می خوام تجربه معارفه با یکی از خواستگارانم رو با شما در بین بذارم و از شما بپرسم که به نظر شما آیا اشتباه کردم بهش جواب منفی دادم؟؟ به نظر شما آیا دختر سختگیری هستم؟؟

البته حرف هام یه مقدار هم جنبه درد و دل داره. چون واقعاً از دست خودم ناراحتم که چنین خواستگاری رو پذیرفتم و به چنین قرار ملاقاتی رفتم. 

حدوداً یک ماه پیش بود. 

ایشون از طریق واسطه به من معرفی شدن و آشنایی قبلی باهاشون نداشتم و شناخت قبلی ازشون نداشتم. واسطه گفت که ایشون قصد ازدواج داره و وقتی مشخصات من رو شنیده و دورادور خودم رو هم در محل کارم دیده خیلی اصرار داشته که ازم خواستگاری کنه و خیلی مشتاقه که صحبت کنیم و آشنا بشیم و خواسته که یه جلسه معارفه برگزار بشه. البته این معرف متأسفانه خودش از نزدیک این آقا رو نمی‌شناخت. من با خانواده‌م مشورت کردم و قرار شد با این آقا وارد مرحله آشنایی بشیم. 

بعد از جلسه معارفه حضوری در موردشون تحقیقات مختلفی انجام دادم. در تحقیقات محلی متوجه شدم که ایشون قبلاً یک بار عقد کرده بودن و در دوره عقد جدا شده بودن گرچه این موضوع رو به واسطه نگفته بودن و پنهان کرده بودن. در حالی که من مطلقه بودن رو عیب محسوب نمی‌کنم و می‌شد علل طلاق شون رو بررسی کرد و دلیلی برای پنهان کاری وجود نداشت. 

همچنین محل اشتغال شون رو دروغ گفته بودن و وقتی من در اون شرکتی که خودشون گفته بودن اون جا کار می کنن تحقیق کردم متوجه شدم که در اون شرکت اثری از ایشون وجود نداره و اون جا کارمندی به این نام و با این مشخصات نداشتن و ندارن. 

قبل از جلسه معارفه در رابطه با ملاقات حضوری از یه طرف ابراز اشتیاق می‌کردن و از طرف دیگه هیچ نوع انعطافی نشون نمی‌دادن و فقط فکر راحتی خودشون بودن. 

منزل ایشان جنوب و منزل ما شمال تهرانه و ایشان پشت تلفن گفتن به خاطر دوری راه و ترافیک نمی تونن بیان سمت ما و نمی تونن بیان دنبال من چون راه دوره و ترافیکه و خواستن که یه جای بینابین یعنی وسط جنوب و شمال قرار ملاقات بذاریم. رویکردشون به لحاظ عرفی چندان خوشایند نبود چون از قدیم گفتن هر کسی طاووس خواهد جور هندوستان کشد و معمولاً رسمه که آقا بره سمت خانم یا بره دنبالش. در ضمن محلی که برای قرار پیشنهاد دادن توی محدوده طرح بود‌. ولی من پذیرفتم چون می‌خواستم همه چیز منصفانه باشه امّا بعداً که در تحقیقاتم از طریقی متوجه شدم که کجا کار می کنن فهمیدم که محل قرارمون در واقع نزدیک اداره ایشون بوده در حالی که وانمود می‌کردن باید از یه جای نسبتاً دور بیان سر قرار. 

اصرار داشتن که حدود ساعت سه قرار بذاریم و می‌گفتن به جز این ساعت هیچ زمانی براشون مقدور نیست. مجبور شدم اون روز رو کلاً مرخصی بگیرم و چون به خاطر طرح نمی‌شد با ماشین خودم برم و اسنپ هم ماشین نداد نهایتاً آژانس گرفتم و رفتم سر قرار. بعداً همچنین فهمیدم که ساعت سه اداره ایشون تعطیل میشه. در واقع می‌خواستن بعد از اتمام ساعت کاریشون یه سر بیان خیابون بغل اداره‌شون و من رو ببینن و بعد هم مثل هر روز طبق روال همیشگیشون تشریف ببرن منزل. تا این اندازه راحت‌طلب بودن ولی جوری وانمود می‌کردن که انگار می خوان حد وسط رو در نظر بگیرن و منصف باشن. 

در ضمن اصرار داشتن توی خیابون قرار بذارن و توی خیابون همدیگه رو ببینیم. اینکه با این ماسک‌ها در اون خیابون شلوغ چطور همدیگه رو پیدا کردیم خودش یه داستان مفصل بود و اینکه جای مناسبی برای نشستن و حرف زدن در اون اطراف نبود هم خودش یه داستان مفصل دیگه بود‌. 

جوری وانمود می‌کردن که انگار راحتی من براشون مهمه امّا بعد از اتمام ملاقات حتی یه تعارف نکردن که با ماشینشون من رو برسونن منزل مون (ماشینشون طبق گفته خودشون مجوز طرح داشت و طبق گفته خودشون نزدیک محل قرار پارک شده بود) در شرایطی که موقع برگشت به منزل ترافیک خیلی شدید شده بود و قطعاً ایشون می تونست پیش بینی کنه که حتی اسنپ در اون زمان برای اون مقصد ماشین نمی ده. 

ایشون حتی صبر نکرد تا من ماشین بگیرم و بعدش بره. بی خیال و بیتفاوت خداحافظی کرد و رفت. اسنپ ماشین نمی‌داد و دربستی هم هیچ تاکسی قبول نمی‌کرد. ایستگاه ماشین خطی و ایستگاه اتوبوس و ایستگاه مترو هم در اون حوالی نبود. خوشبختانه آخرش در اون حوالی یه تاکسی سرویس پیدا کردم و با آژانس برگشتم منزل. این آقا موقع صحبت دائماً خط و نشون می‌کشیدن و می‌گفتن زن باید در همه زمینه‌ها تابع شوهرش باشه از جمله اینکه باید هر جا شوهر تعیین می کنه با هم زندگی کنن. 

امّا من معتقدم زن و مرد با تفاهم و مشورت و همفکری و با توجه به بودجه‌ای که دارن با هم محل زندگی رو تعیین می کنن. ایشان همچنین در همون جلسه بابت مهریه و جهیزیه اتمام حجت کردن. فرمودن به مهریه اعتقاد ندارن و زیر عقدنامه‌ای که در اون مهریه بیش از چهارده سکه نوشته شده باشه امضا نمی کنن. البته منم خودم به مهریه اعتقاد ندارم ولی اینکه در جلسه اول در موردش حرف بزنه خیلی زود بود و لحنش هم خیلی تند و غیرمودبانه بود. 

در مورد جهیزیه هم با کلی منت فرمودن که توقع جهیزیه ۶۰۰ یا ۷۰۰ یا ۸۰۰ میلیونی ندارن ولی توقع دارن که یه جهیزیه ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیونی ببرم و جوری حرف می‌زدن که انگار دارن به من لطف می کنن و این مقدار پول برای جهیزیه خیلی کم و ناچیزه. گرچه الآن همه چی این قدر گرون شده که دیگه با ۲۰۰ میلیون به سختی میشه جهیزیه کامل خرید و ۲۰۰ میلیون بی ارزش شده ولی درآوردن این پول هنوز هم برای خیلی‌ها کار راحتی نیست و این پول هنوز هم برای خیلی‌ها پول زیادی محسوب میشه. البته خدا رو شکر من جهیزیه‌م از قبل آماده‌ست ولی برای این قبیل حرف‌ها خیلی زود بود و لحنشون خیلی تند و طلبکارانه و توهین‌آمیز بود. چرتکه انداختن و دو دو تا چهار تا کردن و حساب کتاب کردن و رویکرد مادی‌گرایانه‌شون خیلی توی ذوق می‌زد. 

ناگفته نماند که ایشان بیش از چهل سال سن داشتن ولی هنوز خونه نداشتن. یعنی توقع یه جهیزیه کامل داشتن در حالی که خودشون هنوز خونه نداشتن. البته من در مورد خونه داشتن یا نداشتن ازشون سؤالی نپرسیدم و ایشون خودشون مطرح کردن که می خوان برای شروع زندگی مشترک زناشویی خونه اجاره کنن چون خونه ندارن و نمی تونن خونه بخرن. 

چند بار با تاکید زیاد تکرار کردن که قراره مو بکارن و پلک ها شون رو جراحی کنن و چربیهای شکم شون رو هم جراحی کنن و بردارن. نمی دونم این همه تاکید و تکرار برای چی بود. چون من اگه یه زمان تصمیم بگیرم به کسی بله بدم اون آدم رو همون طوری که هست می‌پذیرم و توقع ندارم جراحی‌های زیبایی انجام بده. 

به هر حال بعد از این جلسه و تحقیقی که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که بهتره بهشون جواب منفی بدم. و این جلسه اولین و آخرین ملاقات مون بود. 

گرچه ایشون خیلی بابت جواب منفی تعجب کردن و توقع جواب مثبت داشتن. 

اون خانم معرف که واسطه شده بود از دست ایشون به خاطر حرف هاش و کارهاش و دروغ هاش و پنهان کاری هاش خیلی ناراحت و عصبانی شد و از من و مادرم چند بار عذرخواهی کرد. 

اگر شما جای من بودید در برابر چنین خواستگاری چی می‌گفتید و چطور رفتار می‌کردید؟ 

شاید باید از این به بعد اول در مورد هر خواستگار تحقیق کنیم و بعدش اگر اطلاعاتش صحت داشت جلسه معارفه برگزار بشه ولی مشکل اینه که وقتی هنوز حتی اون شخص رو یک بار هم حضوراً از نزدیک ندیدم خب شاید برای تحقیق زود باشه.



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
رد کردن خواستگار (۱۴۳ مطلب مشابه) بررسی معیارهای ازدواج دختران (۷۵ مطلب مشابه)