خانواده برتر

اول اینکه اون شماره رو پاک کنید...

خیلی مراقب باش که احساست به عقلت غلبه نکنه،به هیچ وجه بهش پیام نده. هر وقت خواستی پی ام بدی یدونع سیلی محکم به خودت بزن بعد به خودت بگو "من دارم چه غلطی میکنم""منو زن شوهر دار!!!"

وای خدایا چقد ناراحت کننده. یعنی بعده اینهمه سال هنوزم توی فکره ایشون هستین...اینکه بخواین حتی حال و احوالی هم از ایشون بپرسین درست نیست چون شوهر دارند وگناهه. امیدوارم خدا قدرتی برا فراموشی بهتون بده یا بهتر از ایشونو سر راهتون قرار بده

با سلام.آقای محترم به هیچ وجه اشتباه نکنید و خدایی نکرده با ایشون تماس نگیرین؛ اگه این کار رو انجام بدین زندگی ایشون ممکن هست به هم بریزه.این یه احساس قبل از آشنایی بوده و ممکن بود وقتی با هم بیشتر آشنا میشدید با هم تفاهم نداشتید؛ایشون دیگه ازدواج کرده و متعلق به فرد دیگری هست،اگه ازدواج موفقی هم داشته و خوشبخته شاید دیگه اصلا خاطره اون شبی که شما می خواستید باهاش حرف بزنین مثل یه خواب براش بمونه و اصلا بهش فکر نکنه.ایشون حتما داره با علاقه با همسرش زندگی میکنه و اگه شما اشتباهی رو انجام بدین ممکنه زندگی دو نفر از هم پاشیده بشه .بهترین راه اینه که شما به فکر خودتون باشین ،بهترین زندگی رو برای خودتون رقم بزنید،به خواستگاری یه کیس مناسب برین و بعد از آشنایی و تحقیقات اگه مورد پسندتان بود باهاش ازدواج کنید و به عشق و علاقه ای که ایجاد میشه ایمان داشته باشین.فلسفه زندگی هر انسانی اگه رسیدن به کمال باشه خیلی از اشتباهات میتونه انسان رو به نقطه صفر برسونه و انسان به جای پیشرفت کردن و موفق شدن در زندگی و لذت از زندگی سر نقطه اول زندگیش درجا میزنه و خوشبخت شدن دیگران ،تشکیل خانواده دیگران ؛بچه دار شدنشان و شادی دیگران رو میبینه ولی زندگی خودش پر حسرت میشه وروز به روز به پیری نزدیک تر میشه و به جایی می رسه که میفهمه تمام روزهایی که بیهوده گذشته و هر لحظش یه فرصت بوده به خاطر اشتباهات و احساسات نادرست از دست رفته ،حضرت علی (ع)به حق فرموده:فرصت ها مثل ابر بهاری میگذرد پس آن ها را دریاب.با تشکر

سلام

احسنت به مرامت رفیق خیلی حال کردم از پستت و اینکه ای کاش حرفت رو بهش میزدی ولی دیگه دوره ای کاش و سرزنش گذشته

شما که رفیق خوبم این همه با شخصیت هستی چطور دلت میاد یه زندگی رو نابود کنی تازه این خانم اون موقع به شما اجازه نداد تا صحبت کنید هرچند که من مطمئن هستم همون موقع از نیتت خبر داشته ولی با زبان بی زبونی گفته برو دنبال کارت

شمارشو حذف کن و به هر طریقی شده سعی کن فراموشش کنی یه نگاه به دور و برت بنداز حتما دخترای خوبی که بتونن شریک زندگیت باشن هست البته به شرطی که این دخترو فراموش کنی
حتما میتونی فقط همت میخواد تو از پس کارهای از این سختتر بر اومدی اگه یه نگاه به سختی هایی که کشیدی بندازی میبینی این هم بگذرد

سلام.درست نبود شماره ایشون رو پیدا کنید.به نظرم شماره ایشون رو پاک کنید تا خدایی نکرده وسوسه نشید که با ایشون تماس بگیرید.حرفای نگفته شما به ایشون چیزی رو عوض نمی کنه جز اینکه برای ایشون بد میشه و شما پس زده می شید و بدتر ضربه میخورید.من تا به حال عاشق نشدم و شاید درست نباشه که اینا رو به شما بگم اما هر چیزی حکمت داره به این حرف خدا توکل کنید که میگه چه بسا چیزهایی رو دوست دارید و به ضرر شماست.مطمئن باشید خدا بهترین رو برای شما در نظر گرفته به خودتون فرصت بدید نمی گم گذشته رو فراموش کنید که هیچوقت فراموش نمیشه ولی می تونید نگرشتون رو عوض کنید به خودتون فرصت بدید برای تغییر .ازدواج شما فعلا درست نیست چون ممکنه همسرتون رو با اون خانم مقایسه کنید .بعد از اینکه نگرشتون رو نسبت به اون خانم عوض کردید رو مواردی که بهتون معرفی میشه فکر کنید .به خدا توکل کنید که بهترین مرحم برای شماست .امیدوارم هر چی به صلاحتونه پیش بیاد .مطمئن باشید سختی هایی که کشیدید بی ثمر نمیمونه

یادآهنگ  آکادمی گوگوش افتادم

اون هر چی بوده تموم شده گفتن حرفاتون به ایشون هم مزاحمته هم بی‌فایده.

قصدت از اینکه زندکی مردم رو خراب کنی چیه، قسمتت نبوده

حیگرمو کباب کردی با این سرگذشتت :(((

لطفن اصن بهش زنگ نزنید😔

خیلییی متاثرشدم و افرین به اراده و پشتگار و تلاشتون به نظرم دربارش پرس وجو کنید ببینید ازدواج کرده یانه ولی اگه ازدواج کرد از علاقتون حرفی نزنید شایدم جدا شده باشه معلومه که خیلی عاشقش هستید که بعد 7سال هنوزم نتونستید فراموشش کنید 

زمان دانشجویی من هم یه همکلاسی داشتم که همینجور خیرم بود همش متوجه میشدم دوستم داره و رفتارش با من با رفتارش با بقیه فرق داشت اما متوجه میشدم که چیزی هست کخکه از من فرار میکنه یا میخواد ازم دور بشه تا اینکه بالاخره ترم آخر دانشگاه فهمیدم در تمام این دوران نامزد داشته اما چشمش دنبال من بوده و فهمیدم که ذلیل پا پیش نگذاشتنش همین بود... بعد دانشگاه تا یک سال و نیم افسرده بودم و خودمو شکست خورده حس میکردم تا اینکه تونستم به خودم بقبولونم که با واقعیت کنار بیام... داستان شما منو یاد اون انداخت

با پیام دادن به اون خانوم. مرتکب بزرگترین اشتباه میشوی

مواظب باش پات به پلیس فتا و دادگاه و زندان باز نشه.

با این فکرا وحرفا فقط زندگی خودتو خراب میکنی

برادر خوبم چه قدر احساستون پاک بوده منم الان یاد یه خواستگار قدیمی انداختین

داداشم من 23 سالمه  4 ماه با یه دختر مذهبی دوست شدم برای ازدواج با جون دل دوسش داشتم واولین عشقم بود مال اهواز هم بود الان که اونجا وضعیت اب هوا خوب نیست من نگرانشم للان یه ساله خبری ازش ندارم 

سلام میگین نصیحت نکنین چشم نمیکنیم!فقط پیشنهاد میکنیم ک شماررو کلا نیستو نابود کنین!مطمئن باشین اگه دختری پسری رو دوس داشته باشه بخاطرش حتی شده ده سال هم منتظر میمونه(نظرمنه البته)!پس ایشون اون آقارو برای ازدواج مناسب دیدن!ممکنه در اینده شماهم ی خانمی ازنظر همه چی ایده ال رو مناسب تر بدونین فقط کافیه ب خودتون فرصت بدین همین....راستی ب عاقبت اشتباهتون فکرکنین ک خدای نکرده اگه تماسی بگیرین هم زندگی اون خراب میشع هم خودتون!پس بیخیالش شین

ممنون از شما و همه دوستانی که نظر دادن . احساس من بهم میگفت که اون هم به من علاقه داره و راستش شاید یه خوده احمقانه به نظر بیاد اما خیلی دوس دارم بدونم احساس من درس بوده یا نه و یا بهتر بگم میخوام بدونم چقدر میتونم تو زندگی به احساسم اعتماد کنم . اون شب خواهرمو فرستادم و با ایشون صحبت کرده بود و گفته بود فلانی چرا نیومده و اینکه چرا این  چند سال فکرمو مشغول ایشون کردم ! و یه چیز مبهمتر اینه که اخرین باری ما همدیگه رو دیدیم سر جلسه یکی از سخترین امتحانا بود که با فاصله چند متر رو به روی هم نشسته بودیم و وسط امتحان یکباره متوجه شدم ایشون به من زل زده و این حالت چند دقیقه طول کشید !! خیلی دوس دارم بدونم معنی این حرفا و این خیره شدن اخرش اونهم سر جلسه امتحان چی بود ...

سلام!

کامنت زنی تنها کاملا اشتباه و این کار شما کاملا خلاف شرع.همان طوری که خودت میدانی و تا حالا تماس نگرفتی.من شما را تحسین میکنم.به عنوان یه خانم بهتون میگم که ایشون همان شب فهمیدن منظور شما چیه و مطمئن باشین که مخالف بوده که فرداش نیومده حرفاتون را گوش کنه چون تصمیم نداشته به حرفاتون و شما فکر کنه.منم اینطوری هستم خلاصه سعی کنید  به خواستگاری رفتن ادامه بدید حتما یکی که به دلتون  بشینه را پیدا میکنید. اگه وسوسه میشید به این خانم زنگ بزنید و فقط هم حرفاتون را بگید نه چیزه دیگه خودتان را بگذارید جای همسر ایشون. دوست دارید کسی با شما این کار را بکنه

مورد دیدم بعد دوتا بچه عشق اولشو فراموش نکرده واقعا شما مردا موجودات پیچیده ایی هستین یه عده هستن عشق اول و آخر نمیفهمن هرروز در فکر یه نفرن یه عده ام مثل شما و موردی که من دیدم. فقط میتونم بگم خوش به حال خانمی که شما عاشقش هستین اعتراف میکنم حسودیمان شد😆😒

برادر شما به خاطر فشارایی که تو اون دوره بهت اومده دچار وسواس فکری شدی رو اون قضیه و فکر میکنی تا اون دختر همراهت نباشه هیچ وقت به اون خوشبختی که فکرش رو میکردی نمیرسی، واسه همینم گیر دادی به قضیه ای که مال چند سال پیشه. وگرنه عاشق خراب همم باشن، بعد چند سال دوری و ازدواج یکی بی خیال هم میشدن، شما که فقط یه خاطرخواهی بوده که هیچی هم بینتون نبوده و هیچ خاطره ای هم از بودن باهاش نداری.

فکر میکنی اون دختر چی داشته مثلا که دیگه هیچ دختری نداره؟ هیچی، به خدا هیچی فقط ذهنت گیر داده بهش...! برو پیش یه مشاور تا کمکت کنه با سختی های گذشتت کنار بیای و زندگی رو رو به جلو ببینی. به هیچ وجهم تا این فکرات از بین نرفتن ازدواج نکن که دختر مردم رو هم بدبخت میکنی، اونم به امید خوشبختی میخواد بره تو زندگی یکی...

دل سوخته خودت ...
داداش گلم قضیه رو واسه خودت زیادی گنده کردی به خدا. میدونم خیلی اذیت شدی اون موقع ولی دختری که به این راحتی حتی وقتی دیده شما میخوای حرف بزنی دکت کرده و رفته شوهر کرده و الان احتمالا مادرم هست، واقعا ارزش این همه اذیت شدن شما رو نداره.

الان تو ذهن ایشون شما یه خاطر گنگ فراموش شده ای از یه احساس جوونی و دوره دانشجویی و یه موی شوهرش و یه ساعت زندگیش رو با کل هست و نیست شما عوض نمیکنه.

زنگ بزنی بگی چی؟ بگی اون موقع دوستت داشتم شرایطش رو نداشتم؟ میگه خب حالا من چیکار کنم؟! هزاران نفر تو دوره دانشجویی از این عشقای بی سرانجام به خاطر فراهم نبودن موقعیت رو تجربه کردن. شوهرم و چند سال زندگیم رو ول کنم بیام پیش تو؟ خود شما بعدا نمیگی چه زن هرزه ای بود؟!!

زنگ بزنی کم کم از راه به درش کنی؟ شما اینجور آدمی هستی؟

یا زنگ بزنی و واسه خودت دردسر بتراشی و دختره شوهرش رو بفرسته سراغت؟...

مثلا زنگ بزنی دل سوخته ت خوب میشه؟ برادر من شما الان یه ادم بالغی. 32 سالته یعنی خط عمرت نصف شده تقریبا، جای اینکه آیندت رو بسازی گیر دادی که موقع دانشجویی یه دختربچه رو میخواستی؟!
نمیدونم دیگه چطور بیهودگی ماجرا رو بهتون بگم. برید پیش مشاور. مشکل شما به خاطر علاقه زیادت به اون خانوم نیست اصلا. سختیای اون سالا واست عقده شده و خودش رو تو این قضیه بروز داده. برو کمکت کنه از گشته رد شی و آسایش الانت رو ببینی.

با شرایط خوب الانت بگرد یکی صد برابر بهتر از اون رو پیدا کن و عشق زندگی رو کن. تفریح کن و بچه دار شو و سفر برو و خوش بگذرون و اینجوری انتقامت رو از روزگار بگیر. نه با بدبخت کردن دوباره ی خودت...

با زنی تنها در آستانه فصلی سرد به شدت موافقم. همین کارو بکنید.

نطر هانی خانم بسیار عالی و جامع  هست مشکل از شماست ان شا ا.. با کمک مشاور حل میشه و تماس با اون خانم هیچ دردی رو دوا نمیکنه . نکن برادر من 

برادرم خواهش میکنم یه لحظه خودتون رو جای همسر اون خانم بذارید و ببینید اگر کسی به خانمتون پیام میداد چه حالی بهتون دست میداد 

به نظرمن دلیل اینکه آدم فراموش نمیکنه فقط اینه که سوال های بی جواب براش میمونه،بعضی ها میگن اگه با کسی رابطه ای داری یکدفعه ای قطعش کن ولی واقعا اینکه یکدفعه ای همه چی تموم شه بدترین حالت وبزرگترین ضربه رو به طرف میزنه،،منم همین حالت سوال کننده برام اتفاق افتاد،و اون چیزی که به من ضربه زد این بود که به یکباره رفت ،واینکه تازه تو دورانی که با اون طرفش بود به من هم باز توجه داشت،من داشتم دیوانه میشدم،منم چندین سال همه اش فکرم مشغول بود سوال های بی جواب واینکه هنوزم توجه میکرد،تا اینکه دیگه ندیدمش، من هنوز حس شکست خوردگی حس حقارت حس مسخره شدن،وبی ارزش بودن باهام بود که چی شد چه اتفاقی افتاد ،همه این فکرهاداشت منو دیوونه میکرد!بعداز مدتهازنگ زدن هاش شروع شد،البته شاید چون ماباهم ارتباط نزدیکی نداشتیم فکرنمیکرد من صداشو بشناسم،همینجوری هرچندوقت یکبار زنگ میزد بعد میگفت اشتباه گرفته، من داغون بودم همه اش فکرها آزارم میداد،ولی تقریبا تا حدی اونو فراموش کرده بودم ولی زنگ زدن هاش دوباره داغونم کرد،داشتم واقعا واقعا دیوانه میشدم ،بدتر از اون موقع ،خیلیییی زجر کشیدم،سوال کننده عزیز نمیدونم احساس طرف مقابل به شما چچی بوده شاید خودت هم نمیدونی شاید اون طرف من هم نمیدونست،ولی بعداز هربار که زنگ میزد من کل زندگیم به هم میریخت، باهربار زنگ زدنش من تا یه مدت طولانی درگیر سوال های تکراری ومرور اون موقع هامیشدم، اونقدرحالم بد شد که مجبور شدم برم مشاوره،وبعداز کلی تازه جواب سوال هامو گرفتم،وبعداز اینکه واقعا حقیقت رو فهمیدم دیگه اونم فراموش کردم،در حقیقت اون چیزی که تورو آزار میده شاید سوال های بی جوابه،من تازمانی که از دست اون افکار خلاص نشده بودم فکرمیکردم عشق اول فراموش نشدنیه ونمیدونم از این حرفها،ولی بعدش که ازاون دنیای کذایی که به لطف خدا اومدم بیرون فهمیدم که عمرم رو به خاطر هیچ هدر دادم،حالا که فکرمیکنم واقعا ارزشش رو نداشت!الان میگم این مسخره بازی ها چیه،اون طرف رو هم با یه پیام متوجه کردم که میدونم کیه واونم دیگه زنگ نزد،زنگ زدن های اون درسته داشت زندگیم رو نابود میکرد داشت منو دیوانه میکرد ولی از یک طرف هم باعث شد این دندون لق رو بکنم بندازم دور،ولی شما اینکار رو با اون خانم نکن!تو چه میدونی اگه اونم اونموقع عاشقت بوده باشه زندگیشو نابود میکنی،واگه هم نباشه ممکنه به شوهرش بگه وبرات شر بشه،من چون خودم دوسش داشتم به دلم نمیومد باهاش بد برخورد کنم،البته جوابی هم بهش نمیدادم ولی واقعا تو اون مدتی که زنگ میزد زندگی ام کلا به هم میریخت،ولی شما اینکار رو با اون خانم نکن،طرف من هیچوقت نیومد به من بگه اصلا هدفش چی بود تو این سال ها،واینکه من همه اش خودم رو مقصر میدونستم واین بزرگترین زجر برای یک انسانه!شاید اون اصلا فکرنمیکرد با این زنگ زدنهاش چقدر داره منو آزار میده وگرنه هیچوقت اینکار رو نمیکرد

حالا گیریم ایشون رفت سراغ اون خانوم و فهمید که بله ایشونم دوستش داشته ولی خب حالا به هر دلیل ماجرا این شکلی پیش رفته. خب اون وقت این اقا دیگه راحت میشه میگه خب پس اونم دوستم داشته و تموم؟ یا دوباره بیشتر میره تو فکرش و بیشتر غصه میخوره که چرا نشده؟ فکر نمیکنید ابراز علاقه حتی از نوع قدیمیش به یه زن شوهردار ممکنه چه عواقبی داشته باشه؟...

اینکه خیلی با هم خوب باشن و اون زن از شوهرش دل سرد بشه
اینکه مشکل داشته باشن و با این موضوع تحملش براش سختتر بشه
انکه شوهرش بفهمه و هزار جور مشکل مختلف پیش بیاد و یه عمر به زنش بدبین بشه
اینکه استارت یه رابطه گناه زده بشه

آخه این چه پیشنهادیه شما به این بنده خدا میدید؟!! همه این ماجراهای صفحه حوادث که زن شوهردار با یکی دیگه ریخت رو هم و شوهرش رو کشت و ... از همین غفلتا و از همین وسوسه ها که (بذار یه بار بهش زنگ بزنم مگه چی میشه، من که نمیخوام کاری کنم، میخوام تکلیفم روشن شه، فقط کنجکاوم بدونم چی و ...) شروع میشه. شما میتونی مسئولیت عواقب احتمالی پیشنهادت رو گردن بگیری؟!!!!.....

آقا دوستش داشتی که داشتی، چهار سال وقت داشتی بگی، روز بعد اون شب یه هفته بعدش وقت داشتی که بگی... نگفتی؟ نشده؟ نتونستی؟... خب حالا که رفته شوهر کرده هفت سالم گذشته. این چه افکار شیطانیی هست که تو ذهن شماست؟ حالا گیریم حس شما درست یا غلط... خب که چی؟ این کنجکاوی ارزش این بی اخلاقی رو داره؟

خودت رو بذار جای شوهر اون خانوم؟ در مورد یکی مثل خودت چه فکری میکنی؟ بهش حق میدی که بیاد در مورد مسائل و احساسات عاشقانه گذشته با زنت گپ بزنه و براش احساسات خرج کنه؟!!

کاش یکی از این عاشق پیشه ها نصیب منم بشه😹

زلیخا رو دیدی؟مزد دل سوخته ش خود خدا شد،به جایی رسید که یوسفونخواست دیگه،اینا افسانه نیست عین واقعیته و هرکسی اینو یه اندازه ای میتونه بچشه،به نظرمن ادم باخته اگه به عشق حقیقی نرسه،و اینکه مطمینم یه غیر عشق والا،عشق بزرگتری از اولی نصیب ادم میشه،به شرطی که گفتم.

بله شعر فروغه: 

شما دچار سرخوردگی بعد عشق شدید که تو کتابای روانشناسی دیدم حتی طرف سالها پای یه نفر میمونه بخاطر این حسش درحالی که اگه با واقعیت روبرو میشد خیلی زودتر ماجرارو تموم میکرد. 

سلام الان تو سردرگمیه اینکه میخواستت یانه بمونی خیلی بهتره ازشم بپرسی یامیگه شمارو یادم نمیاد یامیگه نه ￷￷

به نظرم تماس گرفتن با ایشون هیچ فایده ای نداره!

پاشو خودتو جمع کن پسر اینی که میگی اصلا عشق نیست، توهم زدی 

سلام 

علاج شما دوباره عاشق‌ شدنه وتا مادامی که به اون دختر فک میکنی این اتفاق نمیفته به خدا توکل کن و ازش بخاه یه دختر خوب جلو راهت بزاره

هردختری اگه پسری رو دوس داشته باشه به یه روش غیرمستقیمم که شده بهش میفهمونه نه اینکه پسرموردعلاقش پاپیش بزاره واون نخاد باهاش صحبت کنه پس این توجه و علاقه ای که شمامیگی ساخته ذهن خودته وواقعیت نداره اگه ازاین دیدگاه به قضیه نگاه کنی که عشقت یه طرفه بوده وبهت علاقه ای نداشته راحت میتونی فراموشش کنی

ببین دوست گرامی هرچیزی بوده دیگه تموم شده اگه علاقه ای هم بوده الان دیگه باید فراموش بشه چون این دختر الان دیگه خانم خونه یکی شده

زل زدن به شما فقط جنبه علاقه نمیتونه داشته باشه

شاید ایشون هم شما رو دوست داشته و منتظر اقدام جدی از طرف شما بوده و بعد از اینکه شما دیگه هیچ حرفی نزدی و سماجت به خرج ندادی اونم از شما قطع امید کرده و به اون نامزدش بله رو گفته
هر دلیلی بوده ایشون الان شوهر داره و شوهر ایشون هم کاملا بی تقصیر هست

رفیق مرام شما میدونم که پهلونی هست و مردی که این همه سختی کشیدی برای اینده پس میدونم که توی منش و مرامت خنجر از پشت نیست پس عاجزانه به عنوان یه برادر کوچکتر ازت میخوام از فکرش بیرون بیای شماره ایشون رو پاک کن وقتش هست عاشق کسی بشی که اونم تمام و کمال عاشق خودت باشه فقط کافیه یه نگاه به دورت بندازی
ایشالله که بهترین ها نصیبت بشه

سلام من حرفمو پس میگیرم

به خدا راضی نیستم مزاحمش بشم و زندگی اون خانم رو به حاشیه بکشونم . خودم احساس مینکم شاید یکی از دلایل باز بودن این زخم روحی اینه که دوای اون فقط   جوابهاییکه علامت سوالای ذهنم رو از بین ببره . ای کاش میشد به طور غیر مستقیم و  طریق یه دوست مشترک مثلا یکی از خانمای همکلاسیمون که با ایشون دوست بودن ولی بدون اینکه اون خانم بفهمه از طرف منه یه خوده در مورد گذشته حرف بزنن و بدون اینکه شک کنه جواب سوالای منو ازش بگیره . اینجوری دیگه حاشیه و مشکلی از طرف من برای این خانم به وجود نمیومد و مطمئنم راحتر میتونستم برای همیشه با این موضوع کنار بیام .

آقای نجفی من چندوقته که واسه اسمم،313 نمیزارم دوتانظر دیدم که اسمشون نرگس بودند و واسه من نبود،نمیتونم کاری کنم؟چون

آها.پس دوران نسبتا سختی میگذرونی...خدا پشت و پناهت.ناامید نباش میگذره...انشا الله بعدها شوهری عالی گیرت میاد.پاک و خوشگل.

یکی از اشناهامون خواستگارم بود؛هفت سالی بود که منو میخواست منم دوستش داشتم ولی این قدر مغرور بودم که خدا شاهده جواب یک دونه از زنگ و smsهاشو نمیدادم خلاصه این قدر بقیه جلو پامون سنگ انداختن که نشد ازدواج کنیم و من اون پسر بیچاره رو به گریه انداختم با رفتارم ؛دو سال بعد از اون ماجرا اون اقا ازدواج کردن و من باورم نمیشد کسی که برام میمرد ،با کسی دیگه ازدواج کنه و تا چند سال هر شب کارم گریه کردن بود که چرا یه بار جواب ابراز علاقشو ندادم و این قدر مغرور بودم و کمکش نکردم تا بتونیم باهم ازدواج کنیم ؛چند وقت بعد من ایشونو باخانمش دیدم و اتفاقی ابراز علاقشونو به هم دیدم از اون روز تا حالا دیگه حتی نمیتونم نگاه به عکسش بکنم چه برسه به این که بر از دست دادنش گریه کنم ؛حالا شما هم بدون این خانم همسرشو دوست داره و همسرش از پدر و مادرشم بهش نزدیک تره و شما جایی تو زندگیش نداری ؛ما ادما در برابر عمری که خدا بهمون میده مسولیم و باید برای خوشبختی خودمون تلاش کنیم و هیچ کسی هم غیر از خودمون نمیتونه برامون اینده رو بسازه ؛سعی کنید دوباره عاشق بشید مطمٸن باشید وقتی ازدواج کنید میفهمید چه قدر به خودتون ظلم کردید که لذت بزرگ ازدواج رو چند سال از خودتون محروم کردید

سلام!انگار اصلا شما پیامارو نمیخونین؟اگه براتون حرفهای مامهم نیس پس لطف کنین بگین نظرندیم(ببخشید ک جدی و تندگفتم چون حرص خوردم دیدم بازم دنبال این هستین ک فلان کارو چراکرده!مثلا چرا زل زده وغیره.خب بزنه!زده ک زده...فرض محال ک از عمق علاقه بوده ک چی؟شایدم تقلب میخواسته خخخ! مهم نیس ب هیچ عنوان علت زل زدنش...چون الان اون متاهله متعلق ب یکی دیگست)سعی کنین بخاطر صلاح خودتون کلا رفتاروحرکاتش رو از ذهنتون پاک کنین.اگه ادامه بدین و مشکلی پیش بیاد مقصرش فقط شمایین.اینو مطمین باش ب هیچ عنوان ی دختر تحت هیچ شرایطی اگه عاقل باشه از همسرش جدانمیشه بره با کسیکه قبلا دوسش داشته...ببخشید اما مگه مغر خر خورده؟بیخیاااااااااااااااال!تمام و والسلام.موفق باشین

ولش کن به حال خودش
باهاش صحبت هم نکن به حررف هیچکی گوش نده ممکنه از زندگی الانش یه ذره ناراضی باشه وقتی تو بری جلو باعث طلاقش بشی و اونوقت باید منتظر تلافی و آه دل اون مرد ازخدابی خبر باشی اون مرد واون خانوم هیچ گناهی نداشتند مقصر خودت بودی
هرکاری بکنی مطمئن باش چوبشو میخوره شک نکن همونطور که من خوردم

اشتباهو زمانی کردی که حرفتو نزدی. حالام داری چوبشو میخوری داداش. 

عشق یه حس فوق العاده است

به شرطی که به مقصدش رسید

مزد این همه سوختن باید خود اتش باشه

همینجوری  دلم پرکشید دوباره نظردادم

 

مشکلت این بوده که جای زندگی در واقعیت ها تو تخیلات وفانتزی ها خودت زندگی کردی
معمولا پسرا وقتی عاشق خیالی میشن عشقشون یک پرنسس می بینن در صورتی که اگر در واقعیت نگاه کنی دختر خانم تناردیه هم نیست

زندگی بر اساس شرایط واقعی و امکانات موجود باید باشه
جنابعالی در یک خانواده فقیر به دنیا اومدی الان شرایطتت اوکی هست این یعنی تو تلاش کردی تا به واقعیت برسی
پس نباید خودت سرزنش کنی

اینکه هنوز دردت تازه هست به خاطر فکر و خیال ذهنیت های خیالی وگرنه اصلا اون دختر اونجوری که فکر می کنی نیست
حالام بهتر این موضوع را برای خودت حل کنی
اونم اینکه به جای فکر و خیال به واقعیت بپردازی

یکی از خوبی زندگی در واقعیت ها این هست که چنین افرادی همیشه شاد هستند چون دچار فکر و خیال و فانتزی نمیشن
شما برادر من یک انسانی هستی که هر آن ممکن بمیری
پس بهتر که از باقیمانده عمرت استفاده کنی
بشین آخر سوالی پیش خودت فکر کن
تو این هفت سالی که اینجوری بودی چی عایدت شده
خب نگاه می کنی عمرت تلف شده باش
حتی اگر لائیک باشی و بخدا اعتقادی نداشته باشی و دنیای پس از مرگ واقعی ندونی
خدا بهت عقل داده وقتی عمر انسان کوتاه هست چرا باید غصه چیزای الکی بخوره
اگر 28سالگی ازدواج کرده بودی الان بچت 3سالش بود
پس بهتر که عمرت تلف نکنی
اون دختر هم نقاط قوت و ضعف خودش داره و فرشته نبود که بخواهی غصه اش بخوری
پس بهتر پسر عاقل باشی

به هویت بر باد رفته

سلام عزیزم من مثل شما فکرنمیکنم... یعنی صددرصد مطمئن هستم ایشون دنبال کورسوی امیدی هستن برای اینکه بااون خانوم باشن!هرچقدرهم میخوان کتمان کنن من یقین دارم ک قصدشون همینه...الان میگن فقط میخوام علت رو بدونم!فرض کنین ایشون برن و اون خانم اعتراف کنخ ک اونم ب این اقاعلاقه داشتخ(حالا یاعلاقه داشته واقعا یااینکه مشکلی داره تو زندگیش و ترجیح میده از همسرش جداشه بیاد بااین اقا خوشبختی رو پیداکنه یا..... دلیلش مهم نیس به هردلبلی حالا) اونوقت همین اقاک میگه فقط برام مهمه جواب سوالمو بگیرم دیگه اونموقع پاپس نمیکشه!میگه منکه دوسش دارم اونم ک راضی نیس از همسرش دوسم داره پس چرا نباید برا داشتنش تلاش کنم؟اونوقت هست ک ممکنه برای داشتن اون دختر متاسفانه وارد فازایی بشه ک اصلا مناسب ی پسرمجرد نیست!پس بهتره جواب سوالاش رو ندونه و ب این فکرکنه ک اون خانم با ی مرددیگه زندگی میکنه و ببخشید اینو میگم اما تو اغوش اون اروم میگیره پس ب هیچ عنوان شما حتی حق نداری بهش فکرکنی چ برسه ب صحبت راجب گذشته...مامیگیم گذشته یعنی گذشتههههههههه!یعنی رد شده تمام شده رفته!اگه منطقی فکرکنین حرفهای من درسته...اینجاهم اکثرا فقط بهتون گفتن ک ب هیچ عنوان ن پیام بدین ب اون خانوم نه زنگ بزنین!شمارشم پاک کنین....من توضیحاتم رو دادم!دیگه اگه گوش ندین ببخشید اما بی انصافی کردین!ایا شما دوس دارین دراینده ی مرد بخواد همینکارو با خانوم شما کنه و جواب سوالاش رو بگیره؟مسلما نه!پس یکم هم بفکر اون مرد بیچاره باشین...موفق باشین

الهی بمیرم😭😭😭

لیموشیرین  ۷خط،نظرت  دقیقا بمن یکی،اثبات شده 

همین دو هفته پیش بود یه قتل تو اتوبان ازادگان تهران اتفاق افتاد برو بخون ببین ماجرا چی بود. روزی چند تا از این قتلا داره سر همین کنجکاوی های قدیمی اتفاق می افته.

درد حرفهای نگفته همیشه خیلی سنگین تره وآدم رو اذیت میکنه،چه دختر چه پسر،حالا قضیه برا دختر خیلی فرق میکنه، ولی واقعا اگه پسری عاشق شد توصیه میکنم حتما حتما از طرفتون حتی با دست خالی خالی خواستگاری رو برید،فوق قوقش جواب منفی میشنوید،شکستن غرور تو اون لحظه شاید سخت باشه،ولی بدونید بعدها حسرتی که توی قلب آدم میمونه اصلا شکستن هزارباره غرور هم جبرانش نمیکنه،درست مثل آدم با واسطه از یکنفر خواستگاری کنی هیچ اشتباهی رو مرتکب نشدی،البته اینم بدونید هیچوقت دروغ نگید که چوبش رو میخورید،به خاطر موقعیت دختر ادای عاشق هارو در نیارید، از ما که گذشت به شما اگر رسید به جای ما روزی هزاربار دوستش داشته باشید،نمیدونم دیگه ازدواج قسمت ما میشه یا نه