سلام
پسری هستم 25 ساله. از بچگی از مسافرت رفتن بدم میومد. کلا وقتی پامو از خونه بیرون میزارم هر جا که میخواد باشه اصلا احساس راحتی نمیکنم مخصوصا اگه قرار باشه شب رو جایی بمونم! حتی مهمونی فامیلای نزدیک که میرم با وجود اینکه همه جوره اسباب راحتی و پذیرایی خوب میکنن ولی اصلا راحت نیستم!
هر وقت مسافرت رفتم با خانواده بعد از چند ساعت خدا خدا میکنم که کی میخوام برگردم به خونه! خیلی دقت کردم ولی به هیچ چیزی وابستگی ندارم تو خونه.
حتی اگه مدتها پدر و مادر و نزدیکامو نبینم دلم براشون تنگ نمیشه. زیاد هم پیش اومده که پدر و مادر مسافرت راه دور رفتن و من زمان زیادی تنها بودم و هیچ کمبودی احساس نمیکردم از هیچ نظر.
یه مشکل دیگه هم که دارم وقتی سوار ماشین مخصوصا اتوبوس میشم خیلی حالم بد میشه خیلی استرس میگیرم از رفتن به مکان های شلوغ و ترافیک خیلی بیشتر اضطراب میگیرم (با وجود اینکه اگه با ماشین خودم هزار کیلومتر هم رانندگی کنم اصلا حالم بد نمیشه!
و داخل شهر همیشه خودم میشینم پشت فرمون و مشکلی ندارم! امکان نداره واحد سوار بشم داخل شهر و حالم بد نشه! زمانی هم که سوار اتوبوس میشم اگه قرص حالت تهوه ماشین هم بخورم فایده نداره فقط یه موضوع روانیه نه جسمی احساس میکنم!) ولی کلا از خونه خسته شدم دلم میخواد بزنم بیرون ولی خیلی برام سخته.
فکر کردم شاید چون زیاد جایی نمیرم علتشه با چند تا از دوستان قرار گذاشتم مسافرت یه هفته ای به سمت دیگه کشور برم ( هدفم یه مسافرت راه دور بود ) و یه هفته هم رفتم تقریبا دو هزار کیلومتر دور تر اونم با اتوبوس ولی واقعا زجر اور بود! مخصوصا که نصف شب هم اتوبوس وسط جاده خراب شد... خخخخ
ولی با وجود اینکه کاملا در اختیار خودمون بودیم از نظر ساعت و مکان خواب-تفریح و دوستان واقعا لذت میبردن ولی من فقط تحمل میکردم و حالم خراب بود! (حالت تهوه بهم دس میده-کلا اشتهامو از دس میدم-راحت نمیتونم بخوابم و ..)
دوستان تجربه مشابهی ندارن؟ راه حلی برام ندارید؟

برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)