با سلام 

دختری ۲۸ ساله هستم، تحصیلکرده و با ظاهری معمولی، و ساکن یکی از شهرهای کوچک شمال ،  راستش من توی دو راهی سختی گیر افتادم، و نمیدونم بین فراموش کردن گذشته یا مهم دونستن گذشته کدوم رو انتخاب کنم، توی این دو هفته هر چقدر که فکر کردم نتونستم به جواب درستی برسم.

قضیه از این قراره که وقتی ۱۷ سالم بود (حدودا ۱۱ سال پیش)  به خاطر اشتباه بچه گانه من  پسر همسایه ما فکر میکرد که اون رو دوست دارم، اون به همه دوستانش گفته بود که من عاشقم و منو به همه نشون میداد. 

کار به جایی رسید که از ترس اون حرف ها وقتی از خونه بیرون میرفتم از دم در خونه شون رد نمیشدم که یه وقت نبینمش. توی اون سال ها خیلی عذاب کشیدم. این نشون دادن من با دست و خنده و تحقیر تا ۵ سال بعد از اتفاق ادامه داشت تا اینکه اون شخص ازدواج کرد و منم نفس راحتی کشیدم.

حالا بعد از ۱۲ سال خانواده این پسر منو برای برادر دیگرش در نظر گرفتن، از اون جایی که موقعیت این خانواده عالیه (فرهنگ و سواد بالایی دارن و بسیار خانواده دوست و چشم پاکن) میدونم احتمال اینکه همچین موقعیتی در آینده م پیش بیاد تقریبا صفره.


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رد کردن خواستگار (۱۴۳ مطلب مشابه)