تنهایی زندگی می‌کنم و کسی با من نیست، ۴۰ سالمه و ازدواج نکردم و هر چی بزرگ‌تر می شم، ترسم از تنهایی بیشتر می شه، در حال حاضر هیچ دوستی ندارم.

بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم از شدت تنهایی نمی تونم نفس بکشم و بعضی وقت‌ها هم احساس می‌کنم که تو قفسم و می خوام ازش بیام بیرون ولی نمی تونم.

من با حقوق بازنشستگی پدر خدا بیارزم زندگی می‌کنم، ولی من این روزها سنگینی تنهایی مرگبار رو احساس می‌کنم، الآن به این فکر می‌کنم چطوری می تونم با یک مرد محترم آشنا بشم و ازدواج کنم تا با او روزهای باقی مونده ی عمرم رو بگذرونم به جای این تنهایی مرگبار.

متشکرم.


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
چرا خواستگار ندارم (۶۷ مطلب مشابه) مسائل دختران دهه شصتی (۴۸ مطلب مشابه)