهان مردم روی زمین در برابر خداوند حاضر شدی از رحمتش ناامید نشو و اگه با تمام عبادت مردم روی زمین در برابرش حاضر شدی مغرور نشو.
در اینجا ترس واسه اینه که اولا آدم دچار غرور و خود بینی نشه دوما این خداست که باید اعمال انسان رو تایید کنه و اگه یه وقت تایید نکنه انسان چیکار میتونه بکنه؟پس باید نگران بود که نکنه اعمالش تایید نشه.

یه نوع ترس دیگه داریم اونم ترس در برابر هیبت و جلال و جبروت خداونده.
اگه دعاهایی که از زبان ائمه هست رو خونده باشین میفهمین که چقد ائمه در برابر خداوند مودبانه و با خشوع حرف زدن چون در برابر خدایی بودن که دارای هیبت و جلال و جبروت بوده
(کسی نگفته اوس کریم فدایییی داری)(البته بنا بر داستان موسی و شبان خداوند درد دل های ما رو با هر زبانی میپذیره اما بهتره ما هم در حرف زدنمون با خداوند مث ائمه جانب ادب و خشوع را رعایت کنیم )

در اخر هم یه حدیث بگم
امام رضا علیه السلام فرمود: نیکو کن گمان خود را به خدا، همانا خداوند می‌گوید: من به نزد گمان بنده مؤمنم باشم اگر گمانش به من خوب باشد من هم برایش خوب باشم و اگر بد باشد من هم برایش بد باشم.

حسن ضن داشتن به خدا چیز عجیبیست.

سلام
 
اول از همه باید بگم خوب کاری کردی اتفاقا که اومدی اینجا پرسیدی؟ چرا باید بترسی؟ چرا ماها باید یه جوری رفتار کنیم که یکی مثل شما از سوال پرسیدنشم  پشیمون بشه .. نمیدونم چرا همش دوس داریم تو سروکله هم بزنیم وسریع بهشت وجهنم رو بین خودمون با قضاوت خودمون تقسیم کنیم... با این شعار " هرکسی باما نیست برماست!" پس ما بهشتی هستیم وبقیه جهنمی!
هرجوری هر جورررری که دوس داشتی با خدات حرف بزن باخدایی که دست وپا وچشم وگوش وزبان داده با خدایی که نفس بهت داده ... یکی یه هدیه کوچیک میده چقدر ما ازش تشکر میکنیم حالا فکرشو بکن خدا اینهمه نعمت داده چرا دوسش نداشته باشیم؟؟ چرا ازش تشکر نکنیم ؟چرا ازش فقط بترسیم ؟چرا بایادش اولین چیزی که میاد تو ذهنمون آتیش وجهنم باید باشه؟...غیر اینه که خدا رو برامون یه جور دیگه تعریف کردن ؟ درحدی خوبه به عذاب جهنم فکر کنیم که وارد گناه نشیم ؛ اگر ناخواسته غفلت کردیم  باید به بخشش و لطفش امیدوار باشیم چون اون خداییه که همیشه دنبال بهانه س تا مارو بهشتی کنه وببخشه...

این شعر پایینی که نوشتم متاسفانه فقط کفر میگه شبیه همین ذهنیاتی که برامون از خدا ساختن خدایی خشن خدایی مچ گیر خدایی بی رحم...
خیلی سختم بود بنویسم خدا منو ببخشه ولی خیلی بیشتر متاسف شدم که اینو به دکتر علی شریعتی ربط میدن ( فقط امیدوارم تایید بکنن اقای نجفی)

اصلش از" کارو دِردِریان " (داداش ویگن؛ خواننده)نویسنده وشاعر ارمنی تبار ایرانی هستش شعر اول "کفرنامه" که سروده ..که انتشار آثارش ممنوعه تو کشور ولی تو بازار سیاه گیر میاد

خداوندا…!
اگر روزی بشر گردی
زِ حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشدی از قِصه یِ خلقت،
از اینجا وُ از آنجا بودنت !
خداوندا…!
اگر روزی زِ عرش خود به زیر آیی،
لباس فقر به تن داری،
برای لقمه یِ نانی
غرورت را به زیر پای نا مردان فرو ریزی…
زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟
خداوندا…!
اگر با مردم آمیزی،
شتابان در پی روزی،
زِ پیشانی عرق ریزی،
شب آزرده وُ دل خسته،
تهی دستُ زبان بسته،
به سوی خانه باز آیی…
زمین آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟
خداوندا…!
اگر در ظهرگرماگیر تابستان
تن خود را به زیر سایه یِ دیواری بسپاری،
لبت را بر کاسه یِ مسیِ قیر اندود بگذاری،
وَ قدری آن طرف ترکاخ های مرمرین بینی،
وَ اعصابت برای سکه ای این سو وُ آن سودر روان باشد،
وَ شاید هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد…
زمینُ آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟
خداوندا…!
تو میگفتی گُنَه زشت است، زنا جرم است،
چرا با مریمِ زیبا زنا کردی کزو عیسی پدید امد؟!
خدایا!خالقا!
بس کن جنایت را..
بس کن تو ظلمت را…
تو خود سلطان تبعیضی..
تو خود یک فتنه انگیزی..
اگر در روز خلقت مست نمی کردی،
یکی را همچون من بدبختُ

یکی را بی دلیل آقا نمی کردی..
جهانی را چنین غوغا نمی کردی..
دگر فریاد ها در سینه یِ تنگم نمی گُنجد..
دگر آهم نمی گیرد..
دگر این سازها شادم نمی سازد..
دگر از فرط مِی نوشی مِی هم مستی نمی بخشد..
دگر در جام چشمم باده یِ شادی نمی رقصد..
نه دست گرم نجوائی به گوشم پنجه می ساید،
نه سنگِ سینه یِ غم چَنگ صدها ناله می کوبد..
اگر فریادهایی از دل دیوانه برخیزد،
برایِ نا مُرادی هایِ دل باشد..
خدایا گنبد صیاد یعنی چه ؟
فروزان اخترانِ ثابتِ سیار یعنی چه ؟
اگر عدل است این، پس ظلم ناهنجار یعنی چه؟
به حدی دردِ تنهایی دلم را رنج می دارد،
که با آوای دل خواهم کِشم فریاد و برگویم:
خدایی که فغان آتشینم در دلِ سردِ او بی اثر باشد خدا نیست.
شما ای مُوَلیانی که می گویید خدا هستُ برای او صفتهای توانا هم روا دارید!
بگویید تا بفهمم
چرا اشک مرا هرگز نمی بیند؟
چرا بر ناله یِ پُر خواهشم پاسخ نمی گوید؟
چرا او این چنین کورُ کرُ لال است؟
وَ یا شاید درون بارگاه خویش کسی لب بر لبانش مستِ تنهاییست؟!

و یا شاید دگر پر گشته است آن طاقت و صبرش
کنون از دست داده آن صفتها را؟!
چرا در پرده می گویَم
خدا هرگز نمی باشد؟؟
من امشب ناله یِ نِی را خدا دانم..
من امشب ساغرُ مِی را خدا دانم..
خدایِ من دگر تریاکُ گِرَسُ بَنگ می باشد..
خدای من شرابِ خون رنگ می باشد..
مرا پِستان گرمِ لاله رخسارانِ خدا باشد..
خدا هیچ است؛
خدا پوچ است؛
خدا جِسمیست بی معنا..
خدا یک لفظ شیرین است..
خدا رویایی رنگین است..
شب است و ماه میرقصد،
ستاره نقره می پاشد،
وَ گنجشک از لبانِ شهوتِ آلوده یِ زنبق بوسه می گیرد..
من اما سردُ خاموشم!
من اما در سکوت خلوتم آهسته می گِریَم..
اگر حق است زدم زیرِ خدایی !!!
عجب بی پرده امشب من سخن گفتم!!!!
خداوندا…!
اگر در نعشه یِ افیون از منِ مست گناهی سر زد ببخشیدم…
ولی نه؟!
چرا من رو سیَه باشم؟
چرا غَلاده یِ تهمت مرا در گردن آویزد؟
خداوندا…!
تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی..
تو میگفتی که نامردان بهشتت را نمی بینند؛
ولی من با دو چشم خویشتن دیدم
که نامردان بِهْ از مردان
زِ خون پاکِ مردانت هزاران کاخها ساختند..
خداوندا بیا بنگر بهشتُ کاخِ نامردان..
خدایا ! خالقا !
بس کن جنایت را..
بس کن تو ظلمت را..
تو خود گفتی اگر اهریمنِ شهوت بر انسان حُکم فرماید،تو او را با صلیب عُصیانت مَصلوب خواهی کرد..
ولی من با دو چشمِ خویشتن دیدم پدر با نورَسته یِ خویش گرم میگیرد،
برادر شبانگاهان مَستانه از
آغوش خواهر کام میگیرد،
نگاهِ شهوت انگیزِ پسر دزدانه بر اندام مادر می لرزد،
قدم ها در بستر فحشا
می لغزد…
پس…قولت!
اگر مردانِگی این است
به نامردیِ نامردان قسم
نامردِ نامردم اگر دستی به قرآنت بیالایم!


_______________________
بعد در جواب این شعر میگن سهراب سپهری شعری سروده که اونم اشتباه هستش و متعلق به کیوان بداغی هس.

منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن مرا.

*** خودت هر جور دوس داری با خدات حرف بزن ...هر چه میخواد دل تنگت بگو....***

با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان،
رهایت من نخواهم کرد.

آبجی جون قربونت الهی پاینده باشی

منن قبلا مثل شما بودم ولی الان نه,کتابای روانشتاسی بخون در مورد آدمای شاد افکار شاد تحقیق من مجله شادکامی بخون.سعی کن زیاد به خودت سخت نگیری,شاد فکر کن و از زندگی لذت ببر.خدا که ترس, ندلره,از آدما باید ترسید

خواهشا آقا میری رو دیگه به این بنده خدا معرفی نکنید

بهترین کتابی که کاملن موثق باشه و بدون کوچکترین غرض ورزی نوشته شده باشه خود قرآنه. شما میتونی یه ترجمه ی روان از قرآن بخری و هرروز مقداری بخونی. مثل قرآن با ترجمه الهی قمشه ای

من حتی اطلاع دارم درحوزه های علمیه مباحثی وجودداره که به صورت غیرعلنی هستش که بیانشون درسطح جامعه فعلا امکان پذیرنیست مربوط به اعتقاداتی میشه که اگر علنی بشه احتمال انحراف هم وجودداره متاسفانه یکسری ترس وحشت مربوط به گفته های عوام بوده که برای اینکه کسی مرتکب گناه نشه بوجود آوردند که احتمالا سندیتی نداره بقول عباس آقا باید ما فعلا خوف ورجا را سرلوحه داشته باشیم که با این روش انحرافی وجود نداره درکل میخوام بگم دوستی با خدارو بیشتر از ترسیدنش داشته باش ونگران هیچی نیابش زندگی تو ادامه بده ولی همیشه بیاد مرگ باش

برای شناخت خدا ، همین کافیست که ایشون رو با دونام زیبایش همیشه می خوانیم. سرآغاز تمام کارهای ماست.
بسم الله الرحمن الرحیم

به منصوره جان 

فقط یه چیز بگم . راهی که میری درسته . یه سری عقاید به ما به ارث میرسند . شک کردن به اونا واجبه . از خرافات بگیر تا موضوعات مهمی مانند دین . . . شک نکن به راهت . به افکارت . آفرین . 

خیلی ممنون جواب های بعضی ها خیلی امیدوار کننده ی شایدم من باید به روان پزشک مراجعه کنم چون این ترس مثه یه بیماری وجودمو فرا گرفته

گفتن از عذاب های جهنم به افراد سن پایین به خصوص دختران خیلی خیلی تاثیرات بدی داره چون شما خدا رو مثل یه رییس زورگو برای دنیا دیدی و خیلی ها اصلا چون با این رییس زورگو ارتباط دوستانه برقرار نمیکنن اصلا اونو هم پیش خودشون احساس نمیکنن پس اصلا تا وقت مرگ که اونو به خودشون نزدیک نبینن ازش نمیترسن.

مباحث استاد پناهیان رو دنبال کن
حالت عالی میشه

دوست من,به جای فک کردن به مرگ به عمر و جوونیت فک کن که یه وقت هدر ندره.خودت رو اگه بشناسی خدا رو شناختی.کتابای در مورد مرگ و عذاب هم نخون سعی کن مجله روزنامه بخونی آدمی امروزی باشی....برو زندگی کن و از جوونیت لذت ببر ,کتابای مفید بخون اگرم بری پیش مشاور فکر بدی نیست....ازش بخوا کتابایی بهت معرفی کنه که شاد زندگی کردنو بهت آموزش بده...گناهکار باید از خدا بترسه نه شما که نوجونی و تازه اول راه زندگی....بخند و شاد باش...

من متوجه منظورتون نشده بودم به حرف هایی که من قبلا زدم توجه نکنید فکر کردم مشکلتون یه چیز دیگس .

ببخشید یادم رفت این لینک رو هم ببینید بد نیست:

سلام

به به چه سایتی ! مردم کجاها سیر میکننااااا! ههههه
آقا من که فشارم افتاد خواستم بخونم؛ احتیاج به تنفس دارم الان ..مباحثش سـنـگـیـن بود ولی خب خیلی دوس دارم سر دربیارم که تو دنیا چی به چیه ؛کلا اسلام ناب امام زمانی (عج) چه شکلیه...

ولی چقد *خوش خط* نوشته بودن (منظورم خوش خطی مطلب سر صفحه اوله )

ترسیدن از آتش جهنم خیلی خوبه. ولی ترسیدن از خود خدا خیلی بده. ترسیدن از خشم و غضب خدا و تقوا داشتن خیلی خوبه. ولی ترسیدن از ذات مهربان خدا خیلی بده. مثل مادر و فرزند. ما فرزندان میدونیم مادرمون ناز و مهربون و خوبه. ولی در عین دانستن این صفتها، از نقش مادری و موقعیت بزرگتری مادرمون میترسیم. یعنی با اینکه میدونیم مادرمون مهربونه و دوستمان داره ولی ما پا را از گلیممان درازتر نمیکنیم و به مادر مهربونمون بی ادبی و بی احترامی نمیکنیم و اگر مادرمون که یقین داریم مهربونه دستوری بده از دستورش سرپیچی نمیکنیم. یعنی در حالی که مادرمون را دوست داریم ولی ازش سواستفاده نمیکنیم.خدا و بنده هم یک همچین حسی به هم دارن.

حرفای اقای میری رو گوش دادم کمک کردن واقعا ممنون بقیه رو هم که دوستان گفتن نگاه میکنم امیدوارم مفید باشه واسم

سلام

عزیزم من همچنان روی دیدگاه قبلیم تاکید دارم خدارو از روی بنده هاش قضاوت نکن . بازم میگم اگر میخای خدارو همونطور که هست ببینی به سمتشقدم بردار و از خودش بخواه که هدایتت کنه. قرآن رو جزء جزء و پاره پاره نکن. اینکه میگی فقط  آیاتی رو بخونی که درباره ی بهشت اومده کار اشتباهیه  . بعد از هر نمازی قرآنو باز کن و بخون. هم حوصلت سر نمیره و هم به مرور زمان تمام صفحات قرآنو یک یا چند بار مرور کردی  . ترجمه ی الهی قمشه ای هم ترجمه ی خیلی روان و کلمه به کلمه ای هست.

حالا این سایت آقای محلاتی هم قسمتای ساده داره  و هم قسمت های سخت داره 

دوستان خیلی ممنون واقعا نمیدونم چطوری تشکر کنم خیلی کمک کردین از اقای نجفی هم که پستمو گذاشتن ممنونم 

اینکه آقای آبانی فرمودن ترجمه های آقای فولادوند و آقای مکارم شیرازی بهتر از آقای الهی قمشه ای هست واقعیتش من نمیدونم کدومشون بهتره. ایون حتمن هر سه ترجمه رو بطور کامل مطالعه و مقایسه کردن. من از بین این سه ترجمه فقط ترجمه ی الهی قمشه ای رو خوندم و بنظرم خیلی روان و کلمه به کلمه بود در مورد اون دو ترجمه چیزی نمیدونم. الان اکثر ترجمه های قرآن روان و قابل فهم هستن ولی ترجمه های قدیمی واقعن سنگین بودن و فهمشون خیلی سخت بود. 

عذرخواهی میکنم شماره ی آیات رو توی دیدگاه قبلیم اشتباه تایپ کردم

سلام

ممنون از توضیحاتتون. پس واجب شد ترجمه ی آقای فولادوند رو هم بخونم. 

آقای آبانی دوتا سوال از شما دارم که ممنون میشم پاسخ بدید

یکتا اون صحفیه ی سجادیه که گفتی اول درس نوشته که ترجمه جواد فاضل هست

سلام

ممنونم آقای آبانی. خیلی لطف کردید. 

سلام!شما اینجوری ک ب نظر میرسه ادم خوفی هستین بعضی از ادما خوفی ان بعضیا رجایی ان ،ولی توجه کن ک همیشه باید بین خوف و رجا باشی نه که هیچ عمل نیکی انجام ندی و بگی منو خدا کاری نداره نه ک کار خوب هم انجام بدی بگی وای حالا موهام اومد بیرونناخواسته،خدا منو میسوزونه