سلام وقت بخیر خدمت خانواده برتری های عزیز
سوالی برام پیش اومده که هیچ کجا نتونستم جوابی براش پیدا کنم؛
چرا ناگهانی برای بعضی افراد اتفاق های بدی میفته، خودم رو مثال میزنم غروب یه روز پاییزی به طور ناگهانی دچار سکته گوش شدم و هر کار کردم خوب نشد، انقدر نذر و نیاز و دعا کردم و فایده ای نداشت واقعا چرا؟
قراره همیشه اتفاقای خوب بیفته؟
اون ناگهانی نیست ، تغذیه ی نادرست ، پیش زمینه ی بیماری ، قرار گرفتن تحت فشار عصبی و غیره ، ضربه خوردن ، یا هر علت دیگه ای ... اینا ممکنه تأثیرشون رو اون لحظه نشون ندن و مدت ها بعد عیان بشه و اتفاق غریبی نیست
تو پزشکی بسیار از این موارد وجود داره
انتظار چه جوابی رو دارید؟
اولا که دعا میکنم که خداوند به شما سلامتی بده و شفا عنایت کنه.
دوماً این مشکلات ناگهانی امتحان خداست و سختی و رنجی هست که خداوند به بندگانش میدهد تا آنها را رشد دهد. و خداوند برای این سختی ها و رنجها در آخرت به انسان پاداش میدهد. در واقع هر چیزی که در دنیا نداشته باشیم یا از دست بدهیم، این برای ما پس اندازی میشود و در آخرت به ما می‌رسد.
سلام.
میگن حکمتی دارن که ما نمیدونیم🤔
برای ما هم به طور خیلی ناگهانی اتفاق خیلی بدی افتاد وقتی که زمستون بود...برمیگرده به چند سال پیش... و داداشم دنیارو ترک کرد.
من فکر میکنم که چرا همچین اتفاقی باید برای ما بیوفته؟هنوزم بهش فکر میکنم.
اما جوابی براش پیدا نمیکنم.
شاید بعد از مرگ بفهمم.
سلام
والا برا همه اتفاق می افتد فقط شما نیستی. برا همه مشکلات رخ می دهد .
کارت یه جا گیر هست که درخواستت قبول نمیشه ،ببین کجا گیر هست
کمکی بود ما در خدمتیم
ماهیت دنیا همینه، لقد خلقنا الانسان فی کبد، انسان در رنج آفریده شده، قرار نیست همیشه اتفاقات خوب بیفته. ولی خب بعضی کارها جلوی اتفاقات بد رو میگیره. مثلا صدقه اول ماه، استغفار از گناهان و گناه نکردن، قرآن خوندن یا تدبر.
یه استادی می‌گفت اکثر اتفاقات بد برای گناهانمونه. تا پاک بشیم. تعداد کمی از افراد هستن که اتفاقات بد برای رشد بیشترشونه. چاره ش هم استغفار زبانی و عملیه
منم همین سوال رو دارم ، اردیبهشت برادر ۲۸ ساله ام رو بخاطر سرطان از دست دادم ، همش میگم چرا چرا
خدا سر کسی نیاره ، خسته ام از زندگی ولی مجبورم ادامه بدم
به کاربر سوفیا ..اصلا متوجه سوال نشدی..منم خودم میدونم این دنیا اتفاق های خوب و بد داره ولی منظورم اینه واقعا چرا بعضی اتفاقات انقد ناگوار ودعا و التماس های ما بی اثر
سلام میشه واضح تر توضیح بدین متوجه قسمت آخر کامنت نشدم
به دختر آسمان
عزیزه دلم🥀غمِ سنگینی هست تسلیت میگم🥀
درکت میکنم.
من هنوز هم به برادرم فکر میکنم و غصه اشو میخورم.
اما اتفاقی بود که افتاد🥀و تنها کاری که میتونم بکنم اینه که بپذیرم و به زندگیم ادامه بدم به خاطر خودم و تمام آدم هایی که دوستم دارن.
زندگی بااون برای من قشنگ تر بود اما آدم های دیگه ای هم در زندگیم هستن که عمیقا دوستشون دارم و عمیقا دوستم دارن پس به خاطر همه ی اینا امیدم رو از دست نمیدم.
برات آرزوهای خوب میکنم عزیزم.
همه سختی هایی رو تو زندگیشون تجربه می‌کنن و خب ... برای عده ای این سختی ها بیشتره
جهان عادلانه نیست یا حداقل این چیزیه که دیده میشه ، یکی ممکنه تو یه کشور مرفه در آرامش کامل با بهترین امکانات به دنیا بیاد و دیگری تو کشوری جنگ زده با مادری بیمار و پدری که به بدترین شکل ممکن کشته شده
درد وجود داره ، اگه به دنبال علتش بودید میگفتم این ذات زندگیه ، زندگی همینه
اما من فکر میکنم شما بیشتر از اینکه جویای علت باشید به دنبال معنا بخشی به دردتون هستید ، چون معنا درد رو قابل تحمل تر میکنه ...
همون کاری که ویکتور فرانکل کرد ، معنا براش پناهگاهی بود که بتونه به کمکش روزهای سخت زندان رو سپری کنه و رنجش رو تاب بیاره
همون چیزی که باعث میشه یک جانباز جنگی کمی بیشتر طاقت بیاره ، چون باور داره رنجی که میکشه در راه دفاع از عدالت بوده ، یا در راه رضایت خداوند بوده
این دلیلی میشه برای اینکه کمی به قلبش آرامش بده
ایدئولوژی ها و مذاهب برای همین وجود دارن ، همونطور که دوستان هم اشاره کردن
حالا شما می‌تونید فکر کنید برای پاک شدن گناهانتون بوده ، برای رشدتون بوده ، به خاطر انتخاب های غلط یا توقعات بیجا یا همینطوری بی‌دلیل ، به هر حال نگرش شماست که باعث میشه اتفاقات بد زندگی شما رو از پا دربیارن ، یا نه بازم بتونید بلند بشید و ادامه بدید یا حتی گاهی با وجود سخت بودن باعث بشن دفعه ی بعد که کمر راست میکنید نسبت به قبل پایدارتر باشید
فکر کنم همه چیزو گفتم به جز جواب سؤالتون
به دختر آسمان و خانم برلیان هم تسلیت میگم
متأسفم واقعا واقعا خیلی سخته ، یکی از آشناهای ما هم همین سن و سال رو داشت و حالا شب و روزِ مادرش فکر پسرشه
سرم درد میگیره با تصور حالی که دارید ...
امیدوارم بعد مدت کافی بتونید بپذیرید و بهتر بشید ، مرگ عزیز به خصوص جوان خیلی ضربه ی بدیه
روحشون در آرامش باشه💔
سلام
شاید اتفاقی که به نظر نا گواره اتفاقا خوب باشه. شاید قرار بوده اتفاقی بدتری رخ بده.
دو هفته پیش اتفاقی ناگواری برام رخ داده که امیدوارم خیر باشه و به خیر بگذره. و کمترین زیانشم حذف ترم بودولی تمام این مدت ذهنم درگیره اگر این اتفاق رخ نمیداد ، پسش آمد های دیگری در ذهنم بررسی می کنم و می بیننم واقعا بهترین اتفاق بوده و خدا خیلی دوستم داشته.
کار خدا بی حکمت نیست
واقعا نمیدونین زندگی کردن با یک صدای همیشگی تو گوشت چقد سخت ..هرراهکار درمانی هم امتحان کردم نشد ..واقعا وقتی یاد زجه های خودم میفتم که یدرصد بهتر شه ونشد دلم برا خودم میسوزه...اما واقعا بتاوان کدوم گناه ..
به سوفیا
ممنونم از لطف و محبتتون دوست عزیز 🌹
سخته اما چیزی بوده که خدا خواسته و ما کاری نمیتونیم بکنیم جز پذیرش🥀
زندگی ادامه داره...
ممنونم.
به سوال کننده
خیلی بهتون سخت میگذره😕
لطفا اما ناامید نشین...
خودِ امید خیلی کمک کننده‌ست...
و باز هم اگر امکانش رو دارین دکتر برید...
امیدوارم همه چی براتون خوب پیش بره.
سوال کننده گرامی.امیدوارم که پیامم رو بخوانی .
من یه دختر ۲۲ ساله ام با ظاهری بسیار بسیار معمولی و از شرایط خانواده ام همینقدر بهت بگم که نه آرامششو داشتم نه پولشو و نه حتی همدمشو .تک دخترم و مادرم در کودکی فوت کرد [سوم دبستان].زندگی ام انقدر سخته که بقیه مرتب به روم میارن شانس نداشته امو.این در صورتی بود که با وجود همه این اتفاق ها من همشه انگیزه داشتم همیشه امید داشتم و حتی از ته قلبم خدا رو باور داشتم و یقین داشتم منو میبینه و مراقبمه.ولی درست در سن هفده سالگی تاندول آشیل پام پاره شد و اینو بگم من هیچ گونه ورزشی خاصی انجام نمیدم و فقط از روی یک اتفاق سهوی اینطوری شد کلی تو گچ بود و الان باوجود فیزیوتراپی شبی نیست که از دردش گریه نکنم چند سال شده پشت کنکورم و شرایطم هر روز بد تر از دیروز نه زندگی برام صبر میکنه لااقل برای دردم گریه کنم ونه با گریه من چیزی رو درست میشه. به درسم به شغلم به درامدم نیاز دارم و همه این ها وابسته به سلامتیه.همیشه فکر میکردم شاید چون من تنها تر از بقیه بزرگ شدم خدا بیشتر نگاهم میکنه و هوامو خواهد داشت. یا چون زندگی سختی داشتم شاید یه جورایی سهمم رو از سرنوشت بد پرداخت کرده باشم،؛ولی دوستان اینطور نیست واقعا اصلا زندگی هیچ عدالتی نداره .عده همه چیز دارند عده ای همون تنها سرمایه و سلامتیشون ازشون گرفته میشه.بقیه دوستام الان دغدغه رنگ لاک و رنگ مو دارند اونوقت من همچین دغدغه ای .همیشه آرزو میکنم چشمامو ببندم برم قبل این اتفاق اما چه فایده که همش خیال الکیه.
به سها
برای پارگی تاندون های اصلی جراحی بهترین راه هست من روی مادرم دیدم پارگی تاندون ها و از کار افتادگی اعضا و... گاهی وقتا فیزیو مخرب هست
**** *** *** بزن دردش کم میکنه جوراب و شلوار رو بزار رو بخاری بعد بپوش دردش رو تسکین میده
کفش زیر pvcاصلا نپوش
چرا تو این پنچ سال بهبود نیافته؟
یکی هم اینکه خودت رو با بقیه مقایسه نکن یه روزی هم برای تو مسائل بی اهمیت مثلا لاک و رنگ دغدغه میشه
دیگه دنیا همینه آدما باید خودشون رو برای تغیرات خوب و بد قبل از تغیرات آماده کنن قرار نیست همه خوش باشن امروز خوشی نوبت اوناست فردا نوبت ما
به سبحان:چی بزنم دردش کم میشه؟
منم کاملا اینو میدونم که زندگی همینه.متنهی شما نمیدونید، من خیلی بیشتر از این حرفا از زندگی کشیدم و یه جوری با خودم میگفتم هر چیز که ندارم تنم سلامته و مغزم فعال و خدارو شکر میکردم.حالا همین سلامتیم هم اینجور شده خدایا. درد های تاندون دردهای همشگی و مزمن هستن،ام ار ای منو ۴تا متخصص دیده همه نظرشون اینکه باید رعایت کنید انجام هردست کاری عواقب و ریسک خودشو داره.زندگی ام واقعا فرسایشی شده.کاش لاقل تو این برهه از زندگی ام رخ نمیداد .نمیگم توی پیری، ولی لااقل بالای بیست پنج سالگی میبود. تا با آرامش روحی بیشتری میتونستم برای آیندم تلاش کنم.
مطالب پیشنهادی از بایگانی خانواده برتر برای آشنایی در مورد نحوه ی نظر دادن و تائید آن ها